مقاله

نگاهی انتقادی به سیمای قوم ترکمن در رمان آتش بدون دود / قسمت ۴

پایگاه خبری اولکامیز- کمال الدین ارازگلدی داشلی برون :

نام‏های ترکمنی یا آذری؟

هیچ اسمی از اسامی اشخاص بی‏ مناسبت نبوده و مسلّماً هر یک به علّت خاصّی انتخاب گردیده است، به بیان دیگر پیدایش هر نامی ریشه در باورهای عمیق توده‏ ای و اعتقادات مذهبی داشته و دارد.

از آن‏جا که اسامی ترکمن‏ها و وجه تسمیه و القابی که برای آنان در نظر گرفته می‏شد غالباً بر اساس ویژگی‏های جسمی و یا شخصیّتی آن‏ها بوده، بنابراین «نادر ابراهیمی» سعی کرده تا این جنبه از فرهنگ قوم ترکمن را در رُمان خود رعایت کند و حتّی خود به وجه تسمیه اسامی شخصیّت‏های اصلی داستانش اشاره می‏کند.

برای مثال به این قسمت از جلد اوّل رُمان توجّه کنید: «صد و چهل سال پیش، در ایری بوغوز پسری به دنیا آمد که او را عراز نامیدند. عراز از نواده‏ی همان چونّی یکه‏تاز و دلاور بود. عراز، از آن‏جا که بسیار بلند قد بود، اوجالقب گرفت و از آن‏جا که نخستین کسی بود که در ایری بوغوز خواندن و نوشتن آموخت -و این هنر را از یک یاشولیِ عابر فرا گرفت- لقب یازی به معنی نوشته را نیز بر لقب دیگرش افزودند.»(ابراهیمی، ۱۳۸۶: ۱۴).

لقبِ یاشولی هم به معنی مرد مسن و ریش‏ سفید است و غالباً به افراد کهنسال با سنّ بالا و باتجربه و سرد و گرم روزگار چشیده گفته می‏شود و از دو بخش یاش به معنی سِن و اولی به معنی بزرگ تشکیل شده است.

اعظمی ‏راد در کتاب ارزشمندش درباره ‏ی فرهنگ مادّی و معنوی قوم ترکمن، یاشولی را این‏گونه معنا و معرّفی می‏کند: «در هر اُبه افراد مسن که صاحب تجربه‏ ی کافی در امور زندگی هستند مورد مشورت قرار می‏گیرند و از احترام خاصّی برخوردار هستند. این افراد را «یاشولی» می‏گویند. «یاشولی‏ها» قدرت تصمیم‏گیری ندارند امّا معمولاً دیدگاه‏های آن‏ها در مورد مسائل مطروحه و مشکلات موجود در بین ساکنین «اُبه» مورد تأیید کدخداها قرار می‏گیرد.»(اعظمی‏ راد، ۱۳۸۲: ۸۰).

البتّه ابراهیمی در رُمان خود لفظ یاشولی را تنها در چهار مورد استفاده نموده و بدین ترتیب تقریباً معنایی در حدّ روحانی و آخوند به آن بخشیده است:

۱- عابری که به عراز خواندن و نوشتن آموخت در جلد اوّل؛

۲-یاشولی حسن، ملا و روحانی ایری بوغوز و مشوّق گالان برای سفر به اینچه‏ برون و ساختن اوبه در کنار درخت مقدّس، در جلد اوّل؛

۳- یاشولی آیدین پسر و جانشین یاشولی آیدین و مخالف سرسخت اوجاها در جلدهای دوّم و سوّم؛ و

۴- یاشولی آمان ملای گمیشان در جلد سوّم.

امّا سردسته ‏ی گوکلان‏ها و دشمنان اصلی یموت‏ها و به ویژه اوجاها، بیوک اوچی نام دارد. ابراهیمی معنای نام او را به صورت پانویس در کتابش می‏آورد: «اوچی به معنی شکارچی است و بیوک اوچی یعنی شکارچی بزرگ»(ابراهیمی، ۱۳۸۶: ۲۲).

در اینجا باید اشاره کرد که لفظ آوچی درست است که ابراهیمی در تمام صفحات کتابش آن را به صورت اوچی نوشته است. لغت «آو» به معنی شکار و صید است پس آوچی همان صیّاد و شکارچی است.

ایراد بعدی در خصوص اسامی، نام‏های آذری شخصیّت‎هاست. در حالی که قرار است یک داستان درباره‏ ی ترکمن‏ها بخوانیم، در نهایت تعجّب می‏بینیم که تقریباً پنجاه درصد اسامی شخصیّت‏ها آذری است و تنها چیزی که موجب اغماض خواننده می‏شود شباهت و نزدیکی زبان ترکی-آذری به ترکمنی است و در نتیجه قابل فهم و هضم بودن موضوع است و احتمالاً ابراهیمی با اِشراف به این موضوع به چنین اقدامی دست یازیده است وگرنه داستانش هر چقدر هم که ساختاری قوی و محکم داشته باشد مورد پذیرش حدّاقل خوانندگان ترکمن قرار نمی‏گرفت.

بارزترین نام‏های آذری یکی «آقشام ‏گِلِن» و دیگری «تاری ساخلا» است. البتّه هر دو اسم در زبان ترکمنی هم معنای خود را می‏یابند امّا مسأله ‏ی اصلی این‏جاست که چنین نام‏هایی در طول تاریخ دراز قوم ترکمن و حتّی در دوران معاصر به هیچ وجه در میان ترکمن‏ها به کار برده نشده است.

احتمالاً این اسامی نیز به مانند ضرب ‏المثلِ رمان، از برساخته‏ های خود ابراهیمی است که آن‏ها را از اعماق ذهن پویا و کنجکاو خود استخراج نموده است.

«آقشام گِلِن» یعنی کسی که هنگام غروب آمده است. ابراهیمی در توضیح این نام می‏نویسد: «در این نام، غم غربتی هست.»(ابراهیمی، ۱۳۸۶: ۱/۱۲۸).

همچنین در پایان جلد سوّم می‏نویسد: «پدرم، آذری بود؛ و خودم دستِ بر قضا، عاشق صحرا شدم، برای همین هم نام قهرمانانم را یکدست، ترکمنی نگرفته‏ام. چیزی از پدر، چیزی از عشقِ پسر. نام‏های آذری و نام‏های ترکمنی، به خصوص نام آقشام گلن را آن‏قدر دوست داشتم که به هیچ دلیلی حاضر نبودم تعویض کنم.»(همان: ۳/۴۲۹-۴۳۰).

در خصوص نام «تاری ساخلا» هم باید گفت که این نام برگرفته از یک ضرب ‏المثل مشهور آذری است بدین مضمون: «تاری ساخلایانا هئچ زاد گِلمَز: برای کسی که خدا حافظش باشد حادثه ‏ی بدی رُخ نمی‏دهد.»(قُدس، ۱۳۵۹: ۱۲). تاری در زبان آذری همان «تانگری» به معنی خدا نزد ترکمن‏هاست.

ابراهیمی درباره ‏ی یک نام دچار اشتباه فاحشی شده است و آن «آچیق» می‏باشد. این کلمه با نوعِ نوشتاری که در رمان آمده، به معنی «باز» و مخالف «بسته» معنی می‏دهد؛ در حالی که منظور از آن همان عاشیق است که بیشتر به نوازنده ‏های آذری و ترکی اطلاق می‏شود. عاشیق ‏ها غالباً نوای سوزناکی دارند و ساز و آوازشان با غم عجین است. گفته می‎شود عاشیق به وصال دختر مورد علاقه ‏ی خود نمی‏رسد و به همین خاطر نوای سازش سوزناک و غمبار است.

عاشیق هر چند بین ترکمن‏ها هم رواج دارد امّا ابراهیمی که می‏خواست یک نوازنده ‏ی عاشق را به همراه دوتارش به تصویر بکشد بهتر بود از عناوینی چون «بخشی» یا «خلیفه»(حالیپا) به معنی پیشکسوت دوتار به جای «آچیق» استفاده می‏کرد.

برخی از نام‏های خاص ترکمنی که به صورت صحیح در رُمان ابراهیمی آمده ‎اند عبارتند از: عراز: همان اؤراز یا اراز است به معنی روزه که در ماه مبارک رمضان می‏گیرند. پسری که در ماه رمضان به دنیا بیاید عرازبردی و پسری که بر خلاف فرزندان قبلی در ماه رمضان زنده بماند عرازدُردی می‏گویند (بدخشان، ۱۳۶۹: ۵۴)؛ یت‏میش: یعنی عدد هفتاد (ترکمن‏ها نام‏هایی از اعداد مختلف دارند همچون اوتوز: سی، آلتمیش: شصت و …)؛ غازان: غازان که نامی ترکمنی و معروف است، از وسایل حتمی در آشپزی ترکمن‏ها به شمار می‏رود.

ترکمن‏ها امروزه نیز ترجیح می‏دهند که غذای خود را، مخصوصاً چگدرمه که غذای سنّتی ترکمن‏هاست، در دیگ‏های چدنی «غازان» بپزند. نان‏های روغنی مثل قاتلاما و … منحصراً در «غازان» پخته می‏شود و به تناسب تعداد استفاده کنندگان، بزرگ و کوچک دارند(اعظمی‏ راد، ۱۳۸۲: ۹۶)؛ تاغان: یا طاغان سه‏ پایه ‏ای آهنی است که «غازان» را بر روی آن می‏نشاندند تا ثابت بماند و آشپز، قادر به روشن کردن آتش در زیر «غازان» باشد(اعظمی ‏راد، ۱۳۸۲: ۹۶).

کودکانی که بنا به علل گوناگون چند روز یا چند ماه قبل از موعد مقرّر به دنیا می ‏آمدند توسّط مادر یا یکی از بستگان از زیر سه پایه (طاغان) گذرانده می‏شدند. این کار هر روز یک بار و آن چنان ادامه می‏یافت تا مجموع روزهایی که کودک در رحم بوده با دفعاتی که از زیر سه پایه گذشته ۹ ماه و ۹ روز گردد. طاغان، طاغا‏ن‏ بی ‏بی، طاغان‏ دوردی و … کودکانی هستند که تحت تأثیر این اعتقادات خرافی پدران و مادران خود، به تعداد روزهای کسری از زیر طاغان گذرانده شده ‏اند (بدخشان، ۱۳۶۹: ۱۷)؛

آنه بای: آنّا یا آنّه به معنی روز جمعه و آدینه است و بای پسوند دارندگی و ثروت است؛ مخدوم: کسی که به او خدمت می‏شود. در میان ترکمن‏ها به نوادگان حضرت عمر فاروق (ع) مخدوم می‏گویند همچنان که به نوادگان ابوبکر صدیق (ع) شیخ، به نوادگان عثمان ذی‏النّورین (ع) عطا، به نوادگان حضرت علی (ع) و فاطمه (س) خوجه، به نوادگان حضرت علی (ع) از زنان دیگرش سیّد و به نوادگان امام موسی کاظم (ع) لقب ایشان گفته می‏شود؛ آمان: سلامتی و آسایش؛ آمانلی: دارای امنیّت و سلامت و آسایش؛ آق اویلَر: صاحب خانه ‏ی سفید. تشکیل شده از «آق» به معنی سفید، «اوی» به معنی خانه و «لَر» علامت جمع است امّا در معنی صاحب بودن به کار رفته است.

در زبان ترکمنی امروز «لی» ضمیر ملکی است و آق‏ اویلی کاربرد دارد. همچنان که نام قبلی یعنی آمانلی به معنای دارای امنیّت است؛ آلا: قرار گرفتن دو رنگ سیاه و سفید در کنار هم و مظهر دوگانگی و تزویرو در مواردی سمبل زیبایی چشمان یار(بدخشان، ۱۳۶۹: ۳۳)؛ آت‏آلان: به این صورت به معنی کسی که اسب گرفته یا خریده معنی می‏دهد و به شکل «آتلان» به معنی با اسب آماده‏ی حرکت شدن است(همان: ۳۳)؛ ساچلی: به معنای دختر دارای موی سرِ بلند(همان: ۴۴)؛ آی دوغدی: ماه برآمد یا طلوع کرد؛ داشلی: دارای سنگ؛ و چند مورد دیگر.

به برخی از اسامی مشترک آذری-ترکمنی در رمان و معنای لغوی آن‏ها نیز توجّه کنید: گالان: به معنای مانده (احتمالاً پسری که بعد از مرگ چندین نوزاد زنده مانده است را می‏نامند.)؛ سولماز: پژمرده نمی‏شود؛ بولوت: ابر؛ آرخا: یا آرقا همان پشتِ بدن می‏باشد؛ آلما: سیب؛ مارال: آهو؛ ایلکی: نخستین؛ آرپا: جو؛ آرپاچی: جوکار؛ و …

www.ulkamiz.ir

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا