یادداشت

اومانیسم

پایگاه خبری اولکامیز -هفته گذشته دکتر ارازمحمد سارلی در باره نسبت اشعار مختومقلی با اومانیسم سخنرانی کرد که موضوع جدیدی بود و با واکنش هایی در فضای مجازی همراه گردید. یحیی یاری فعال اجتماعی گنبدی در  تایید سخنان وی آن را فتح باب جهت روشنگری اشعار مختومقلی دانست و دیدگاهش را نوشت که در دراولکامیز درج گردید. حال یادداشت عبدالرضا کر ، دبیر تاریخ و فرهنگی سیمین شهری را  در باره اومانیسم با هم می خوانید. از شما صاحبنظران دعوت می کنیم که در این باره نظرات خود را ارسال کنید:

اومانیسم (انسان‌گرایی) یکی از مفاهیم کلیدی در فلسفه تاریخ است که به تأکید بر انسان، عقل، آزادی و کرامت انسانی اشاره دارد. این مکتب فکری در قرون وسطی و دوره‌های رنسانس به طور گسترده‌ای گسترش یافت و تأثیر عمیقی بر فهم انسان از خود و جایگاهش در جهان داشته است. اومانیسم در فلسفه تاریخ، به طور خاص، به دنبال تحلیل و تبیین تحولاتی است که منجر به رشد و شکوفایی انسان به عنوان موجودی آزاد و خودآگاه شده است.

اصول اصلی اومانیسم در فلسفه تاریخ:

تمرکز بر انسان: اومانیسم انسان را به عنوان مرکز تحلیل و فهم تاریخ و جهان می‌بیند. انسان‌ها نه تنها محصول شرایط تاریخی و اجتماعی خود هستند، بلکه قدرت عقلانی و اخلاقی دارند که می‌توانند سرنوشت خود را شکل دهند.

رشد عقل و علم: یکی از ویژگی‌های اومانیسم در تاریخ این است که بر پیشرفت علم، عقلانیت و کشف حقیقت تأکید دارد. این حرکت در دوران رنسانس موجب احیای دوباره‌ی مطالعات کلاسیک یونان و روم و رشد دانش‌های انسانی شد.

آزادی و اختیار انسانی: اومانیسم بر اساس مفهوم آزادی و اختیار فردی بنا شده است. انسان‌ها نه تنها تحت تأثیر نیروهای خارجی (مانند سرنوشت یا اراده خداوند) قرار دارند، بلکه قادرند انتخاب‌های خود را بر اساس خرد و اراده آزاد خود انجام دهند.

اصلاح اجتماعی و اخلاقی: در چارچوب فلسفه تاریخ اومانیستی، انسان‌ها به عنوان موجوداتی با ظرفیت تغییر و اصلاح تاریخ و جامعه شناخته می‌شوند. اومانیسم بر مسئولیت اجتماعی و اخلاقی تأکید دارد و به دنبال ایجاد یک جامعه بهتر و انسانی‌تر است.

تاثیرات اومانیسم در فلسفه تاریخ:

در قرن‌ها و دوران‌های مختلف، اومانیسم به‌ویژه در دوران رنسانس و روشنگری به تحولات عظیمی منجر شد. انسان‌گرایان به بازسازی اندیشه‌ها و ارزش‌های انسانی پرداخته و سعی کردند بر تجربه انسانی، آزادی، و علم تأکید کنند. در این راستا، مفاهیمی مانند حقوق بشر، دموکراسی و تساوی در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی ریشه در اومانیسم دارند.

در نهایت، اومانیسم در فلسفه تاریخ به انسان به عنوان عامل اصلی تحولات تاریخی نگاه می‌کند و بر اهمیت آگاهی انسانی و مسئولیت فرد در فرآیند تغییرات اجتماعی تأکید می‌کند.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. اومانیسم در واقع به معنای پرستش انسان است نه انسان‌دوستی یا تکریم انسان که مورد تاکید اسلام و سایر ادیان توحیدی است.
    «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ · و جن و انس را جز برای اینکه مرا بپرستند نیافریدیم؛ [ذاریات۵۶]
    با توجه به تعریف اومانیسم وآیه ی فوق.انسان محور خلقت نیست بلکه محور خداست وجن وانس آفزیده نشده اند مگر برای عبادت خدای یگانه.ونیز در حدیثی قدسی خداوند فرموده:«
    کنت کنزاً مخفیاً، فأحببت أن اعرف، فخلقت الخلق لکی اعرف؛ من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم؛ پس دست به کار آفرینش شدم تا شناخته شوم».پس هدف شناخته شدن ومعرفت انسان نیست بلکه هدف خلقت انسان وحیات دنیوی او شناخت ومعرفت الله است .ونیز در حدیثی دیگر چنین آمده: « مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ»شناخت خدا را از طریق شناخت نفس امکان‌پذیر دانسته است. در این حدیث از پیامبر(ص) آمده است: «هرکس خود را بشناسد، قطعاً خدایش را خواهد شناخت.»
    پس با استناد به آیات قرآن واحادیث قدسی ونبوی می توان گفت:قطعا انسان هدف و محور خلقت جهان نیست بلکه محور خداست وهدف وخلقت جن وانس معرفت وعبادت خداست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا