یادداشت

باز خوانی ساوچی – بخش دوم

پایگاه خبری اولکامیز- لطیف ایزدی : قبل از اینکه به سراغ بخش دوم بازخوانی کتاب ساوچی برویم ذکر این نکته ضروری است که هدف از این نوشتار نگاه اجمالی به اولین اثر ادبی ستار سوقی است. اینکه شاعر چه می خواهد بگوید؟ دغدغه اش چیست ؟ به چه موضوعات و مفاهیمی پرداخته است و . . ؟ بر آنیم تا به بررسی محتوایی مجموعه اشعار ساوچی خوانندگان را با سروده های این شاعرخوش ذوق آشنا سازیم.

شعر ( یاشلیق دور ) در قالب مسمط مربع و به قول ترکمنها دورتلمه سروده شده است. این شعر یکی از سروده های طولانی این مجموعه است. در سال ۱۳۵۵ سروده شده است. درست سالی که شاعر در سن ۳۰ سالگی بود.  ستار سوقی در این شعر دوست دارد به دوران باصفای کودکی و نوجوانی اش برگردد. احساسات و عواطفش را از آن دوران باز می گوید و از مهر و محبت و صفای آن روزگار روایت می کند.

یانگادان اویناقلاب یرینگ قایماغین

غایتالاپ یاش اوغلان بولاسیم گلیار

بهار آی گل لرینگ نأزیک یافراغین

سوین بارماق بیلن بولاسیم گلیار

زمانه ای که دلها سرشار از اخلاص و نیتها ساده و بی غش و پاک بود. سخن از برادری پررنگ بود و مهر و محبت در جامعه مشهود بود.

یورک لر آراسسا نیت لر پاک

دوغان قارینداش باشغا سوز یوقدی

گر بولسا شول دوری دولاسیم گلیار

بولماسا شولار تک بولاسیم گلیار

شاعر کناره های رود گرگان از روزهایی می گوید که کودکانه از نی مرکبی ساخته و با آن می تاخت. از ایامی که به مکتب روستا می رفت تا نماز و سوره بیاموزد.  شب هایی که غارری کاکا برایش نام های ستارگان را یک به یک می آموخت. دورانی که چه زود گذشت همچون خواب. ایامی که در کناره های رود گرگان به تفرج  و تماشا می پرداخت. چه زود گذشت آن  لحظه های شیرین و بیادماندنی.

باری بیر عاجایئب دویش بولیب گیتدی

شالفانچاق سولاردا کاغذدان کشتی

یاساب گرگان بویدا گزسیم گلیار

ینه شول یاش اوغلان بولاسیم گلیار

ستار سوقی در اولین کتابش دو شعر را در وصف بزرگمرد شعر و ادبیات ترکمن ، مختومقلی فراغی سروده است. در ساوچی دو شعر دارد . فراغی را را صاحب نام ، صاحب نور و صاحب کلام ، استاد کلام ، مظلوم کلام می داند :

السلام علیکم ای اهل القبور

السلام علیکم  ای صاحب نور

السلام علیکم ای صاحب نام

ای کرون ایام ای  کاتب کلام

ساوچی هیچ شاعری را بدین سان  توصیف نکرده است. او سخن مختومقلی را چشمه ی  عدالت می داند که تشنگان شعر و ادبیات و حکمت و معرفت را سیراب می سازد. سخنش را پاره های زر می انگارد و میوه های شیرین زمین .

سنینگ سوزوینگ عدالتینگ چشمه سی

مختومقلی را کاروانی می داند که صدها سال زنده خواهد ماند و فروغ و روشنایی اش سالهای سال فروزان خواهد ماند.

یوزلرچه ییل اوزیلمه دیک کرون سن

مونگلرچه ییل یالقیم اتجاق انورسن

ساوچی فراغی را دریا و خود را قطره ی ناچیز می انگارد.

سن بیر دریا من بیر دامجه دینگلسه

در بخشی از این شعر به گونه ای مختومقلی را می ستاید  که یادآور شعر فراغینگ قاشیندا کریم قربان نفس است :

سنگ غاشینگدا دوریب سطر ساناماق

بولمازمیقا فورمالاری غیناماق

یا بیر آتانگ سوزینه سوز غایتاماق

یا بیر یوریک آطینگ باشین غانگتارماق

در مجموعه شعر ساوچی همچون دیوان مختومقلی غالب اشعار در قالب مسمط سروده شده است.

شعر ( زحمت ) در قالب مسمط  مثمن می باشد که در زبان ترکمنی سکیزلمه می گویند. این شعر را قبل از انقلاب سروده است به ارج و اهمیت کار و تلاش و زحمت انسانها تاکید می کند. زحمت را زینت جهان می داند و آن را زر قیمتی دنیا می انگارد.

زحمت بو جهانینگ آلطینی زری دیر ۶۵

این شاعر مردمی در آخرین بند این مسمط  زیباترین تعبیر را از آزادی دارد . او به آزادی بها می دهد و میگوید: بخاطر آزادی است که زحمت خلق میشود . آزادی است که کار می آفریند. آزادی است که در بیابان ها گل می کارد. آزادی است که  انسان را به بخت و اقبال می رساند .

سونگرا من سورادیم زحمته قاراب

آزادلیق نامه کا اول بردی جواب

آزادلیق پاک زحمتی دوردیان

آزادلیق دیر ایش دوردیان اوردیان

آزادلیق دیر چول لره گل بیتریان

آزادلیق دیر انسانا بخت گتیریان

دیدی آزادلیق دانآغتارینگ منی

در وصف زیبایی و شکوه و استواری کوهها بسیاری از شاعران شعر گفته اند ساوچی همصدا با آنها و بلکه  زییاتر نیز ندا می دهد :

بلند باشینگزا حیرانا غالیب

غاشینگیزدا دیزا چوکیلدی داغلار

عاشق لارینگ سیزدن الهامین آلیب

کشوینگیز غورساقدا چکیلدی داغلار

در شعر زیبای ( غوشغی ) که قدرت شعر را روایت می کند.  از ۱۴ شاعر ترکمن نام می برد و هر یک را در بند توصیف می کند. از امیر علی شیر نوایی تا بایرام خان . از عندلیب  و ماتاجی تا مسکین قلیچ و صحت ایشان و سیدی نام می برد. در قسمتی دیگر از این شعر پرمعنا میگوید: سخن یار را برایم طنین انداز کردی و شعر سرایی را به من تعلیم دادی

سوزیندن سالب سینامه سنی

مانگادا بیر چتن اوردن غوشغی

در شعر خزان از هجران و جدای ندا می ده

آیرالیق لانگ سسی گلیار اوزاقدان

خنجر چکیپ دور هر گوزه نگدان

یار وفاسین سورادیم من یافراقدان

دیدی یاری مندن زور آلدی گیدی

این نوشتار ادامه دارد

www.ulkaamiz.ir

 

 

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا