مطالب ویژه

حکایت بی آبی و « از رنجی که می بریم »

پایگاه خبری اولکامیز- لطیف ایزدی : آب حکم کیمیا را دارد. مایه ی حیات است. نعمت بزرگ الهی است. عنصری که نظیر و جانشین ندارد. آب شرب خانه ام از دیروز ( یست و نهم تیر ) ساعت  ۱۰ صیح  تا همین لحظه که این دردنامه و یا  رنج نامه را می نویسم  قطع می باشد. امیدوار بودیم تا دیشب که شب عید بود و رفت و روب اثاث خانه ، صورت زیبای آب را ببینیم ولی دریغ و افسوس .

دیشب نیز قطره ای آب نیامد. امروز که عید بود و روز قربانی تا الان خبری از آن نیست. امید داشتیم مثل قبل ترها حداقل صبح ها آب بیاید ولی گویی قهر کرده و یا با ما سر جنگ دارد .

یخاطر این بی آبی های مفرط و بی حساب و کتاب ، حالا درد هموطنان خوزستانی ام را بیشتر می فهم. حالا فریاد جوانان اهوازی و غیزانیه . ایذه و . . را با گوشت و پوست و جان خود لمس می کنم . حالا وضعیت فاجعه بارشان را بیشتر درک می کنم . به آنها حق بدهید بخاطر نداشتن آب تجمع کنند، معترض باشند ، فریاد بزنند، مطالبه کنند چون زندگی بدون آب دیگر زندگی نیست ولی بقول آن روستایی خوزستانی از مسئولان می خواهم که موضوع را سیاسی – امنیتی نکنند.

قصه تلخ خوزستان به نوعی و در سطحی دیگر در استان گلستان رخ می نماید. مشکل ریزگردها و گرد و غبار های وحشتناک در صحرای ترکمن و حالا مشکل حاد بی آبی نفس مردم را بریده است.

مشکل امروز مردم گنبد و بسیاری از شهرهای استان آب است.  آب نباشد زندگی فلج است.  همه چیز از نظم و سامان می افتد.

آخر یک ساعت ، دو ساعت ،  ۵ ساعت بی آبی ، نه اینکه بیش از ۲۰ ساعت ، یکریز و مداوم  آب نباشد. خانواده ها چه گناهی دارند آن هم در ایام ویژه عید که نیاز به آب بیشتر حس می شود.

وقتی از کناره های رودخانه گرگان که کمی آن طرفتر از خانه ام قرار دارد عبور می کنم دلم کباب میشود. به یاد رود کارون زیبا و بهمن شیر  جوشان خوزستان می افتم گرگانرود پر آبم را خشکانده اند. بله جانش را ستانده اند این سدهای ناکارشناسی شده از شیرین دره تا گلستان. رود گرگان و اترک پر امید را به درد خشک شدن گرفتار کرده اند. 

چه حال و هوایی داشت رودخانه گرگان قبل از دهه شصت. آبی داشت و شوقی . به قول همکار رسانه ای ام آقای محمد جرجانی که چند روز پیش در اولکامیز از حال و هوای عید قربان در نیم قرن گذشته نوشت و نقبی زد به رودخانه گرگان ، از چشمانم اشک جاری شد.  آن خاطرات دلنشبن به رویم زنده شد. چرا که ما بزرگ شده کناره های رودخانه گرگان بودیم . خاطرات بسیاری از آن داریم. تفریح و شادمانی  مان در این رودخانه طلایی می گذشت. حکایت آب تنی ها و شنا با دوستان ، حکایت فوتبال گل کوچک با توپ پلاستیکی دو لایه در ساحل رودخانه چه لذتی داشت هیجانی و وصف ناپذیر.

در آن زمان ها اغلب خانه ها آب انبار داشتند که بیشتر به دست معماران ماهر قزاق ساخته میشد. آنها که نداشتند از آب انبار همسایگان استفاده می کردند. 

آب رود گرگان با جویی طویل که ترکمنها ( یاب ) می گفتند به کیلومترها پایین دست روستای دوگونچی تا نزدیک قربان آباد و محمد آباد می رسید پدربزرگ ها در مزارع شان پنبه ، خربزه و هندوانه می کاشتند. آن زمان برکت بود. محبت بود . اخلاق بود.  

بعدها حتی با شنیدن شعر هویت بخش ( غارری گرگان ) شاهکار استاد ستار سوقی که با صدای با شکوه و پرصلابت استاد اراز دردی خوجه جذاب تر می شود به یاد آن دوران و خاطرات شیرینش می افتم و سر زنده می شوم.

به راستی بعد از گذشت چهار دهه چه شده است بر سر رود اترک خروشان ؟ چه شده است رود جوشان گرگان ؟ چه کسانی این رودخانه های زیبا که شاهرگ حیاتی ترکمن صحرا و استان گلستان به شمار می روند به این حال و روز انداخته اند؟ باید روز پاسخگو باشند که چه بلایی بر سر این دو برادر ، این دو رود تاریخی انداخته اند. دنیا دارمکافات است. 

حکایت بی آبی شوخی نیست شایعه نیست واقعیت است . بقول جلال آل احمد که نام یکی از کتابهایش ( از رنجی که می بریم ) می باشد، مردم صحرا و گلستان هم رنج می برند. فرقی ندارد ترکمن یا غیر ترکمن . شیعه یا سنی . همه در یک کشتی بزرگ بنام وطن نشسته ایم بقول شاعر جاودانه احمد شاملو : « چراغم در این خانه می سوزد / آیم در این کوزه ایاز میخورد / و نانم در این سفره است  

چندی پیش روزنامه ایران تیتر زد : » گلستان آب ندارد . این در واقع هشداری بود بزرگ به مسئولین که به گوش باشند. بله این استان به ظاهر سرسبز و رویایی به ویژه در نیمه شمالی استان که صحرا و بیایانی و خشک است از کمبود آب رنج می برد.

بنده از دیروز صبح تا الان آب ندارم ، بالاحبار از آب ذخیره تانکر استفاده می کنم. امثال بنده زیادند. حتی برخی ها تانکر آب ندارند آنها چه کنند؟

عید بهانه ای برای خوشی است ولی واقعا بدون آب می شود خوش بود ؟ امسال عیدمان خراب شد با این بی آبی فرساینده. 

شیوع کرونا از یک سوی ، بی آبی از سوی دیگر مردم را خسته و دلزده کرده است. با این مشکلات عدیده ، عید قربان که فرصتی است برای تزریق شادی و نشاط در جامعه و تقرب به الله ذوالجلال . دیگر آن عید با گذشته ها متفاوت شده است فرح یخش و روحانی نیست. کمترین شادی ها را با خود به ارمغان می آورد.

البته ساعت قطعی آب در محله فرخ نیا متفاوت است ولی ساکنان هر شبانه روز ساعت ها بی آبی را تحمل می کنند. خودم  بیش از ۲۰ ساعت بی آبی کشیدم و الان نیز آب ندارم . آیا این اتفاق عذاب آور نیست. ناچارا تحمل می کنیم ولی تا کی ؟!

از مسئولان اداره آب شهری گنبد می خواهم که به مناطق محروم شهر هم توجه کنند. از جمله محله فرخ نیا ، خیابان مسجد قبا بررسی کنند که مشکل چیست ؟

آخرش دست به قلم شدم تا این قصه پر غصه بی آبی در این روزهای کسل کننده را به رشته تحریر در بیاورم و در رسانه ها به اشتراک بگدارم باشد تا بلکه کسی صدای مان را یشنود و فریادرسی پیدا شود.

در پایان در این مشکلات حال و رمقی برای تبریک نمانده اما بخاطر سنت دیرینه و عادت حسنه، عید سعید قربان را به هموطنان خوبم به ویژه مردم باصفا و نجیب ترکمن صحرا از صمیم قلب تبریک و تهنیت عرض می کنم. از مردم عزیز که آب دارند درخواست می کنم که صرفه جویی کنند بگذاریم آب به همه برسد. امید که سالهای پر آب و پر رونقی را داشته باشیم.

خدا را شکر فعلا چند روزی است مشکل بی برقی رفع شده است که از مسئولان و همه دست اندرکاران سپاسگزارم ولی می خواهم که مشکل آب و کرونا را هم تدابیری عاجل بیندیشند و حل کنند. قبل از اینکه مطلب را نشر بدهم بارگذاری کنم که صدای دخترکان نازنین محله ام را می شنوم که با لباس های زنگارنگ به جلوی درب خانه همسایگان می روند و یکصدا می گویند ( قربان عایدینگ قبول بولسون ) این عیارت را سه بار تکرار می کند و عید را تبریک می گویند. این هم در این روزگار قحطی و خشکسالی و بی آبی غنیمتی است بزرگ که قدردانش هستیم. 

گنبد کاووس – چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۰ / مصادف با اولین روز عید سعید قربان

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا