یادداشت

آخربن دیدار با نازمحمد پقه

پایگاه تحلیلی خبری اولکامیز – چهاردهم شهریور ۱۳۸۱ صبح سحر با دوست جوانم عبدالله مهربان از روستای دوزالوم به مقصدگرگان حرکت کردیم .

مدتی از وضعیت همکارم علیرغم اطلاع تلفنی حضوری ندیده بودم بسیار نگران بودم حدود ساعت قبل از ۱۰ صبح به منزل ایشان رسیدیم بعد از احوالپرسی ساعتی گپ زدیم حالش خوب نبود ولی نازمحمد روحیه خوبی داشت من امیدوار بودم اگر مدتی با هپاتیت مبارزه بکند بر آن غلبه خواهد کرد.

با وجود کسالت از مطبوعات صحبت میکرد سراغ دوستان اهل فرهنگ را میگرفت عبدالرحمن دیه جی؛ محمود آتا گوزلی؛ آمانقلیچ شادمهر و….

میخواستم خداحافظی کنم چون دوست جوانم عجله داشت عبدالله نمیدانست نازجان کسالت شدید دارد و دوست و همکار من است مدتی چهره مظلوم و خندان او را ندیده بودم وقتی بین صحبتهای ما سکوتی اندک برقرار میشد ناخود آگاه زیر چشمی به همدیگر خیره میشدیم .

وی با نگرانی پرسید آنا لاغرشدی چه کسالتی دارید بهش با خونسردی گفتم هیچ کسالتی ندارم!!در صورتی که مدتی بود تیروئیدم پرکار شده بود دائما نزد پزشکم برای معالجه به مشهد میرفتم. فکر کنم متوجه شد من کسالتم را از او پنهان میکنم با کمی سکوت گفت: مواظب خودت باش به دوستان بگو حالم بدنیست دیدارها بر وفق مراد حاصل خواهد شد.

با کمال تاسف بعد از ده روز ۲۴ شهریور ناباورانه آسمانی شد. خبر درگذشت نازمحمد را دوستم احمد مرادپور برام با نگرانی خاص خبر داد از آن تاریخ ۱۹سال میگذرد از مسیری که فاصله بسیار بود برگشتم باورم نمیشد دوستم با دنیای فانی خداحافظی کرده باشد بالاخره به همت دوستان لطیف ایزدی؛خلیل یزدانی ؛ دکتر شیرمحمدلی و…. در فرصتی کوتاه دوازدهمین سالگرد رحلت شاعر رباعی سرا و خبرنگار فعال را در آق قلا طی مراسمی به همت شورای شهر و فرماندار وقت آق قلا، مدیرکل ارشاد با حضور اهل قلم و هنر برگزار کردیم .

امیدوارم بیستمین سالگرد دوست بی ریا ام زنده یاد نازمحمد را در گنبد کاووس برگزار کنیم انشاالله تا آن موقع کرونا برچیده شود.

در آخرین دیدار با وجود کسالت همواره تا دم در مرا بدرقه و تکرار میکرد: مواظب خودت باش، هیچوقت آخرین دیدار- آن روز تاریخی از یادم نخواهد رفت. بدرود نازجان .

گنبدقابوس : آنامحمدبیات۱۴۰۰/۶/۲۴

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا