مقاله

نگاهی انتقادی به سیمای قوم ترکمن در رُمانِ «آتش، بدونِ دود»/ بخش اول

پایگاه خبری اولکامیز- کمال‏ الدین ارازگلدی داشلی‏ برون کارشناس ارشد زبان و ادبیّات فارسی و از فرهنگیان اهل تحقیق گنبد مقاله ای در خصوص کتاب آتش بدون دود نادر ابراهیمی نویسنده نامدار ایران ارسال نمود که در چند قسمت منتشر خواهیم کرد . بخش اول این مقاله را با هم بخوانید :

 چکیده

«نادر ابراهیمی» یکی از پرکارترین نویسندگان صد سال اخیر ادبیات داستانی ایران است که به خاطر رُمان بلند و هفت جلدی «آتش، بدونِ دود» جایزه‏ی نویسنده‏ ی برگزیده ‏ی بیست سال بعد از انقلاب را دریافت کرده است. ابراهیمی در این رُمان که به ادّعای خودش تاریخ داستانیِ خلقِ ترکمن است، برای شناساندن چهره ‏ی واقعی و اصیل ترکمن‏ها به مردم ایران، تلاش می‏کند. به همین جهت و در لابه ‏لای اثرش به تاریخچه‏ ی اقوام بزرگ ترکمن و آداب و سنن رایج بین آن‏ها می‏پردازد و سعی می‏کند حوادث داستانش را مطابق با این آداب و سنن پیش ببرد، امّا این که در این باره تا چه حد موفّق بوده و جانب امانت‏داری را رعایت کرده و گفتار و رفتار شخصیّت‎های داستانش را با محیط و فرهنگ قومی حاکم بر جامعه‏‏ی محلّ روی دادن حوادث، یعنی ترکمن‏صحرا مطابقت داده، موضوعی است که محل بحث و بررسی است. در این مقاله بر آن هستیم تا با نگاهی انتقادی، نحوه‏ ی تصویرگری و بازتاب سیمای قوم ترکمن را توسّط «نادر ابراهیمی» در این رُمان نقد و تحلیل کنیم.

واژه‏ های کلیدی: آتش بدونِ دود، نادر ابراهیمی، قوم ترکمن، نقد.

مقدّمه

«ترکمن دروغ نمی‏گوید.» (ابراهیمی، ۱۳۸۶: ۲/۳۱).

شناخت و درک درست از فرهنگ و آداب رایج میان یک قوم در ادبیّات به واسطه‏ی داستان‏هایی که از زندگی این اقوام نوشته می‏شود قابل استخراج و تجزیه و تحلیل است. نویسنده‏ای که داستانش درباره‏ی قوم خاصّی است باید که به تحقیق و تفحّص دقیق در فرهنگ و آداب و سنن آن قوم بپردازد و حوادث داستانش را مطابق با این آداب و سنن پیش ببرد.

از آن‏جا که فرهنگ هر قومی بیانگر عادات و سنن و عقاید خاصّ آن قوم است؛ بنابراین نویسنده‏ی ماهر آن کسی است که حرکات و سکنات و رفتار شخصیّت‎های داستانش مطابق با محیط و فرهنگ قومی حاکم بر جامعه‏‏ای که محلّ روی دادن حوادث است، باشد. به ویژه آن نویسندگانی که سعی دارند در حیطه‏ی ادبیات اقلیمی و بومی قلم‏فرسایی کنند و خاص‏تر آن کسی که خود بومی آن اقلیم و فرهنگ نباشد.

یکی از نمونه‏ های شاخص آثاری که در این حیطه و از سوی یک نویسنده‏ ی غیربومی نگاشته شده، رُمان هفت جلدی «آتش، بدون دود» نوشته‏ی «نادر ابراهیمی»(۱۳۸۷-۱۳۱۵) است. او که اصالتاً در خانواده ‏ای کرمانی به دنیا آمده و البتّه پدرش آذری و مادرش لاریجانی بوده، با توجّه به عشق و علاقه ‏ی وافری که به ترکمن‏ها و ترکمن‏صحرا داشته، این رُمان را درباره ‏ی خلق ترکمن و قبایل بزرگ این قوم نوشته است.

جلد اوّل این رمان، به نام «گالان و سولماز» داستان عشق «گالان اوجا» از قبیله ‏ی «یموت» به «سولماز اوچی» از قبیله ‏ی «گوکلان» است که به جنگ میان دو قبیله و برادرکشی‏ ها می ‏انجامد.

«گالان اوجا»ی عاشق، «سولماز اوچی» را از گوکلان‏ها می‏دزدد و به چادر خویش می‏آورد، امّا دو برادر «گالان اوجا» در این حادثه کشته می‏شوند. گالان اوجا علیرغم مخالفت بزرگان قبیله، با سولماز ازدواج می‏کند و همراه با آخوند قبیله «یاشولی حسن» اگری ‏بوغاز را ترک گفته و در اینچه ‏برون در کنار تک‏ درختی که که یاشولی حسن به آن تقدیس می‏بخشد، سکونت کرده و تشکیل اوبه می‏دهند.

گالان صاحب فرزندی به نام «آق‎اویلر» می‏شود، او که داغ برادران خود را هنوز بر سینه دارد، به خونخواهی برادرانش برمی‏ خیزد و پس از جنگ‏های خونین، «آیدین» و «قاباغ اوچی»-برادران سولماز- را می‏کشد و خود به دست «یت‏میش اوچی»، برادر بزرگ سولماز، کشته می‏شود.

سپس «سولماز» به خونخواهی شوهرش، برادر خود، «یت‏میش» را می‏کشد و خودش هم به دست «گوکلان»ها کشته می‏شود.

جلد دوم با نام «درخت مقدّس» حکایت شیوع بیماری و مرگ و میر کودکان در اینچه ‏برون است و «آلنی» -پسر «آق ‏اویلر» و نوه‏ ی «گالان اوجا»- برای تحصیل طب به تهران می‏رود و در جلد سوم با عنوان «اتّحاد بزرگ» در بازگشت از تهران با کمک نامزدش «مارال» به رویارویی با درخت مقدّس و حامیان آن یعنی «یاشولی آیدین» -پسر «یاشولی حسن»- و طرفدارانش می‏پردازد و با شفای یکی از کودکان به دست «آلنی» طلسم درخت مقدّس شکسته می‏شود و مردم برای درمان کودکانشان، سمتِ «آلنی» سرازیر می‏شوند و با عروسی «آلنی» و «مارال»، جشن اتّحاد بزرگ دو قبیله ‏ی یموت و گوکلان برپا می‏شود.

چهار جلد بعدی رمان که بعد از انقلاب نگارش یافته است، به شیوه‌ای داستانی-تاریخی به بیان مبارزات انقلابی «آلنی» و همسرش «مارال» در دوره ‏ی معاصر می‏پردازد که موفّقیّت آن‏ها به پای سه جلد اوّل نمی‏رسد، بنابراین در این مقاله بر آن هستیم تا نحوه‏ ی بازتاب سیمای قوم ترکمن را در سه جلد اوّل این رُمان بررسی نماییم.

ابراهیمی در این سه جلد، به برخی از رسوم و باورهای قوم ترکمن پرداخته است و به گفته ‏ی خودش نام کتاب خود را نیز از یک ضرب‏ المثل قدیمی ترکمنی با این مضمون: «آتش، بدونِ دود نمی‏شود، جوان بدون گناه» اخذ کرده است، که البتّه علیرغم پرس و جوی فراوان نگارنده از بزرگان اهل ادب ترکمن و نیز تحقیق در منابع مختلف، چه منابع مربوط به آتالار ناقلی(ضرب‏ المثل ‏های ترکمنی) در ایران، ترکمنستان و ترکیه و چه در سایر کتاب‏های مربوط به فرهنگ عامّه‏ی قوم ترکمن، چنین ضرب ‏المثلی را در این منابع مشاهده نکرده و نیافته است.

البته در جایی نقل شده که این ضرب ‎المثل از کتاب دیوان لغات الترک محمود کاشغری اخذ شده است که آن هم چندان دقیق نیست. لذا با عنایت به چنین تناقضاتی که در سرتاسر رمان نیز مشاهده می‏شود، پژوهش در این زمینه، اهمّیتی درخور توجّه می ‏یابد. البتّه پیشتر از این، پژوهشگرانی همچون دکتر «صادقی شهپر» در مقاله ‏اش در شماره ‏ی ۷۳ کتاب ماه ادبیّات در اردیبهشت ‏ماه ۱۳۹۲ با عنوان «بازتاب آیین‏ها و افسانه ‏های ترکمنی در داستان‏های اقلیمی نادر ابراهیمی» نیم صفحه‏ از مقاله ‏ی شش صفحه ‎ای خود را به رُمان «آتش، بدون دود» اختصاص داده و در آن ادّعا و اشاره کرده است که:

«این رُمان تنها در حدّ افسانه باقی می‏ماند بی آن که بتواند گوشه‏ ای از زندگی ترکمن‏ها و مشکلاتشان را به تصویر بکشد!»(صادقی شهپر، ۱۳۹۲: ۴۷)، که البتّه کاملاً هم این‏گونه نیست و برخی اشارات نویسنده و حرکات و سکنات شخصیّت‏های داستان با واقعیّت فرهنگ و عادات قوم ترکمن مناسبت دارد، امّا تناقضات و اشکالاتی که در جای جای رمان -از لحاظ صحّت ارائه ‎ی اطّلاعات در خصوص قوم ترکمن و نه در ساختار رمان که جای هیچ بحثی در اسکلت و ساختار قوی و منظّم داستانی آن نیست- مشاهده می‏شود، موجب شد تا نگارنده دست به قلم برده و برخی از اشکالات مهم وارد بر این رمان را در خصوص چهره‏ی واقعی قوم ترکمن، در این نوشتار مذکور و یادآور گردد. برای این منظور از نقد و بررسی عبارت کلیدی رمان یعنی ضرب‏المثل «آتش، بدونِ دود نمی‏شود، جوان بدون گناه» آغاز می‏کنیم.

* نشانی پست الکترونیکی: kamalarazgeldi@gmail.com

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. بو ضرب المثل== آتالار سؤزی بیزده بار– باریپ محمد کاشغرلی نینگ سؤزلوگینده هم بریلیپ دیر…. اود توسسه سیز بولماز– ییگیت یازئقسیز

    1. سلام، ممنون استاد گرامی…
      بنابراین بخش اعظم مقاله من باید تغییر کند. چون اساس مقاله من بر مثل نبودن این عبارت بود. اگه می شد ارجاع دقیق این مثل را پیدا می کردیم خیلی خوب می شد. یعنی صفحه و تاریخ نشر و نام انتشاراتی دیوان لغات الترک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا