مطالب ویژه

نابودی زبان، نابوی قوم است

پایگاه خبری اولکامیز- قمرالدین سیدی*  : زبان مادری بر گرفته و نشأت یافته از مهر و محبت مادری است. مهر و محبت مادری، به هیچ مقیاس و معیار نمی گنجد و به حد و حدود ،آن را مقراض نمی برد و متراژ نمی سنجد. نسبت زبان مادری به قوم همانند نسبت مهر مادری است به فرزند. مادر به حراست فرزند ،خود را به شعله های مخوف آتش می سپارد،از سیل خروشان و فوران طوفان باکی ندارد، وسخت ترین شرایط و غیر مترقبه ترین حوادث در اراده آهنین او نسبت به فرزند خللی ایجاد نمی کند.زیرا که او ضامن زاده خویش است.

زبان نیز زاده قوم است و زادگاه آن دل و دیده ی دلدادگان است.و دلدادگان به حرمت او ، مناره می سازند به نور، بارو می سازند به باور ، وبه تزئین بر پیکره ی آن گنج می نهند به رنج. تا زبان مادری ، به تیمار، تابناک گردد بر تارک بی فرق این فنا.

اگر زبان زاده قوم است ، بر یکایک اهل قوم وظیفه است که در پایداری و تداوم آن اقدام نمایند . اهمیت ندادن و کم ارزش جلوه دادن زبان مادری همانند کار انسان تبر به دستی است که در جنگل به قلع و قمع درختان جنگل می پردازد و این جنگل سر سبز  روزی تبدیل به صحرای لم یزرع می گردد.

نابودی یک زبان ،نابودی یک قوم است از صفحه وصحنه روزگار.همچنانکه با قطع درختان نسبت به کاشت به موقع نهال اقدامی صورت نپذیرد این زمین سر سبز،تبدیل به زمینی لم یزرع می گردد بی شک زبان نیز چنین است . اگر والدین و مسئولین امر در انتقال آن به فرزندان مسئولانه و معقولانه اقدام نکنند ، زبان مادری در معرض خطر واقع گردیده و زبان دیگری به عنوان دایه دلسوز به دیده مهر بی مسؤلانه به ارتزاق آن بر خواهد آمد .

آن چه که به زبان مادری ،شاخ و برگ داده وآن را تبدیل به گلستانی پر از گل در بوستان دل های مشتاق می نماید زبان گویا و قلم توانای شاعران و نویسندگان است.

پس ای زبان مادری با تو به عنوان حامی خودمانی تر به سخن می نشینم:

ای زبان مادری اشعار شاعران  همانند شاخساران زیبای دیار تواند. وقلم بی بدیل نویسندگان،گل های زیبای زندگی تواند.زیرا که زنده بودن تو به جوهر مکنون گونه آنان سرشته است .تؤ به قلم زیبای نویسندگان و به سرودن سرود زیبای زندگی شاعران،بر بام بلند ادبیات جهان خود نمایی می کنی و بودن یک قوم را به رخ جهانیان می کشی.

نوشتن و سرودن همانند جوی آبی در دشت بر گل های طبیعت است .پس می نویسم ،می سرایم تا تو زنده بمانی و بودنم وهویتم را از قله بلند هستی فریاد بکشی  و بر وجودم مهر مسجل و طغرای امید بنهی،زبانم تو بمان  که ماندنم به ماندن تو بستگی دارد.

گر چه زبان و قلم الکن من ،لقمه ی نقاد و طعمه تمیز ادیبان کار کشته و رفیقان سر رشته ی این رشته اند ولی بی هیچ اغماض و اهمال می نویسم که تا تو پایدار و جاوید بمانی و بیرق بر افراشته تو بر فراز قلب ها همیشه ی عمر به هیبت و هیمنه تام به اهتزاز در آید.

*عضو شورای نویسندگان اولکامیز

www.ulkamiz.ir

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا