مقاله

” شاغوربات ” قزاق نیست

پایگاه خبری اولکامیز- آنا دوردی عنصری نویسنده و صاحبنظر تاریخ و ادبیات ترکمن نوشت :

۱- شاغوربات ؟!

مدخل: اخیراً مشاهده شد که جریانی در صدد است “شاغوربات” –که در روایاتِ مرتبط با خانواده‌ی مختومقلی از وی اسم برده می‌شود– را از ایلِ “قزاق” معرفی کنند و در این کار تا آنجا پیش رفته‌اند که بدون ذکر دلیل و استناد به اسناد موثق در بعض مجالس نیز از این موضوع بصورت یک موضوع قطعی و اثبات شده سخن رانده‌اند  و به قرار مسموع حتی بر سر مزار وی نیز تابلویی که حکایت از “قزاق” بودن شاغوربات دارد نصب کرده‌اند. اینکه برای این اقدام تا چه میزان با سازمان‌های اداری ذیربط هماهنگی شده خود  جای بحث دارد که به این امر نیز در جای خود خواهیم پرداخت.

امّا در فرصت‌ پیش رو، نظر خوانندگان را به مقاله‌ی زیر که در موضوع کیستی شاغوربات تنظیم شده جلب می‌نمایم. گفتنی است این مقاله به قلم نگارنده در هفته‌نامه سایران ( سال اول. شماره اول. ۱۳۹۵ ) منتشر شده است و از آن منبع نقل میشود :

محققان تاریخ بر این عقیده‌اند که شناخت تاریخ عمدتاً بر مطالعه‌ ی منابع ذیل استوار است:

– مکتوبات; شامل کتاب‌ها، کتیبه‌ها، انواع اسناد و قراردادها و..

– محسوسات; شامل انواع سازه‌ها، مصنوعات، سکّه، ‌ها و…

– معقولات ; شامل استنباطات از منابع وتحقیقات

این منابع البتّه محصول “تمدن بشری”اند و خود نشانه‌های آن. امّا افزون بر اینها که گفته‌ آمد یک منبع دیگر نیز وجود دارد و آن (منقولات) و یا “روایات” شفاهی رایج در میان مردم است. البتّه باید اذعان کرد که “روایات” دو مختصه‌ی اساسی دارند; اوّل اینکه بر خلاف منابع سه‌گانه‌ی مذکور در بالا که گفتیم زاده و محصول “مدنیّت”اند، “روایات “محصول و زاده‌ی جوامع بدوی و عشیرتی‌اند و بسیار “پیشتر” از ورود “بشر” به مرحله‌ی زندگی تمدنی به عنوان یک ابزار بیان رویدادهای اجتماعی پذیرفته شده و در طول زمان در بعض جوامع عشیرتی مثل “جامعه‌ی تورکمن” در حکم یکی از منابع اصلی حفظ مواریث فرهنگی مورد استفاده بوده است.

بر این اساس یک پژوهشگر حوزه‌ی تاریخ و ادبیات در کار تحقیقات خود بسته به درجه‌ی رشد جامعه‌ی هدف، به منابع یاد شده رجوع خواهد کرد. در یک جامعه متمدن دارای ساختارهای متعارف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، پژوهشگر از داده‌های منابع سه‌ گانه فوق بهره خواهد برد، و در یک جامعه‌ی نیمه عشیرتی که به میزانی فاقد مظاهر تمدّنی پیش گفته بوده است، محقق در کنار منابع سه‌ گانه یاد شده بناچار به “منابع روایتی” موجود در جامعه‌ی هدف نیز خواهد پرداخت.

امّا پرداختن به روایات نیز خود مراتبی دارد و مشروط به شرایطی است. منبع روایتی که رویدادی تاریخی را بیان می‌کند در صورت نزدیک بودن به زمان وقوع آن واقعه از اعتبار برخوردار خواهدبود. نیز با واسطه‌ی موثق بودن راوی، همین‌طور شرط مطابقت با شرایط محیطی زمان وقوع آن واقعه و هم‌چنین به نسبت میزان مطابقت با سایر روایات مشابه نقل شده ارزشگذاری می‌شود.

با رعایت جوانب فوق است که یک کار تحقیقی در مورد یک موضوع مشخص تاریخی اعتبار و ارزش علمی بخود می‌گیرد.

جمع‌بندی مطالب فوق را می‌شود بصورت زیر خلاصه کرد:

-منبع روایت یا راوی آن باید روشن باشد.

-منبع روایت و راوی باید معتبر باشد.

-منبع روایت و راوی باید به زمان وقوع رویداد نزدیک باشد.

‐روایت با شرائط تاریخی و محیطی زمان مورد نظر مطابقت داشته باشد.

با این مقدمه و با استناد به اصول و سنجه های علمی یاد شده، به یکی از”روایات” رایج در خصوص زندگی “مختومقلی” شاعر ملی تورکمن می پردازیم. این روایت درباره ی وجود شخصی با نام “شاغوربات” بیان شده است.

در بررسی های صورت گرفته حول زندگی “شاغوربات” و مرتبط با حیات شاعر مختومقلی، از میان روایات ذکر شده‌ی مکتوب و غیرمکتوب، پنچ گونه روایت را می شود تفکیک کرد.

عام ترین وجه مشترک این روایات نیز همانا “متفاوت” بودن آنها از یکدیگر است.

بیایید این روایات را یک به یک بررسی کنیم:

راوی اولین روایت یکی از محققین تورکمنستانی است که می نویسد:” پژوهشگران ادبیات بعض روایات مردمی را با توپونیم “حاجی غوشان” به عنوان زادگاه مختومقلی مرتبط می‌کنند. یکی از روایات اینگونه شرح میدهد که: مسافری با نام “شاغوربات” در مسیر سفر خود به سوی (مکّه مکرّمه) در روستای محل سکونت مختومقلی فرود می‌آید. وی پس از آشنایی و صحبت با شاعر گفته است؛ “دیگر من به (مکّه مکرّمه) نخواهیم رفت زیرا که در ملاقات با مختومقلی، من به زیارت حج خود نائل آمدم> ( مختومقلی و زمانه وی. میرات آنّا نپس‌اف ص ۹۰ ).

آنگونه که از این روایت بر می آید، بین شاغوربات و مختومقلی پیش از این ملاقات هیچگونه آشنایی و قرابت نبوده است. افزون بر این نویسنده در ادامه‌ی مطلب به این موضوع که شاغوربات پدر زن دولت‌محمد آزادی یا مختومقلی بوده باشد هیچگونه اشاره ای نمی کند.

روایت دوم را مراددردی قاضی اینگونه شرح می دهد: “ملاّ شاغوربات پدر زن دولت‌محمد آزادی بوده است. وی بعدها به عنوان یکی از اعضاء خانواده‌ی مختومقلی در کنار خانواده به زندگی ادامه می‌دهد. گفته شده که وی شخص بسیار عالم و دانا بوده‌‌ است.

۲- از این رو دولت‌محمد آزادی وصیّت کرده که “هر وقت خواسته باشید مرا بخوانید، پیشتر ملاّ شاغوربات را طلب کنید.”

در هنگام تحصیل مختومقلی در مدرسه‌ی شیرغازی خیوه، ملا شاغوربات بعضاً برای وی آذوقه به خیوه می‌برده است. روایت کنند که روزی ملّا شاغوربات به خیوه نزد مختومقلی آمده بود. شاعر از وی وضعیت خانواده و ایل را جویا شد. ملّا شاغوربات در جواب می‌گوید: “خانواده و خویشان همه در سلامت‌اند و آنجا که مختومقلی از “منگلی” می‌پرسد، شاغوربات در جواب می‌‌گوید: منگلی را به شیخیم‌ هارپیق” تزویج کرده‌اند. شاعر در بیان این واقعه، شعر با مطلع “بۇلمادئ بیزگه نصیبینگ ایسته‌دیم گۆیزدِن سنی/ دییدینگ: اۇتسۆن غئش تاپار من تأزه نۇوروزدان سنی”.

ترجمه: نصیبم نشدی از پاییز طلب کردم تورا/ گفتی زمستان سرآید ز نوروز یابم تو را > را می‌سراید.( دیوان مختومقلی ۱۳۸۷ به کوشش مراددردی قاضی. مقدمه، ص ۳۷).

روایت سوم با اندکی مغایرت با روایت دوم، در کتاب “فداکار” آمده است. نویسنده از قول “غارا ایشان” چنین روایت می‌کند: ” افرادی که برای طلبه‌های مدرسه “ادریس بابا” واقع در “قزل آیاق” آذوقه می‌بردند، خبر غم‌انگیز ازدواج منگلی با فرد بیگانه را به مختومقلی که مشغول تحصیل بود رسانده‌اند. شاعر به شنیدن این خبر دردناک غزل “گۆیزدن سنی”( از پاییز تا حال) را بدین مطلع می‌سراید:

“بۇلمادئ بیزگه نصیبینگ ایسته‌دیم گۆیزدن سنی”

“دییدینگ اؤتسۆن غئش تاپار من تأزه نۇوروزدان سنی”( فداکار صص ۹۹-۱۰۰).

روایت چهارم را راقم سطور از یکی از مطّلعین محلّی شنیدم. راوی چنین می‌گوید: “شاغوربات پدر زن مختومقلی بوده است. مزار وی در ضلع جنوب شرق آرامگاه دولت‌محمّد آزادی و مختومقلی واقع است. روایت کنند که مختومقلی وصیّت کرده که، هر گاه قصد زیارت خاک من و پدرم را داشته باشید مقدمتاً مزار شاغوربات را زیارت کنید”.

روایت پنجم را نگارنده از یکی از اعضاء خانواده مختومقلی شنیدم که گفت:

“شاغوربات پدر اورازگل است. اورازگل همسر تورکمن دولت‌محمّد آزادی و مادر مختومقلی است”.

طبق روایت، دولت‌محمّد آزادی پس از مرگ همسر اوّل خود−اورازگل− با یک زن قزاق ازدواج می‌کند و از او نیز صاحب فرزندانی می‌شود. ولی به تصریح خانواده مختومقلی و به نقل از مرحوم “غارا ایشان” شاغوربات اصلیّت تورکمن داشته و پدر اورازگل و به بیان دیگر پدر زن دولت‌محمّد آزادی بوده است. ”

از روایات پنجگانه فوق در نظر اوّل چنین بر‌ می‌آید که در‌باره‌ی «شاغوربات» به عنوان یک شخص حقیقی روایات متفاوت و بعضاً متخالف در بین مردم رواج یافته است. حال به تحلیل این روایات می‌پردازیم:

بنظر می‌رسد روایت‌های دوم و چهارم به لحاظ «منبع» ایراد دارند. زیرا در این دو روایت نه منبع ذکر می‌شود −فارغ از موثق بودن یا نبودن آن− و نه از راوی اولیه نام برده می‌شود. افزون بر این در این دو روایت موقعیت دولت‌محمّد آزادی و مختومقلی با یکدیگر جابجا می‌شود.

در روایت اول، شاغوربات پدر زن دولت‌محمد آزادی و در روایت دوم، وی، پدرزن مختومقلی ذکر می‌شود. نیز در روایت اول موضوع زیارت قبور بار اول از قول دولت‌محمد، و بار دوم از قول مختومقلی روایت می‌شود. فلذا قابل درک است که اینگونه روایات از منظر اصول پژوهشی فاقد ارزش خواهند بود و روایت موثق و مطمئنی نمی‌توانند باشند.

در روایت سوم امّا حداقل از راوی روایت اسم برده می‌شود −غارا ایشان− . و این نقطه قوت این روایت است. می‌دانیم که مرحوم غاراایشان به عنوان عضو فاضل خانواده مختومقلی در زمان حیات خود اطلاعات فراوانی از «حیات شاعر» جمع‌آوری کرده و طرف رجوع پژوهشگران بوده است.

در این روایت نیز همانند روایت دوم از مختومقلی، منگلی و شعر «گۆیزدن سنی»( از پائیز) سخن می‌رود.

علیرغم این مشابهت، دو روایت در مورد مکان وقوع رویداد اختلاف دارند. در روایت دوم مکان رویداد «خیوه» ذکر می‌شود و در روایت سوم مکان واقعه روستای قزل‌آیاق مدرسه ادریس بابا بیان می‌شود. بعلاوه در روایت دوم بطور مشخص از «شاغوربات» نام برده می‌شود امّا در روایت سوم نامی از شاغوربات نیست و فقط از «اشخاص آورند‌ه‌ی» آذوقه به طلاب بدون ذکر نام شاغوربات سخن می‌رود.

روایت پنجم دو نقطه‌ی قوّت دارد. اوّل راوی روایت در حال حاضر از اعضاء تحصیل کرده‌ی خانواده‌ی مختومقلی است و دوّم اینکه وی روایت خود را از قول “غارا ایشان” نقل می‌کند. در این روایت بطور قطع گفته می‌شود که شاغوربات پدر “اۇرازگۆل” است. “اۇرازگۆل” همسر تورکمن دولت‌محمّد آزادی و مادر مختومقلی است. نتیجه اینکه شاغوربات اصلیّت تورکمنی داشته و پدر اۇرازگۆل و به بیان دیگر پدر زن دولت‌محمد آزادی‌ است. روایت اوّل امّا از اساس با روایت ‌های چهارگانه‌ی یاد شده تفاوت دارد. اوّل اینکه در یک اثر پژوهشی نقل شده و نویسنده در قسمت کتاب شناسی منبع روایت خود را ذکر کرده است.

۳- این حداقل به روایت نقل شده اعتبار علمی می‌بخشد دوم اینکه تصویر کاملاً جدیدی از “شاغوربات” ارائه می‌دهد و تصریح می‌کند که شاغوربات و مختومقلی اساساً تا قبل از ملاقات، با یکدیگر آشنایی نداشته‌اند.

نکته آخر اینکه بر خلاف روایت‌های دیگر، جایگاه مرید و مرادی بین این دو شخص تغییر کرده و این شاغوربات است که خود را “مرید” مختومقلی معرفی می‌کند. تنها نقطه‌ی ضعف این روایت نیز شاید تلاش در جهت ربط دادن آن با توپونیم “حاجی غۇوشان” باشد. حاصل سخن آنکه، بررسی جزئیات روایت‌های پنجگانه فوق و تطبیق اطلاعات ارائه شده‌ی آنها با یکدیگر متأسفانه ما را به این نتیجه رهنمون می‌شود که هر یک از آنها ایراداتی داشته و بعضاً متناقض‌نما هستند، ولی در عین حال این کثرت در اختلاف در یک نقطه به وحدت می‌رسند و آن اینکه:

“هیچیک از روایات یاد شده از “قزاق” بودن شاغوربات سخن نمی‌گویند”.

این در حالی است که در روایت پنجم که بنا به دو وجه پیش گفته، بنظر می‌رسد نسبت به روایات دیگر از اعتبار و استحکام بیشتری برخوردار باشد، “بطور مشخص نسبت به تورکمن بودن شاغوربات تأکید شده و گفته می‌شود که شاغوربات از طایفه‌ی گرکز و پدر اۇرازگۆل همسر تورکمن دولت‌محمد آزادی بوده است”.

لذا بنظر می‌رسد روایت پنجم فعلاً و با توجه به اطلاعات حال حاضر، نسبت به روایات دیگر موثق‌تر بوده و ما ناچاریم این روایت را به عنوان یک روایت “بالنسبه صحیح” قبول کنیم. چناچه این حکم را بپذیریم، منطقاً عکس قضیه را نیز ناچاریم بپذیریم که چون تورکمن بودن شاغوربات صحت نسبی دارد لذا نمی‌تواند در عین حال دارای قومیت دیگر نیز باشد، پس وی نمی‌تواند قزاق باشد و فرض تورکمن بودن آن قوّت بیشتری داشته و تایید می‌شود.

www.ulkamiz.ir

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا