تورکمن صحرا

او در خاک پاک کوموش‌دپه آرام گرفت

پایگاه تحلیلی خبری اولکامیز – حاجی قربان طریک ، فعال رسانه :                          عصرگاه روز سه شنبه شانزدهم شهریور سال یک هزار و چهار صد شمسی، خاک پاک کوموش‌دپه انسانی را به آغوش گرفت که او سالیان دراز آغوشش را برای دردمندان گشوده بود.

در زمانه‌ای که تصور می شد ویروس منحوس کرونا مرگ را برای مردمان این دیار عادی کرده است، مرگ این کوموش‌دپه‌ای نشان داد که هنوز بشریت با مرگ کنار نیامده است. زیرا فراق او چنان سنگین بود که غم و ماتم از جرگلان تا کوموش‌دپه را فراگرفت و شاید تمام گستره دوستداران خدمت به خلق که او را می شناختند را نیز فراگرفته باشد.

چرا رفتن یک کوموش‌دپه زاده اینقدر سنگین و این چنین برای مردم ترکمن صحرا غیر قابل باور شده است. با اینکه مرگ حق است اما مرگ نماد انسانیت یک ایل بسیار دردناک و جگرسوز است.

چرا دکتر عبدالجلیل غیادی اینقدر برای مردم ترکمن صحرا مهم بوده و اینقدر محترم ؟ او چه کرد ؟ او چگونه زیست ؟ او که بود که اینگونه به اسطوره ترکمن صحرا تبدیل شد؟
در این زمان کوتاه دل نوشته ها، سوگ نامه ها و خاطرات زیادی برای این انسان‌ بزرگ نوشته شد. با خواندن این نوشتارها این پرسش به ذهنم آمد که چگونه یک انسان این همه عزیز می شود ؟

برای یافتن پاسخ سوالم به سری به سرگذشت او زدم.
او زاده و بزرگ شده خاک پاک ام القراء صحرا کوموش‌دپه ترکمن صحرا و تربیت یافته در دیار بزرگان بود. سی سال اول عمرش را در غربی‌ترین نقطه ترکمن‌صحرا در کناره دریای خزر می گذارند. سی سال دوم عمر پر برکتش را در شرقی‌ترین نقطه ترکمن صحرا در جرگلان سپری می کند.

جرگلان، دورافتاده ترین و محروم‌ترین منطقه ترکمن‌صحرا توجه پزشک جوانی که تازه فارغ التحصیل شده بود را به خود جلب می کند.
چشم پوشی از زندگی پر زرق و برق و هجرت از کوموش‌دپه، شهر ماهی و خاویار اعلا انتخاب آسانی نمی تواند باشد.

و بدینسان سی سال از بهترین دوران زندگی او وقف دیار جرگلان می شود. سختی ها را به جان می خرد. برای سربلندی ترکمن صحرا تلاش می کند. بذر امید به مردم محروم منطقه می پاشد. در تنگنای بی عدالتی زمانه برای زندگی بخشیدن به مستمندان شبانه روز سختی می کشد. ولی هرگز خم به ابرو نمی‌آورد.

وقتی عکس و پرتره او را می بینم در نگاهش و در تمام عضلات صورتش در چشمانش عشق خالص و صادقانه می بینم. انگار هنوز حرف های ناگفته زیادی پشت آن صورت جذاب به جا مانده است.

آه چه تصویر پرمعنایی، به راستی او با کدام تفکر چگونه در زمانی که ناامیدی آن دیار فراموش شده را احاطه کرده بود، این چنین زندگی خانواده های محروم را متحول کرده بود؟

او بزرگ شده کوموش‌دپه و دلباخته جرگلان بود. روح او در کوموش‌دپه بود و جسمش در دیار نوادگان مختوم قلی، چه ترکیب زیبا در جغرافیایی وسیع. او دیگر نماد وحدت ترکمن صحرا شده بود. از غرب تا شرق. نماد امید در جای جای ترکمن صحرا. نماد مبارزه با توهین کننده به ترکمن صحرا ، نماد خدمت و مردانگی.

پس از سی سال تلاش خستگی ناپذیر برای ارتقاء شأن و منزلت بشریت، سه شنبه روز جسم بی جانش دوباره به زادگاهش برگشت چه بازگشت باشکوهی. ترکمن صحرا دوباره در روزهای سختش گریست. این جغرافیای وسیع به خاطرش گریست ، جسم بی جان دکتر جلیل غیادی در خاک پاک کوموش‌دپه آرام گرفت. او رفت آری او رفت ولی یاد و خاطره جاودانه از خود برجای گذاشت.
با اینکه او رفت، اما باور دارم راه او ادامه خواهد یافت و از خاکستر این ققنوس، ققنوسی دیگر زاده خواهد شد. به درود دکتر. خسته نباشید دکتر.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا