یادداشت

کدام را ترجیح می دهید: حقوق شهروندی یا حق انتخاب مصرف کنندگان؟

پایگاه تحلیلی خبری اولکامیز – عکس و یادداشت: محمد توانگری

برای این که بحثم را طولانی نکنم از ” رنی شورت ” نقل قولی می آورم. او می گوید نئولیبرالیسم فرایند سیاسی ست که شهروندان را به عنوان مصرف کننده معرفی می کند. و در ادامه از این می گوید که دولت ها مسایل نظارتی را از حقوق شهروندان به سوی حق انتخاب مصرف کنندگان تغییر می دهند. کشورهایی مثل آمریکا افراد جامعه را به عنوان مصرف کننده نگاه می کند که حق انتخاب دارند.

اما مصرف کننده چه کسانی هستند؟ کسانی که ” توان خرید ” دارند و کسانی که” توان خرید ” ندارند. در این بین حق انتخاب از کسانی که توان خرید ندارند خود به خود سلب می شود. اما کشورهای اسکاندیناوی مثل دانمارک و سوییس و جز این ها افراد جامعه را به عنوان شهروند نگاه می کنند. این جا حقوق شهروندی مشمول همه افراد جامعه می شود.

با این که این کشورها نظام اقتصادی لیبرال دارند اما افراد جامعه را به عنوان مصرف کننده نگاه نمی کنند بلکه به عنوان شهروند نگاه می کنند و حقوق همه آن ها یکسان است.

یکی از دوستان من به عنوان مدیر پروژه از طرف دانشگاه هاروارد آمریکا به سوییس رفت و با یکی از برندگان نوبل پزشکی همکار شده بود، در شهر زوریخ ( رتبه اول در جهان به عنوان رفاه ) این کشور زندگی می کرد. از آن جا که دولت این کشور براساس حقوق شهروندی به افراد جامعه نگاه می کرد نه به عنوان مصرف کننده، می گفت که به همان اندازه که یک پزشک مورد احترام بود یک سپور شهرداری هم محترم بود.

اما نتایج وحشتاک نگاه مصرف کننده به افراد جامعه را در همین کشور خودمان هم قابل پیگیری ست: متقاضیان مدرک دکترا از دانشگاه آزاد یا رشته پزشکی آزاد، مصرف کنندگانی هستند که توان خرید دارند. یا خانه های سروش جنگل گرگان را از میان مصرف کنندگان کسانی حق انتخاب دارند که توان خرید دارند. حق انتخاب مصرف کنندگان، بین کسانی که توان خرید دارند و کسانی که ندارند جدایی می اندازد. اما حقوق شهروندی را وقتی دولت ها اعمال می کنند، مشمول همه گان است.

شما همین گرگان خودمان را در نظر بگیرین: بالا شهر، پایین شهر، قلعه حسن، انجیرآب و حاشیه نشین ها و توزیع امکانات رفاهی و غیره محصول نگاه دولت ها به افراد جامعه به عنوان مصرف کنندگانی که حق انتخاب دارند، است. ( متوسط خط فقر در ایران ۱۰ میلیون اعلام شده و از هر سه نفر، یک نفر زیر خطر فقر هستند که می شود این گونه تعبیر کرد که از هر سه نفر ، یک نفر حق انتخاب ندارد که این فاجعه است ) اما در همان زوریخ سوییس آن آشنا می گفت اصلن ما چیزی به نام بالا شهر و پایین شهر نداریم در این شهر، چرا که دولت با حقوق شهروندی نگاه یکسانی به توزیع منابع دارد.

اما دستاورد: وقتی دولت ها من را به عنوان مصرف کننده نگاه می کنند که حق انتخاب دارم، جدایی می اندازند بین کسانی که توان خرید دارند با کسانی که این توان را ندارند. و اگر بخواهم بودریاری ( جامعه شناس فرانسوی ) به قضیه نگاه کنم باعث قشربندی اجتماعی می شود. یعنی کسی که توان خرید دارد به گروه منزلتی ارتقا پیدا می کند و خود را از آن گروه که توان خرید ندارد جدا می کند و این نگاه در درازمدت به جایی می رسد که افراد ” کسانی که توان خرید دارند ” به این باور می رسند که من واقعن با آن ها تفاوت دارم. و این امر باعث ” فروپاشی همبستگی انسانی ” می شود.

همین نگاه در دراز مدت نتایج وحشتناک تری برای کسانی که توان خرید ندارند، دارد: از نظر آن ها، مصرف کنندگانی که توان خرید دارند” کسانی که به کالاهای لوکس دسترسی دارند مراد است نه کالاهای ضروری ” افراد باشخصیت هستند، آن ها خوش سلیقه هستند: زیباترین ساعت های مچی می خرند، بهترین عطرها را انتخاب می کنند، رستورانی که آن ها می روند بهترین رستوران است و حتا یکی می گفت فلانی به فلان روستایی که رفته زیباترین روستای جهان است…

نتیجه: وقتی نوک پیکان سرمایه داری را به سمت آمریکا نشانه می گیریم می خواهیم بگوییم که آمریکا افراد جامعه را به عنوان مصرف کنندگانی نگاه می کند که حق انتخاب دارند؛ جنبش وال استریت در آمریکا که مشهور بود به جنبشِ ۱ درصدی ها ( کسانی که توان خرید دارند ) در مقابل ۹۹ درصدی ها ( کسانی که توان خرید ندارند ) و جنبش جلیقه زردها در فرانسه محصول این نگاه است.

اما در این کشورها روز انتخابات ریاست جمهوری، افراد جامعه را به عنوان شهروند نگاه می کنند: کسانی که توان خرید دارند و کسانی که توان خرید ندارند در انتخاب رییس جمهور حق یکسان دارند.
در کشورهای اسکاندیناوی اما حقوق شهروندی را اولویت قرار دادند که همه یکسان هستند به همین خاطر زندگی در این کشورها به مراتب انسانی تر است!

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا