پایگاه خبری اولکامیز – اگرچه این مطلب را می بایست زودتر می نوشتم ولی به دلایلی دیر شد. به قول مولانا مدتی این مثنوی تاخیر شد /مهلتی بایست تا خو نشیر شد.
از سال ۱۳۸۰ با آنامحمد بیات دوست و رفیق هستم. نقطه آشنایی ما نشریه صحرا بود. بعدها همکاری ما در ابعاد مختلف فرهنگی اجتماعی سیاسی افزایش یافت.
در هنگام بازگشت از سفر کردستان که دهه آخر تیرماه با جمعی از اعضای انجمن ادبی جیحون رفته بودیم نیمه های شب دوست خبرنگارم حاجی قربان طریک خبر داد که ضریب هوشی آنا بیات به سه رسیده و حالش وخیم است. قرار بود فردا به دیدارش بروم که صبح زود خبر رسید آنا تمام کرد و دیدار ما به قیامت ماند.
این رویداد تلخ برایم همچون پتکی بود که بر سرم فرو ریخت. خبر را از طریق اولکامیز و فضای مجازی به سرعت اطلاع رسانی کردیم و به خانه آنا در سیدآیاد رفتیم.
خبر درگذشت دوست و همکار رسانه ای آنه محمد بیات همه فعالان، یاران و دوستدارانش را در شوک فرو برد. هنوز مردم صحرا به وجودش نیاز داشتند. هنور می بایست قلمش روشنگری میکرد. هنوز جوانان ایل به تجربیات و فکر و اندیشه اش محتاج بودند. هنوز دردمندان صحرا به او دلبسته بودند. هنوز مظلومان جامعه نگاهشان به او بود . .
ولی هزار افسوس که تقدیر به گونه ای دیگر رقم خورد و شد آنچه نمی بایست شود .
همین دیروز بود که وقتی به عیادتش رفتیم با هم گفتگو کردیم. می گفت باید تا ۹۹ سالگی زنده بمانیم و زندگی کنیم ولی چه کسی فکر می کرد که وی در ۶۳ سالگی هجرت کند.
تاکنون نوشته ها و پیام های تسلیت دوستان و یارانش را در رسانه اولکامیز که در واقع بعد از نشریه صحرا خانه اولش بود منتشر کردیم.
شش روز از وداعش گذشت به مناسبت هفتمین وفاتش به چند نکته کوتاه از شاخصه ها و اندیشه هایش اشاره می کنم:
آنامحمد بیات داشلی برون انسانی خستگی ناپذیر بود. مدام در حال تلاش و تکاپو بود. غالب اوقات پیاده طی طریق می کرد.
بزرگ و پیشکسوت جامعه رسانه ای گنبد و صحرا بود. احترام خاصی در نزد خبرنگاران و فعالین داشت.
شخصیت چند وجهی داشت علاوه بر فعالیت رسانه های در زمینه های فرهنگی سیاسی اجتماعی فعالیت موثری داشت.
با نهاد های مدنی و انجمن ها و تشکل های مردمی ارتباط نزدیکی داشت. عضو میراث و جیحون بود. با بنیاد بسکی و صندوق خیریه احسان همکاری داشت.
روابط اجتماعی آنا بیات فوق العاده بود. با اقشار مختلف جامعه روابط صمیمانه ای داشت با روحانیون و روشنفکران تا اقشار عادی ارتباط برقرار می کرد.
آنا محمد تعصب خاصی به وطنش ، سرزمین مادری اش و زبان ترکمنی داشت همیشه می گفت حق فرزندان این سرزمین اجرای اصل پانزده قانون اساسی و تدریس زبان اقوام در مدارس است.
مردی آراسته، خوش پوش و خوش عکس بود. خبرنگاری بود که زیباترین عکسها از وی بیادگار مانده است.
در مراسم ختم و جشن عروسی دوستان و آشنایان شرکت می کرد.
کانون همگرایی و محور وصل نیروها و دوستان رسانه ای و اجتماعی بود. به خرد جمعی اعتقاد داشت مطلق نگر نبود بلکه امور را نسبی می دانست می گفت اگر کسی از ۲۰ نمره ۱۲ یا ۱۳ بگیرد او را دفع نکنید بلکه بپذیرید کمکش کنید تا نقاط قوتش بیشتر شود و نقاط ضعفش کمتر.
هم طرف مردم بود و هم با مسئولین و مقامات ارتباط داشت. در واقع به مانند یک پل بود.
یاشولی گری و مطالبه گری از خصایص ممتاز وی بود.
بیات به نیروساری اعتقاد داشت. به جوانان میدان می داد و خوش داشت که در میان بزرگان و ریش سفیدها، جوانان هم حضور داشته باشند.
انسانی منتقد بود. رسالت اصلی خبرنگاران را انعکاس صادقانه و مشکلات مردم و نقد و تبیین عملکرد مسئولین می دانست.
همیشه می گفت به ترکمنها اججاف بیشتری شده است. چرا که هم قومیت هستیم و هم اهل سنت. بنابراین ضرورت دارد که نگاه حاکمان به همه ایرانیان فارغ از زبان و مذهب و نژاد و قوم همراه با عدالت و برابری باشد.
روحش شاد و یادش گرامی
لطیف ایزدی
www.ulkamiz.ir