تورکمن صحرا

زنده یاد اراز گلدی مبصّر

پایگاه خبری اولکامیز – مشخصات شخصی و اخلاقی مرحوم ارازگلدی مبصر رئیس اداره فرهنگ آق قلا در دوران قبل از انقلاب را  دکتر آنامحمد دوگونچی با هم می خوانید:

۱_مشخصات فردی:

مردی بلند قامت، اندام کشیده و ورزیده ، احتمالا در دوره دانشگاه والیبالیست بودند، ورزیده نه چاق و نه لاغر، قوی ، مغرور و عبوس، بچه های مدرسه خیلی از او حساب می بردند و می ترسیدند، صورتی سبزه داشت، اندکی سیه چرده، پیشانی اش از مو خالی، چشمان زاغ و تیز، صدای گیرا و رسا و پرتحکم و زنگدار، راه رفتن شمرده و محکم. خلاصه در محیطی که او پیدایش میشد زمین زیرپایش می لرزید، به هر محیطی که وارد میشد رهبری و اوتوریته را القاء یا بهتر بگویم تحمیل میکرد.

۲_ دیسیپلین:

بسبار منضبط و سخت گیر بود. در هیچ دوره ی تحصیل و در هیچ مرکز آموزشی سراغ ندارم که دو طرف دروازه ورودی مدرسه ای را دو تا پیشاهنگ به عنوان نگهبان بگمارند و ورود و خروج را کنترل کنند آن هم در یک محیط صحرایی و دور از مسایل شهرنشینی! اکثرا از داخل دفترشان صدای فریاد و تحکم او بگوش می رسید که سر معلمینی که نامنطم بودند داد می زد. هیچ برنامه ای بهم نمی خورد، تعطیل نمی شد. امتحانات سر موعد برگزار میشد، صبحگاه سر ساعت بدون حتی یک ثانیه تاخیر برگزار میشد و او همچون عقابی تیزبین همه مسایل ریز و درشت را زیر نظر داشت‌.

۳_ اعتماد به نفس:

اکثر سیاسیون وقتی ازقطار قدرت پیاده میشوند همچون بادکنکی از درون تهی میشوند، و آن همه باد و بروت ناگهان می خوابد و گوشه انزوا می گزینند. اکثرا چنین کسانی اعتبار وجودی شان را از عنوان شان کسب میکنند. وقتی این عنوان گرفته میشود دیگر کسی نیستند، چون کسی نبوده اند فقط عنوان بوده، اما آقای مبصّر کسی بود که بالاترین عناوین در نزدش حقیر می نمود، از نام او آبرو می یافت نه برعکس، با دست خالی فردی مغضوب هیات حاکمه، در یک کوره ده خاک آلود،کاری کرد کارستان ، آن زمان فی الواقع پهلویدژ (آق قلا) یک خرابه بود اکثر خانه ها هم خانه بود هم اصطبل و طویله و انبار کاه، چنین کسی با دست خالی اداره فرهنگ پهلویدژ را، بنیان گذاری کرد. حکومت مجبور بود از نظر اداری و پرسنلی همراهی کند به خصوص که در رده های بالای حکومتی دوستان شان هنوز بودند، دبیرستانی که از هیچ ساخته شد.

اگر چنین اراده سترگی نبود حداقل تا سالها پهلویدژ (آق قلا) از دبیرستان محروم بود. آن صلابت، آن شروع طوفانی و برق آسا، برآوردن یک دژ و پایه ریزی یک سیستم آموزشی توانمند و به سامان و منضبط، واقعا شورانگیز است. برای من این تابلو همیشه به عنوان یک اُلگو راهنمایم بوده، جلب مشارکت اکثر اقشار، محصلین، فوودالها، تجار، کسبه بازار مردم عادی وعوامل اداری بالادستی، واقعا که شاهکاربود.
یادت گرامی وروح ات شاد ای بزرگمرد فداکار، ای اُسوه ی اراده و عمل، حقا که ترکمن صحرا به وجود فرزندی چون تو باید به خود ببالد.

۴- پاک دستی وتعهد حرفه ای:

امروزکه بوی گند رانت و فساد و اختلاس محیط زندگی مارامسموم کرده،تجسم انسانی چون ارازگلدی مبصر به افسانه میماند. مردی که ازلحظه ورود به تبعیدگاه، لحظه ای ازسرنوشت فرزندان ونوباوگان ترکمن صحرا غافل نبود.تردیدی نبود که پهلویدژ برای تجلی اراده ومدیریت آن بزرگمرد کوچک و ناچیز بود.ولی به مصداق مشت نمونه ی خروار، عمل کرد او شاهدی بود برتوانایی هایش. اینکه فقط درفاصله سه- چهارسال فرهنگ وآموزش یک ده کوره را به مثابه یک شهر آبرو واعتبارببخشد قابل تحسین وتامل است.

تمام زندگی وتمام لحظات عمرش شده بود ارتقاء آموزش. زندگی خصوصی معمولی وآبرومندانه ای داشت. هرگز برای خودکیسه ای ندوخت،وجدان عمومی درمقابل عظمت کار او قدردان بود. نمونه اش وقتی مراسم ازدواج پسر بزرگش غیاث برگزارشد مردم ترکمن صحرا به حرمت اوچندروز مراسم اسب دوانی مفصل وجشن وشادی برگزارکردند. من به عمرم جشن عروسی به آن عظمت بیادندارم.واقعا مردم سنگ تمام گذاشتند ودرواقع جشن مال عموم مردم ترکمن بود. متاسفانه ما درثبت وضبط زندگی بزرگانمان کم کاروغافلیم.

۵_ شخصیت وتحول:

نقش انسان های بزرگ وتاثیرشخصیت آنها برسیرتحولات،قابل کتمان نیست. هرچندتاحدی بابرتولدبرشت هم عقیده ام که: وای بحال مردمی که احتیاج به قهرمان داشته باشند.
اما برهه های تاریخی هرکدام الزامات واقتضاءات خاص خودرادارند.پهلویدژ دهه ۱۳۳۰ کجا،دهه ی ۱۳۴۰ کجا؟
دهه ای که مطلقا چرخش وتحول آن مدیون این مرد بزرگ است.بسیاری ازدست پروردگان ایشان به مدارج عالی دانشگاهی دست یافتند.چندتن ازمحصلین پزشک شدند تعدادزیادی مهندس،مهندسینی در رده بالای صنایع ازجمله ذوب آهن اصفهان، دررشته های علوم انسانی هم همینطور. اختلافات محلی دراین منطقه اکثرا چوب لای چرخ تحول بوده،دراینگونه موارد شخصیتی قوی اراده ای سترگ وخلق وخویی خشن وقاطع ضروری ست که خرده لات ها وگنده لات ها سرجایشان بنشاند.اینکه آقای مبصر یک مشت مدعی بی سروپا ولات مآب رادریک روز دربازداشتگاه ژاندارمری بچپاند،کارهرکس نیست.این گونه اموربا من بمیرم- توبمیری پیش نمی رود.نکته مهم جامعیت اقدامات آن رادمردبزرگ است.تامین

امنیت،تامین مکان تامین نیروی کار پایه ریزی ساختار اداری وهمه این هابادست خالی.امروزه هیچ مدیری تن به خطرنمی سپارد که حتی یک شیفت راتعطیل نماید. ولی آقای مبصّریک فصل یا یک سوم ازسال تحصیلی راتعطیل کردند.درواقع رخوت ونکبت راتعطیل کرد وخون حیات بخش رادر رگهای فسرده دواند.امروزه یک برف سنگین که میاید مدیران محافظه کار جماعتی را جان به لب میکنند تااز ده مقام اجازه بگیردواطلاعیه ای صادر کند. هزاران نفر گوش به رادیو می سپارند که بالاخره حضرات کی تصمیم میگیرند!

مدیر کلی که فقط دستورات مقامات مافوق رابه رده های پایین منتقل میکند چه تفاوتی با یک نامه رسان دارد(ضمن احترام به پستچی های محترم وزحمت کش).آقای مبصر نیروهای پراکنده راجمع کردند حتی انرژی بازوی محصلین مشتاق تحصیل، وطبقات اجتماعی مثبت اندیش را آنچه محور همه این تحولات بود شجاعت ذاتی وریسک پذیری اوبود.
آمادگی داشت درمقابل همه اقدامات ش قاطع وصریح پاسخگوباشد.این ریسک پذیری،عمل گرایی ورفتن دردل آتش اقدامات متهورانه، آن لطیفه ای ست آن رمز و رازیست که به هرکس داده نمیشود،انسانهای معدودی ازاین قابلیت برخوردارند.اینجاست که به این نتیجه میرسیم بروزو ظهور شخصیتهای استثنایی. تحول ساز است.

۶_همراهان:

بی انصافی ست اگرازهمراهان صدیق وسخت کوش آقای مبصر ذکری نشود.درهرجامعه ای درهر مرحله تاریخی نیروهای مثبت ومنفی بالقوه وجوددارند.شخصیت های مثبت عناصرمثبت رابسوی خودجذب میکنند،عناصر منفی هم درراه تخریب،بی همراه نمی مانند!
البته حساب کاریزما جداست کاریزما بلایی آسمانی وزمینی ست لنین،استالین،هیتلر کاریزما داشتند،درقرن بیستم درگوشه وکنارجهان همین کاریزماها قتل وکشتار وارتجاع وتباهی زندگی انسانها راباعث شدند.آقای مبصر مردی عمل گرا وبا اراده بودند ودربندجمع کردن حواریون نبودند،ولی از همکاری نیروهای مثیت وروشن اندیش کمال استفاده رامیکردند.جایگاه شخصیتی چنین افرادی بسیارفراتر از کاریزماهای شیاداست.

دراطراف آقای مبصرتعدادی ازفرهنگیان ترکمن صحرا وتعدادی هم از گرگان حضورداشتند. ازگرگان معلمین ارجمندوگران سنگی به فرهنگ پهلویدژ خدمت کردند کسانی همچون آقای نوروزی دبیرمحبوب ریاضیات استادایرج تنظیفی دبیرزبان آقای دیلمی دبیرتاریخ وعلوم اجتماعی.آقای مبصرناظم بسیارکارآمدی داشتند بنام آقای «حجت الله قراموسانلو»،چاق تنومند وبسیارجدی وکارآمد،صادقانه تلاش میکردندودرواقع محضر آقای به گونه ای بودکه هیچکس دلش نمی آمدسنگ تمام نگذارد.فضایی دل انگیز بود همه تلاش میکردندهم امردبستان وهم دبیرستان وهم امور اداری فرهنگ، بسامان بودوتحسین برانگیز، آقای قراموسانلو انصافا شب وروز تلاش میکردند عرق می ریختند،زیرا که جلب رضایت بزرگی مثل مبصرکارساده ای نبود.

به جد معتقدم درک محضرحتی یک جلسه این قله های سرفراز طب سعادتی بی نظیربودچون قبل از هرچیز‌عصاره اخلاق بودکه ازکلام شان میریخت، به ضرس قاطع عرض میکنم امروزه حتی یکی از آن قله هارانمی بینم.دراکثرمواردیک مشت پرمدعای توخالی که خون مردم را درجیل شان خالی کرده اند ازموضوع دکرنشوم.چه باعث شد که سرنوشت من دراین مسیربیفتد الّا مجاهدت صادقانه آن اسطوره ، ارازگلدی مبصر. اکنون که درخلوت خودبه آن اسطوره می اندیشم در بسیاری از موارد به ذهنم دوعمل خطور میکند، و آن دومورد راهرگز در او ندیدم: نشستن و خنده.

درطول آن همه سال تحصیل، چه در دبستان و چه در دبیرستان بیژن ،حتی یک بار او را پشت میز ندیدم. هرگز اورانشسته ندیدم. او همیشه درحال تقلا وراه رفتن با گردن برافراشته وقامت شقّ ورق.
حتی یک بارخنده که جای خود، حتی یک لبخندبرلبان اوندیدم. چه درمحیط آموزشی چه درمغازه پدرم وچه درمحفل موسیقی.
درمحفل موسیقی درگوشه ای به متکا تکیه میداد و با تمام وجود به نوای دوتار گوش می سپرد.گاه ازپدرم میپرسیدم چرا آقای مدیر خنده وشوخی نمی کند، پدرم حکیمانه میفرمودندآقای مدیر آن چنان اندیشه های بزرگ درسردارندکه جایی برای خنده وشوخی نمی ماند.پدرفرزانه ام بسیار بیش از آن میدانست که می نمود.

بنده چون به بخش بیشتری اززندگی آقای مبصر اشراف داشتم وحتی درخلوت هایش با او بودم،لازم دیدم بازگویی این دو زندگی نامه ،زندگی ایشان و زندگی خودم را درکنار هم بیان کنم. جناب مبصّر گوهری کثیرالاضلاع بودند هرضلعی گوهری را متجلی میکرد، سوادبالا لیسانسیه پنجاه شصت سال پیش آن هم درحوزه سیاست.اراده سترگ و پولادین ،عمل گرایی(همان هرگز ننشستن تجلی همین خصلت بود) .قاطعیت که درمواردی با خشونت اعمال میشد البته حق هم همین بود.بانرمش و پخمگی هرگز کار پیش نرفته.خستگی ناپذیری ،انرژی اوعجیب بود.چقدر با محصلین کم کار سروکله میزد( معلوم نبوددر دفتر پرسر و صدای اوچه میگذشت) ولی ما تن مان میلرزید.نمرات محصلین و راندمان کلاس ها خودش شخصاکنترل و بازبینی میکرد. اعتمادبه نفس او رشک برانگیز بود.

به دفتر ظاهرا مافوق های او در گرگان،مثل یک وزیر ورود میکرد. یک بار در اداره کل فرهنگ گرگان کاری داشتم،یک مرتبه ولوله وجنب وجوشی راه افتاد،معلوم شد که آقای مبصّر دارند میایند،آقای مدیرکل ازجا جست دست به سینه ازپشت میزآمدجلو و مثل یک سرباز سر پُست به حالت خبردار ایستاد، آنجابود که فهمیدم که آن مردبزرگ چه اوتوریته و ابهتی دارد، البته آن مدیرکل هم اخلاقی و وظیفه شناسانه برخورد کرد.شاید ایشان بیش ازهرکس میدانست که او کیست. پس از اتمام سال چهارم دبیرستان در پهلویدژ سال های بعد را دور از زادگاهم درس خواندم،پس از آن خبرچندانی از او نداشتم،گل ولای حادثات ما را مدفون کرد.

مخلص کلام

اسطوره ای بنام ارازگلدی مبصر فرزندترکمن صحرا بود.درطوفان تلاطم های سیاسی به ده کوره پهلویدژ پرتاب شد بجای خودباختگی و زانوی غم در بغل گرفتن،کمر همت بربست وفرهنگ وآموزش پهلویدژ را بنیان گداشت‌.دست پرورده های اودراکثردانشگاه های ایران درس خواندندو به مدارج بالا رسیدند.ترکمن صحرا به این فرزندبرومندخود می بالد این دشت پهناور گوهرها درسینه خود دارد به این تربت پاک با احترام ونیاز قلبی پابگذاریم که بس نازنینان درآن خفته اند که رشک فلک بوده اند.من از آنچه ازعلم وادب وتجربه طبی ۴۰ ساله دارم مدیون اوهستم وبه بارگاه او سرِ ارادت وسپاس فرودمیاورم.

شعری در باره زنده یاد ارازگلدی مبصر

تندیس اراده

بادهای وحشیّ صحرا
طواف ت میکنند مزارت را
با خروش
نه شیون
مهتاب بلورین صحرا
به تهنیت نیم شبان
شکوفه گیلاس
نثارت میکند
شقایق
کتاب خونین عشق ست

شقایقِ سربه مُهر:
زره پولاد برتن کردی که
نشکنی و
همه عمرباصلابت
پای کوفتی برروزگار دون
اما برخواندی درس شقایق را
برنسل ها،فرداها
هرگز ننشستی ونشکستی
اما بادها
شهدِ آزادگیّ ت را
در دور دست ها
در باده ی جان ها نشانده اند
تندیس گردن فرازِ ترا
از ورای غبارزمانه
به چشم جان می بینم
که بسوی صحرا
نگران است…..
جای طنین
گام های پرصلابت ت
خالی ست.

درمعبد علم
دیری ست
صدای شیهه ی رخش
نمی آید
دشتِ فرهنگ
تهمتن ندارد!
۹۵/۸/۱۳
تقدیم به روح معلم خستگی ناپذیر ارازگلدی مبصر
آنه محمد دوگونچی.

به کمک خانواده شادروان مبصّر عکسی به سختی گیرآوردیم. عکس ازمراسمی درپهلویدژ گرفته شده.محیط ساده حدود۶۰ سال پیش وقامت برومند مبصّر خاطره انگیز است.
@aqqala

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا