اجتماعی

غذای مانده ندارید، گرسنه ام !

پایگاه خبری اولکامیز- محمدجان آخوند بهلکه :

نگهبان ساختمان – در حال احداث در قریب به انتهای خیابان آرش غربی گنبد – می گوید:

جوان معتاد ، در تاریکی شب ، ۴ صبح ، میاد پیشم، می گوید:

عمو! غذای مانده ندارید ، گرسنه ام …

نگهبان می گوید: با دیدن این گرسنه جگرم سوخت، گریه کردم و با دیدن دسته ای از معتادین که در سحرگاه سرد در حاشیه ی رودخانه مثل پرنده های لاشخور بی بال و پر ، گرد هم جمع شده اند وحشت کردم ، با خود گفتم : خدایا! مقصّر کیست؟! …

کانال دین برای ما ، ما برای دین

www…ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا