یادداشت

به وسعت صحرای دلتنگی

پایگاه خبری اولکامیز- دکتر رشید نافعی یکی از یاران و همراهان اولکامیز دلنوشته ای پر درد و سرشار از حسرت ارسال نموده است که در پی می آید:                                          برای اوبه هایت دلتنگ ام .برای اوبه هایی که رنگش آبی آسمانی صاف بود برای اوبه های صحرایت که آدمهایش خاکستری نبود..جنس و متاعشان دو رنگ نداشت..

برای صحرایت که شیهه اسب هایش خبر از حرکت و امید و سواری بر مرکب آمال ها و آرزوهای شیرین می داد.

دلتنگ صدای دوتارت که روح صحرایی را می رقصاند.

دلتنگ مزارع سفید پوش پنبه هایت ام که که نرمی و لطافتش یاد آور پاکی دل صحراییت بود .

دلتنگ صدای نواهای( دانگ سازها)  می‌باشم که هر روز به امید فرداهای شاد انگیز ما را از خواب زنده میکرد..

دلتنگ بازیهای آی ترک _گون ترک آت می‌باشم که مردان و زنان صحرایت در کنار هم با نگاه هایی به زلالی چشمه  و وزانت رودخانه هایت ٫ برای همدیگر کری خوانی می کردند.

دلتنگ سکونت گاه هایت ام که خالص کاهگل بود و سنگی نداشت. ولی مقاوم بود و مامن , ملجا آرامش و پراز صفای صحرایی بود..

دلتنگ آن دلی صحرایی ات هستم که بزرگ بود گرچه سفره آت کم بود ولی هر مهمان خوانده و ناخوانده ای را در خودش جای میداد..

دلتنگ آن عمر صحرایی ات هستم گرچه کوتاه بود ولی عمری سرشار از دلشادی و رضایت خاطر بود.

دلتنگ اوبه های ام که کینه و کدورت خیلی کم بود اگر هم بود مردان بزرگت به داد صحرای آشتی و مصالحه می رسیدند.

دلتنگ آداب و رسوم هایت ام که در قالب ( یاوار ) به داد هر کم بضاعت و کم توان برای استقرار یک آسایشگاه زندگی می رسید..

گرچه دلتنگتم ولی علیرغم این دلتنگی‌ها نگاه بزرگت  تازیانه زندگی پسا صحرایت ٫ بدنم را نمی سوزاند ٫ چون این ( غیرات ) بزرگ صحرایی ات هنوز هم می تازد و همراه و هم لگام ماست…

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا