اخبار

گفتگو با استاد عنصری (بخش ۳ ) / پیشینه‌ حضور و اسکان قوم ترکمن در منطقه گرگان – اترک به پیش از اسلام بر می گردد

پایگاه خبری اولکامیز – لطیف ایزدی :  استاد آنه دردی عنصری مرد تحقیق است نه تقلید. اهل تعمق و تفکر است نه امور سطحی . او از تکرار می گریزد و به نو آوری و ابداع بها می دهد. می کوشد تا حرفی نو و نکته ای تازه بیان کند.  نگاهش انتقادی است. از حاشیه  دوری می کند و به متن توجه دارد. برای او اصل مهم است نه فرع. به نظر می رسد ۲۴ ساعت یک شبانه روز برایش کم و محدود است. کتابخانه ای دارد با دنیایی از کتابهای خاموش ولی گویا. کاکا عنصری در کتابخانه اش عالمی دارد وصف ناپذیر. شیرین و متعالی. سومین بخش مصاحبه تفصیلی اولکامیز با استاد عنصری نویسنده و عالم پویا و پر تلاش ترکمن صحرا و استان گلستان را در ذیل می خوانید :

* فرق تحقیق و تقلید در چیست؟ چرا مولانا می‌گوید از محقق تا مقلد فرق‌هاست؟

حضرت مولانا صحیح می‌فرمایند. این دو مقوله با یکدیگر تفاوت بنیادی دارند. چرا که در تحقیق و پژوهش اساس بر < پرسش و مسأله است > بدین معنی که محقق در مسیر مطالعات علمی خود در موضوع مشخصی پرسش یا پرسش‌هایی را طرح می‌کند و در پی ِ یافتن پاسخ به پرسش خود به گوشه‌ی کتابخانه‌ها یا عرصه‌ی اجتماع مراجعه می‌کند. وی در این مسیر با بهره‌گیری از روش‌های مرتبط و متناسب تلاش می‌کند پاسخ درخورد به پرسش یا پرسش‌هایش بیابد.این یک فرایند کاملا ( خرد ورزانه ) است.خرد و اندیشه به یاری سائر لوازم و ملزومات ِ کار ِ پژوهش ، دست‌اندر کار ِ یافتن پاسخ است.

در تحقیق ، نیروی اندیشگی مدام در غلیان است. اما در تقلید ما با خصلتی کاملا ایستا و راکد مواجه‌ایم.در تقلید ، خِرَد و خردورزی تعطیل است.تفکری در کار نیست.نیروی اندیشگی غائب است. تقلید بر بنیاد شیفتگی و جزمیت استوار است.در تقلید < تسلیم > را شاهدیم و در تحقیق < پویایی > را. بر این گمانم که یک محقق برای درامان ماندن از آفت تقلید ، اصل < فاصله‌ی انتقادی داشتن با محیط > را هیچگاه نباید از نظر دور بدارد. داشتن فاصله انتقادی با انسان‌ها با عقائد جاری با عادات و آداب رائج و هرآنچه که ممکن است انسان را از اندیشه‌ی انتقادی بازدارد.

د: تاریخ

 * درباره‌ ی نام کامل شهر گنبد به نظر شما افزودن پسوند کاووس علمی‌تر است یا قابوس؟ دلایل خود را بیان کنید ؟

به‌نظر می‌رسد ( کاوس ) صحیح‌تر باشد. چرا که نام کیکاوس به عنوان یک واژه فارسی در منابع تاریخی آمده است. واژه‌های فارسی در انتقال به زبان عربی در بعض حروف تحت تأثیر ویژگی آوایی زبان عرب تبدیلاتی را می‌پذیرند.مانند همین کاوس که قابوس می‌شود یا گرگان که جرجان می‌شود و برنامه که برنامج می‌شود.بر این اساس به‌نظرم می‌رسد که صورت نوشتاری < گنبدکاوس> به اصل لغوی خود نزدیک‌تر است.هیرکان یا و هرکان با اشکال نوشتاری متنوع خود نام باستانی منطقه مسکونی فعلی ما است که بعد ها به گرگان تبدیل شده است.شهر گرگان یا صورت عربی شده‌ی آن جرجان در محل فعلی امامزاده یحیی‌بن زید و در دو سوی علیا و سفلای رودخانه گرگان قرار داشته است. استرآباد نام قدیم و اصلی شهر گرگان فعلی است.متأسفانه این نام‌گذاری ِ مغایر با داده‌های تاریخی ، از خبط‌های پهلوی اول است. البته یک محقق که بدون غرض باشد نمی‌تواند گواهی‌های منابع تاریخ – جغرافیا را انکار کند.

بارتولد بر این عقیده است که قوم ( صول ) که در ترک بودن آن تردیدی ندارد نیاکان قوم یازیر اۇغوز ترکمن بوده‌اند. می‌دانیم که خاندان صول در صدر اسلام فرمانروای منطقه گرگان بودند.در دوره‌ی طاهریان و سامانیان نیز شمال منطقه فراوه ( غئزئل آروات فعلی ) مرز قوم غُز بوده است. در دوره‌ی غزنویان شهر فراوه به امیران سلجوقی ترکمن واگذار شد. در حکومت سلجوقیان بزرگ نیز شحنگی شهر گرگان ( جرجان ) به ترکمن ها سپرده شد. از حمله‌ی مغول تا ابتدای حکومت صفویه اسکان قبائل ترکمن در ترکمن‌صحرا و جرگلان و شمال خراسان تثبیت شد. منابع تاریخ‌نگاری دوره‌ی صفوی در گزارش‌های فراوان خود از ترکمن‌های این منطقه با نام ( ترکمن‌های صاین‌خانی ) یا ( یقه ترکمن ) یاد کرده‌اند.مخلص کلام این‌که پیشینه‌ی حضور و اسکان قوم ترکمن در منطقه گرگان – اترک دست‌ کم از پیش از اسلام و خاندان صول آغاز می‌شود.

* در زمینه‌ی پژوهش های تاریخی رویکرد شما بر چه مبنا است ؟ تاریخ باستان. تاریخ اسلام و یا …؟

لیسانس من تاریخ است. در دوره‌ی لیسانس، تاریخ عمومی خوانده می‌شود. فوق‌لیسانسم نیز تاریخ ایران اسلامی است.در دوره‌ی تحصیلات تکمیلی رشته‌های : تاریخ باستان.تاریخ ایران‌اسلامی.تاریخ قفقاز و…است. من چون بیشترین تمرکزم بر روی تاریخ اۇغوز – ترکمن در دوره‌ی زمانی اسلامی بود لذا رشته‌ی تاریخ ایران اسلامی را انتخاب کردم. از نظر دوره‌ی تاریخی نیز تمرکزم روی تاریخ ترکمن در قرون‌میانه است.البته گاهی اوقات بنا بر ضرورت به تاریخ معاصر ترکمن نیز می‌پردازم.چند مقاله درباره‌ی جنگ گؤک‌تپه و قیام سال ۱۹۱۶ نوشته‌ام.

* چرا بزرگان گفته‌اند تاریخ بهترین معلم انسان‌هاست ؟

سخن درستی است.چون‌ که تاریخ به عنوان یک علم وظیفه‌ی < بازسازی منطبق با واقع ِ رویدادهای گذشته مبتنی بر اسناد و مدارک دست اول > را دارد.البته همه‌ی عالمان تاریخ در این‌باره که این < بازسازی یا بازنمود > یک رخداد تا چه میزان با < حقیقت گذشته > می‌تواند منطیق باشد ، نظرات گوناگون طرح کرده‌اند.اما آنچه که مسلم است، گذشته چراغ راه آینده می‌تواند باشد.اگر این قول را قبول داشته باشیم بلی! تاریخ می‌تواند معلم خوبی برای انسان‌ها باشد. اما آنچه که گذشته‌ی تاریخی را برای ما انسان‌ها < درس‌آموز > می‌کند فلسفه‌ی تاریخ است نه خودِ تاریخ. یعنی نوع  رویکرد و معرفت ما به روندهای تاریخی است که در دوره‌های مختلف تاریخ ، تفسیرهای مختلف و به تبع آن تئوری‌های مختلف را تولید کرده است. همین تفسیرها، نظام فکری ِ فلسفه‌ی تاریخ را پایه‌ریزی کرده است. به بیان دیگر چگونگی یادگیری انسان از گذشته‌ی تاریخی ارتباط انداموار با نوع رویکرد فلسفی آن‌ها به تاریخ داشته است.

* مهم‌ترین اولویت کاری شما در زمینه‌ی تاریخ کدام است ؟

همان‌طور که پیشتر هم ذکرش رفت هدف‌گذاری اولیه‌ی من در ارتباط با تولید محتوا در زمینه‌ی موضوعی تاریخ ترکمن بوده است.این اولویتِ کاری ِ من است.اما در ربط با دستیابی به این هدف ، من تاکنون دو کتاب ( اۇغوزها ( ترکمن‌ها ) و ( شجره تراکمه ) را منتشر کردم. در آینده نیز اگر عمری باشد و فرصت داشته باشم قصد دارم در زمینه < تاریخ سیاسی – قومی ترکمن > رساله‌ای را تدوین کنم. در این نوشته تلاش خواهم کرد که خاستگاه قومی ترکمن‌های امروزی را که به < ترکمن‌های ماوراء خزر > مشتهر‌اند واکاوی کنم.

مسیرهای مهاجرتی اۇغوزان از شرق به غرب و وضع سیاسی ، اقتصادی و ترکیب‌های قبیله‌ای آن‌ها را مطالعه و از این طریق خطوط اصلی شکل‌گیری هویت سیاسی – قومی اۇغوزان و چگونگی تبدیل آن‌ها به < ترکمن‌های ماوراء خزر > را بازسازی کنم. البته اذعان دارم که این ، کاری سخت دشوار خواهد بود.اما چاره‌ای نیست.آن باید روزی به دست هر کسی که توان انجامش را داشته باشد صورت گیرد.حالا اگر من‌هم نتوانم این رسالت را به سرانجام رسانم کسانی پیدا خواهند شد که کار ناتمام را به پایان رسانند.

* مورخ، یک رویداد تاریخی را چگونه بررسی می‌کند ؟

— یک پژوهشگر تاریخ در درجه‌ی اول وظیفه‌اش< کشف حقیقت تاریخی > است. با همان روشی که یک دانشمند علوم تجربی حقایق طبیعی را کشف می‌کند.ابزار دانشمند علوم تجربی، ابزار آزمایشگاهی و مشاهده و تجربه است.اما ابزار مورخ در کشف حقیقت کدام است؟!

به این پرسش ، توسیدید مورخ یونانی در قرن پنجم پیش از میلاد جوابی روشن داده است که تاکنون نیز ارزش خود را از دست نداده.توسیدید می‌گوید : < من رویدادها را در پرتو < مدرک > می‌نگرم >. به بیان دیگر ابزار توسیدید و ایضا یک مورخ در کشف یک حقیقت تاریخی ( مدرک ) است. این مدرک می‌تواند; یک سند وقف باشد.یا یک قباله ازدواج یا یک متن قرارداد صلح بین دو کشور.یا یک صورتحساب پرداخت اجرت کارگران ِ مثلا ساختمان تخت جمشید.یا یک کتیبه یا یک نسخه خطی یا یک بنا یا یک نوشته‌ی سنگ قبر. و… همه‌ی این‌ها در برابر چشم یک مورخ در حکم مدرکی برای کشف حقیقت یک رخداد تاریخی است.

البته با درنظرداشت شرائط این مدرک که عبارت‌اند از : دست اول بودن.مورد وثوق بودن.صحیح بودن.اصیل بودن و…با تمامی این تفاصیل و مهیا بودن تمامی شرائط مذکور در بالا باز هم نمی‌توان ادعا کرد یا انتظار داشت که مورخ بتواند تمام حقیقت یک حادثه‌ی تاریخی را کشف و بیان کند.

ملاحظه می‌کنید که مورخ چه راه دشواری در پیشِ‌رو دارد.تفاوت علم تاریخ و علوم تجربی نیز دقیقا در این نقطه است.اسناد و مدارک تاریخی به دست < انسان > ثبت شده است. و یک < انسان > دیگر ( محقق تاریخ ) با یک فاصله‌ی مثلا چند سده‌ای ، این اسناد را مطالعه و برداشت می‌کند.انسان‌هایی که در شرائط متفاوت فرهنگی تربیت شده‌اند قطعا برداشت واحدی از یک رویداد نخواهند داشت.و لذا تصویری هم که از آن رویداد معین ارائه می‌دهند لزوما  تصویر یکسان و صحیح نخواهد بود. اینجاست که در بسیار از موارد و مواقع ما با < فقد حقیقت > مواجه‌ایم و به قول رند شیرازی که فرمود: چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند.

این حقیقت را یک واقعیت تلخ دیگر نیز تشدید می‌کند.زمانی که از سند و مدرک صحبت می‌کنیم متوجه این نکته‌ی باریک هم باید باشیم که همیشه و مخصوصا در دنیای معاصر تمامی مدارک مرتبط با یک رخداد تاریخی در دسترس پژوهشگر نیست. در عرف دیپلماسی معمول است که اسناد طبقه‌بندی می‌شوند.ولی حتی همین اسناد هم مطابق عرف پذیرفته شده بین‌المللی ظرف مدت سی تا پنجاه سال از بایگانی خارج شده نشر بیرونی پیدا می‌کند. ولی آیا در عمل همین‌طور است؟!

مثالی می‌زنم .از واقعه‌ی نبرد گؤک‌تپه ، نزدیک یکصد و چهل سال گذشته است. یا از جنبش باسماچیان و جنیدخان و عثمان آخون نزدیک یک‌صد سال می‌گذرد.ولی آیا اسناد این رویدادها نشر عمومی یافته است ؟! آیا یک پژوهشگر تاریخ که قصد تهیه‌ی یک پژوهش در این موضوعات را داشته باشد به تمامی اسناد و مدارک دست اول مرتبط با رویدادهای یاد شده و یا رویدادهای مشابه می‌تواند دسترسی داشته باشد.

اگر هم با استناد به تعداد محدودی از مدارک تحقیقی را تنظیم و ارائه کند یقینا نمی‌تواند تصویر کاملی از حقیقت رویداد ارائه کند.. از این‌رو به‌نظر می‌رسد مطابق اصول تا زمانی‌که به وجه غالب اسناد و مدارک صحیح و دست اول دسترسی نداشته باشیم و با روش اصول‌مند و انتقادی آن‌ها را بررسی و توصیف و تحلیل نکرده باشیم سخن گفتن از دستیابی به حقیقت یک رخداد مشخص تاریخی اقدامی غیر علمی خواهد بود.

این گفتگو ادامه دارد

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۳ دیدگاه ها

  1. در مورد واژه کلمه کاوس آقای عنصری می گویند: “به‌نظر می‌رسد ( کاوس ) صحیح‌تر باشد. کاوس که قابوس می‌شود یا گرگان که جرجان می‌شود.”
    پس بنا بگفته آقای عنصری- اسم حکمران آل زیار این منطقه برخلاف تمامی مورخین و جغرافیانویسان آن دوره قابوس بن وشمگیر نبوده بلکه کاوس بوده است. (آیا منبع اصیلی می شناسید که قابوس را کاوس نوشته باشد؟)
    در لغتنامه “معین” کلمه قهرمان بصورت”کهرمان” نوشته شده و رژیم پهلوی و فرهنگستان آن دوره، چون در فارسی “ق” وجود ندارد هرچیر “ق” دار را تبدیل کردند به “ک”. همین گنبد قابوس شد گنبدکاوس تا “کمبود “ق” پنهان شده و به آن شخصیت فارسی داده شود.
    در لغتنامه قابوس. مرد نیکوروی خوشرنگ معنی شده است. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) تلفظ qābus
    پس با این تفسیر آقای عنصری شخصیت های افسانه ای و دینی “قوس” و “قیاس” را باید بگیم کوس و کیاس!!
    اسم اصلی شهر بزرگ ما گورگن است که چون در عربی “گ” نبود شد جرجان و بعد رضاشاه و شوونیست های آن دوره کردند گنبدقابوس… بعد شد گنبدکاوس که تحریف اندر تحریف است.
    یا همین “قوم صول” —- در اصل یکی از شاهان تورکمن اجداد ما در شرق دریای خزر بوده که اصل آن “چؤل خان” می باشد باز چون عربها “چ” ندارند آنرا کردند صول و الصولی، چین شد صین… شما بدون اینکه اشاره ای به اصل آن بکنید و اشاره به پادشاهی آن بکنید- نوشتید “قوم صول”—بنظرم آنرا تحقیر کردید.. از بارتولد روسی-آلمانی انتظاری نداریم…
    نوشتید: ” در دوره‌ی طاهریان و سامانیان نیز شمال منطقه فراوه ( غئزئل آروات فعلی ) مرز قوم غُز بوده است” آیا مطمئن هستید مرز غزها فقط قئزئل آروات فعلی بوده؟ پس صحرای وسیع قاراقوم، خیوه و آن مناطق شرقی تا جیمکنت (بقول مولف اثر جغرافیایی حدود العالم و الممالک…) تکلیف سایر مناطق تحت کنترل اوغوزها چه می شود؟
    ( ترکمن‌های صاین‌خانی ) یا ( یقه ترکمن )= آقای عنصری چیزی بنام صاین خانی نداریم، بلکه بقول اجداد ما که نیای تورکمنهای تکه و یموت- سؤیون خان است.. این است که در موقع تحیر و تعجب تورکمن می گوید: “حوپبا غوجا… ایلیم-گونوم سؤیون خان” – یقه نیست و “یاقا” است، لطفا در نگارش اسامی تورکمنی دقیق باشید.
    عنوان ” جنبش باسماچیان” عنوانی بود که بلشویک های روس به قیامیون و مقاومت کنندگان در برابر تهاجم اشغالگران روسی به دلیرمردانی چون جنیدخان و عزیز خان … دادند. در واقع خود آن اشغالگران باسماچی بودند نه مدفعان میهن. آقای عنصری کاش عنوان باسماچی را داخل گیومه قرار می دادید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا