مقاله

رضایت مردم در نهج البلاغه

پایگاه خبری اولکامیز – روح الله کلانتری مسئول سازمان معلمان گلستان:

مقدمه:
حکومت امام علی(ع) حکومتی است که با اقبال و شور و نشاط مردمی شکل گرفته و ملاک هم رضایت مردم بوده است. آنچه در تاریخ ذکر شده به خوبی نشان می دهد که امام به حق حاکمیت مردم اعتقاد داشته و ملاک اصلی شکل گیری حکومت خود را بر رضایت مردم قرار داده است. حکومت امام حکومتی نیست که با تغلب و تسلط شکل گرفته باشد، یا مردم را با تهدید و تطمیع واداشته،یا مردم از سر نادانی و جهالت خواهان آن شده اند، بلکه حکومتی است که مردم با همه ی وجود و از سر بینایی و دانایی آن را بوجود آورده اند.

بیعت مردم با امام علی (ع):

امام علی (ع) در این مورد می فرماید:«دستم را برای بیعت گشودید، و من آن را بستم، و به سوی خود کشیدید، و من آن را برگرفتم،سپس بر من هجوم آوردید،همچون شتران تشنه که روز آب خوردن به آبگیر های خود در آیند و به یکدیگر پهلو زنند،چندان که از هجوم مردمان بند پای افزار پاره شد و ردا از دوش افتاد، و ناتوان پایمال گردید، و خشنودی مردمان در بیعت با من بدانجا رسید که کودکان به وجد آمده بودند، و سالخوردگان لرزان لرزان به کمک دیگران بدانجا آمده بودند، و دختران نورس سر برهنه حاضر شده بودند.»(۱)همچنین امام در کلام دیگری در این رابطه فرموده است:«به ناگاه دیدم که انبوه مردم از هر سوی روی به من آورده اند، و چون بال کفتار پس و پشت هم ایستاده اند،گرد مرا از هر طرف گرفتند، چندان که استخوان های بازویم فشرده گشت و دو پهلویم آزرده. مردم چون رمه ی گوسفندان مرا در بر گرفتند.»(۲)

همچنین در تعبیری دیگر فرموده است:« همچون ماده شتری که به طفل خود روی آورد،به من روی آوردید و فریاد بیعت!بیعت! برآوردید.دست خود را باز پس بردم،آن را کشیدید،از دستتان کشیدم، به خود برگردانید.»(۳) پس از کشته شدن عثمان مردم به سوی او هجوم آوردند و از وی خواستند تا زمامداری شان را بپذیرد.آن حضرت فرمود( مرا به حکومت بر شما نیازی نیست، و هر که را برگزینید،بدو خرسند باشم) مردم اصرار کردند و گفتند ما کسی را شایسته تر از شما نیافتیم،هیچ کس به اندازه تو به اسلام نزدیکتر نیست و هیچ کس نزدیک تر از تو به رسول خدا نیست امام فرمود: «لا تفعلوا فانی اکون وزیرا خیرا من ان اکون امیرا» از من دست بردارید که اگر من وزیر باشم بهتر است تا امیر باشم. مردم گفتند:« به خدا سوگند که از تو دست بر نداریم تا با تو بیعت کنیم.»

علی که مردم را اینگونه دید فرمودید:«ففی المسجد» پس در مسجد جمع شوید که من بیعت مخفی نمی خواهم و چنین بیعتی جز در مسجد نشاید.»(۴) و فرمود:« و لا تکون الا عن رضی المسلمین»(۵) بیعت با من جز با رضایت مسلمین عملی نیست. امام افق آینده را می دید، زیرا سران قبایل و بزرگان با حق حاکمیت مردم مخالف بودند و در پی بازگشت به جاهلیت و سلطنت بودند، آن هم زیر سایه اسلام.طی یک دوره ۲۵ ساله حاکمیت سلطنتی و قبیلگی شکل گرفته بود و امام تصمیم گرفت که حقایق را با مردم در میان گذاشته و از حق حاکمیت مردم دفاع کند. از این رو به مردم فرمود:« از من دست بردارید و دیگری جز من بطلبید، که روی به کاری داریم که چهره ها و رنگ های گوناگون دارد. نه دلها را در برابر آن طاقت شکیبایی است و نه عقل ها را تاب تحمل. کران تا کران را ابر فتنه پوشانده است و راه راست ناشناس گردیده،بدانید اگر من درخواست شما را بپذیرم،با شما چنان کار می کنم که خود میدانم، و به گفته ی گوینده (خودکامه) و ملامت سرزنش کننده گوش نمی دارم، و اگر مرا واگذارید همچون یکی از شمایم، و برای کسی که کار خود را بدو سپردید، بهتر از دیگران فرمانبردار و شنوایم. من اگر برای شما اگر وزیر باشم بهتر است تا امیر باشم.»(۶) در زمانی علی (ع) حکومت را به دست گرفت که در سرتاسر حکمرانی اسلام فساد و تباهی و رانت و اختلاس به قول امروزی ها حاکم شده بود و در حقیقت حکومت تبدیل به سلطنت شده بود.امام با علم به این شرایط بحرانی حکومت را پذیرفت تا خود را وقف مردم و برپایی عدالت کند.

در سال ۳۵ هجری مردم چون سیلی خروشان به درگاه خورشید عدالت سرازیر شدند و یک صدا تقاضای بیعت با او را کردند. امام در برابر مردم قرار گرفت و اینچنین از حق حاکمیت مردم دفاع کرد:« ای مردم، در برابر همگان و با دستوری خودتان، آشکارا می گویم که اینان (حکومت) از آن شماست،هیچ کس جز آن که شما او را امیر خود گردانید، حق حکومت بر شما را ندارد. ما دیروز هنگامی از هم جدا شدیم که من پذیرش حکومت شماراناخوشایند داشتم، ولی شما این را نپذیرفتند و جز به اینکه من تشکیل حکومت دهم رضایت ندادید.اگاه باشید که من کسی جز کلیددار شما نیستم و نمی توانم حتی یک درهم به ناروا از بیت المال برگیرم. اگر بخواهید به خاطر شما می نشینم، وگرنه نسبت به کسی کینه و یا از کسی گله ندارم.»(۷) مردم گفتند: ما با تو بر سر همان پیمانیم که دیروز بودیم و بر اساس آن از هم جدا شدیم.

امام علی (ع) فرمود: خدایا شاهد باش.»(۸) امام علی(ع) همواره از حق حاکمیت مردم دفاع کرده و آن را با شدت پاس می داشت، و در راه حفظ این حق،در مقابل بزرگان و متنفذان و رانت خواران و فرصت طلبان که منافع خود را در بی رنگ کردن حق حاکمیت مردم می دیدند با همه وجود ایستادگی می کرد و از تلاش برای تحقق مردم سالاری عدول نکرد که او براستی حکومت را برای خدمت به مردم می خواست.

پذیرش حکومت برای مردم:

امام علی (ع) با علم به همه ی موانع و مشکلاتی که در برابر یک حکومت مردمی و مردم سالار وجود داشت،برای خدمت به مردم و قطع دست ظالمان و ستمگران و چپاول گران و برپاکردن عدالت در میان مردمان حکومت را پذیرفت. چنانچه در این مورد فرمود:«اما والذی فلق الحبه و براالنسمه،لولا حضور الحاضر، و قیام الحجه بوجود الناصر، و ما اخذالله علی العلماء الا یقاروا علی کظه ظالم،و لا سغب المظلوم، لالقیت حبلها علی غاربها، و لسقیت آخرها باکس اولها»(۹) آری، به حق آنکه دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور حاضران واتمام حجت با اعلام وجود ناصرخان نبود، و اگر خداوند از عالمان، پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده، هبج آرام و قرار نگیرند،بی تامل رشته حکومت را بر دست می گذاشتم و پایانش را چو اولش می انگاشتم،و چون گذشته، خود را به کناری می داشتم.
امام برای این حکومت را پذیرفت که از مظلوم دفاع کرده و با ظالم بستیزد. و راه و رسمی نمونه را در حکومت به عینیت آورد. به قول ملای رومی:
«زان به ظاهر کاو شد اندر جاه و حکم
تا ایران را نماید راه و حکم
تا بیاراید به هر تن جامع ای
تا نویسد او به هر کس نامه ای
تا امیری را دهد جانی دگر
تا دهد نخل خلافت را ثمر»(۱۰)

امام علی(ع) حکومت را وسیله ای می دید در خدمت عدالت، و عدالت را در خدمت مردم،چنانکه در گفتگوی آن حضرت با عبدالله بن عباس پیش از جنگ جمل آشکارا بیان شده است. ابن عباس می گوید پیش از جنگ جمل بر امام وارد شدم، در حالی که آن حضرت مشغول پینه زدن کفش خود بود.چون مرا دید،گفت:« ما قیمه هذه النعل»( بهای این کفش چقدر است؟) گفتم:« لا قیمه لها»(بهایی ندارد) فرمود:« والله لهی احب الی من امرتکم الا آن اقلیم حقا او ادفع باطلا»(۱۱)
به خدا سوگند این کفش بی ارزش نزد من محبوب تر است از حکومت بر شما،مگر آن که حقی را بر پا سازم یا باطلی را براندازم.

امام اینگونه از حقوق و منافع مردم دفاع می کرد. او در کلام دیگری فرمود:« الذیل عندی عزیز حتی اخذ الحق له،والقوی عندی ضعیف حتی اخذ الحق کنه رضینا عن الله قضاءه و ساکنان لله امره»(۱۲)
اکنون هر ذلیل ستمدیده ای در نزد من عزیز است تا حقش را بگیرم و به او بدهم، و هر نیرومند سرکش در نزد من ناتوان و حقیر است که حق ستمدیدگان را از او بازستانم. قضایی الهی را پذیرفته ام و فرمان او را گردن نهادیم.

امام علی در کلام دیگری فرمود:« والزموا السواء الاعظم فان یدالله علی الجماعه»(۱۳) با توده مردم باشید که دست خدا با جماعت است. امام میفرماید که« زمانی که بیعت و خلافت را قبول کردید تبعیت از آن ضروری است اگر چه او را وادار به چیزی کنند که برای نیکوکار سخت دشوار است.»(۱۴). امام از حاکمان و رهبران بی خرد و بدکار نگران است و می فرمود:«ولی تاسف و ناراحتی من از این است که بر کار این مردم.بی خردان و بدکارانشان ولایت و حکمرانی کنند و آن گاه مال خدا را بین خودشان دست بدست بگردانن. و بندگان خدا را غلامان،و نیکان را دشمنان، و بدکرداران را یارانشان قرار دهند.»(۱۵) امام از گوشه نشینی نفرت داشت، مگر آنکه گوشه نشینی برای خدمت به مردم باشد، «پس در واقع انسانی که بتواند خدمت کند ولی گوشه نشینی کند در حقیقت شخصیت خود را انکار کرده است….

بنابر این امام پیشوای مردم شد»(۱۶) و از مردم خواست که او را یاری دهند تا بتواند با برپایی عدالت به آنها خدمت کند. امام در کلام بر این امر تاکید نمود:« مردم مرا بر کار خود یار باشید و فرمانم را پذیرفتار. به خدا سوگند که داد ستمدیده را از آن کس که بر او ستم کرده بستانم و مهار ستمکار را بگیرم و او را به آیشخور حق بکشانم،هر چند که ناخواه باشد.»(۱۷) امام حکومت را برای خدمت به مردم می خواهد و نه برای قدرت و ثروت اندوزی و خدمت به قوم و خویش و قبیله. او می خواهد از طریق بدست گرفتن قدرت از مظلومان و محرومان و مستضعفان دفاع کرده و با ظالمان و ستمگران و مستکبران مبارزه نموده و حق مظلوم را از ظالم بستاند.

رضایت مردم از حکومت:

امام در نامه مهم خود به مالک اشتر دستور می دهد که رضایت مردم باید اصل هدف تو از حکمرانی باشد.او گفت که باید به رضایت عموم مردم بیاندیشد و به هیچ وجه به سوی خواص میل نکند و اجازه ندهد که منافع گروه های خاص بر منافع عمومی تقدم یابد، و راه امتیازجویی و تمایز طلبی را بر خودمان و قدرت مداران و مال دوستان ببندد؛ و این شاخصه ای والا در شناخت حکومت موفق تاریخ»(۱۸).

قرار گرفتن حکومت در اختیار گروه های خاص و در جهت منافع انان، و خارج کردن حکومت از حاکمیت عموم مردم و در جهت منافع عمومی، جامعه را از صورت انسانی و حکومت را از مدار مردم سالاری بیرون می برد و روابط و مناسبات حاکم و محکوم،مالک و مملوک،و برخوردار و بی بهره را بر همه چیز تحمیل می کند و نارضایتی و خشم عمومی را موجب می شود که تبعاتی بس خطرناک و تباه کننده دارد.»(۱۹) بنابر این نباید رضایت عموم را فدای رضایت خواص و امتیازجو و اقتدارطلب نمود، بلکه باید در هر شرایط طرف مردم باشید و صدای مردم را بشنوید و به مطالبات و خواسته های منطقی و معقول آنها توجه نمایید.

امام تاکید می کند که حکومت با حمایت مردم می تواند بر مشکلات فائق آید و مخالفت های کارکنان و مخالفان و منافقان بی اثر می شود. امام می فرماید که ای مالک به خواص توجه نکن زیرا آنها در زمان فراخی و آسایش باری گران بر حکومتند و در روزگار سختی کم تر از هر کس به یاری برمی خیزند، و انصاف را خوش نمی دارند، و چون درخواست کنند بیش از دیگران می خواهند و اصرار کنند، کم تر از همه سپاس گویند و شکرگزارند، و اگر به آنان ندهند دیرتر از همه عذر پذیرند، و در سختی روزگار از همه کم تر شکیبایی پیشه کنند.»(۲۰)

بدین ترتیب مردم در نگاه امام علی (ع) اصل بوده و خواص گرایی و میدان دادن به گروه های خودکامه و امتیاز جو را خطری بزرگ برای حکومت ها معرفی کرده و توجه به توده مردم و رضایت مردم را معیاری برای حکومت کردن اعلام نموده است.امام در همین رابطه فرموده است:« و اما عمادالدین و جماع المسلمین و العاده للاعداء،العامه من الامه»(۲۱)

همانا آنانکه دین را پشتیبانند،و موجب انبوهی مسلمانان ،و آماده پیکار با دشمنانند،عامه مردمانند..امام تاکید می کند که حاکم و رهبری اسلامی بایدهمه ی توجه اش به مردم و رضایت ایشان باشد.امام در ادامه می فرمایند:«فلیکن صغوک لهم و میلک معهم»(۲۲) امام سفارش می کند که باید گوش زمامداران به عامه ی مردم باشد.رضایت امام علی چنان برای امام علی (ع) اهمیت داشت که در پایان عهدنامه ی مالک اشتر پس از مجموعه تعالیم خود چنین می فرمایند:« من از خدا می خواهم با رحمتی فراگیر که اوراست،و قدرت بزرگ او بر انجام هرگونه درخواست،که من و تو را توفیق دهد در آن چه خشنودی او در آن بود، از داشتن عذری آشکار در پیشگاه او و آفریدگانش و واگذاردن نام نیکو میان بندگانش و آثار نیک در شهرها و تمامی نعمت و فراوانی کرامت.»(۲۳)

در اندیشه سیاسی امام علی(ع) نظر مردم در باره ی حکومت میزانی روشن برای تشخیص عملکرد حکومت است،چنانچه در آغاز خطبه به مالک اشتر به وی فرمود:«ای مالک! من تو را به سرزمینی می پرستم که پیش از تو دولت ها دیده، برخی دادگر و برخی ستمگر، ومردم را در کارهای تو به همان چشم می نگرند که تو در کارهای والیان پیش از خود می نگری، و درباره ی تو همان می گویند که تو درباره ی آنان می گویی، و نیکوکاران را از آن چه خداوند درباره ی آنان بر زبان مردمان جاری ساخته، توان شناخت. پس باید بهترین اندوخته ها در نزد تو، اندوخته ی کار نیک باشد.»(۲۴)

نظارت مردم بر حکومت:

حکومت موفق تاریخ حکومتی است که خود را وکیل مردم بداند،(۲۵) و مردم را ناظر بر خود بداند، و راه نظارت بر مردم بر همه ی امور و در نتیجه مهار قدرت و پیشگیری از انحرافات رابگشاید و مردم سالاری را جلوه بخشد. امام علی (ع) در این جهت کام های اساسی برداشت و تلاش نمود تا جایگاه واقعی مردم را به جهان نشان دهد،هر چند که نظام قبیلگی و فرهنگ جاهلی احیا شده در لباس دین و دینداری سخت در برابر اصلاحات آن حضرت در جهت تحقق مردم سالاری مقاومت می کرد، و سران قبایل و خودکامگان و مستبدان و امتیازجویان راه امام رابر نمی‌تافتند و در این مسیر مشکلات آفریدند و فتنه ها برپاکردند.و امام که بنده صالح خدا بود می فرمود:«ما عبدتک خوفا من عقابک .ولاطمعا غیر ثوابک.بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک»(۲۶)
خدایا من تو را به خاطر بیم از کیفرت، و یا طمع در بهشت پرستش نکرده ام، بلکه تو را از آن رو پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم.

بدین ترتیب مردم در نگاه امام علی (ع) اصل بوده و خواص گرایی و میدان دادن به گروه های خودکامه و امتیاز جو را خطری بزرگ برای حکومت ها معرفی کرده و توجه به توده مردم و رضایت مردم را معیاری برای حکومت کردن اعلام نموده است.امام در همین رابطه فرموده است:« و اما عمادالدین و جماع المسلمین و العاده للاعداء،العامه من الامه»(۲۱)

همانا آنانکه دین را پشتیبانند،و موجب انبوهی مسلمانان ،و آماده پیکار با دشمنانند،عامه مردمانند..امام تاکید می کند که حاکم و رهبری اسلامی بایدهمه ی توجه اش به مردم و رضایت ایشان باشد.امام در ادامه می فرمایند:«فلیکن صغوک لهم و میلک معهم»(۲۲) امام سفارش می کند که باید گوش زمامداران به عامه ی مردم باشد.رضایت امام علی چنان برای امام علی (ع) اهمیت داشت که در پایان عهدنامه ی مالک

اشتر پس از مجموعه تعالیم خود چنین می فرمایند:« من از خدا می خواهم با رحمتی فراگیر که اوراست،و قدرت بزرگ او بر انجام هرگونه درخواست،که من و تو را توفیق دهد در آن چه خشنودی او در آن بود، از داشتن عذری آشکار در پیشگاه او و آفریدگانش و واگذاردن نام نیکو میان بندگانش و آثار نیک در شهرها و تمامی نعمت و فراوانی کرامت.»(۲۳) در اندیشه سیاسی امام علی(ع) نظر مردم در باره ی حکومت میزانی روشن برای تشخیص عملکرد حکومت است،چنانچه در آغاز خطبه به مالک اشتر به وی فرمود:«ای مالک! من تو را به سرزمینی می پرستم که پیش از تو دولت ها دیده، برخی دادگر و برخی ستمگر، ومردم را در کارهای تو به همان چشم می نگرند که تو در کارهای والیان پیش از خود می نگری، و درباره ی تو همان می گویند که تو درباره ی آنان می گویی، و نیکوکاران را از آن چه خداوند درباره ی آنان بر زبان مردمان جاری ساخته، توان شناخت. پس باید بهترین اندوخته ها در نزد تو، اندوخته ی کار نیک باشد.»(۲۴)

نظارت مردم بر حکومت:

حکومت موفق تاریخ حکومتی است که خود را وکیل مردم بداند،(۲۵) و مردم را ناظر بر خود بداند، و راه نظارت بر مردم بر همه ی امور و در نتیجه مهار قدرت و پیشگیری از انحرافات رابگشاید و مردم سالاری را جلوه بخشد. امام علی (ع) در این جهت کام های اساسی برداشت و تلاش نمود تا جایگاه واقعی مردم را به جهان نشان دهد،هر چند که نظام قبیلگی و فرهنگ جاهلی احیا شده در لباس دین و دینداری سخت در برابر اصلاحات آن حضرت در جهت تحقق مردم سالاری مقاومت می کرد، و سران قبایل و خودکامگان و مستبدان و امتیازجویان راه امام رابر نمی‌تافتند و در این مسیر مشکلات آفریدند و فتنه ها برپاکردند.و امام که بنده صالح خدا بود می فرمود:«ما عبدتک خوفا من عقابک .ولاطمعا غیر ثوابک.بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک»(۲۶)
خدایا من تو را به خاطر بیم از کیفرت، و یا طمع در بهشت پرستش نکرده ام، بلکه تو را از آن رو پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم.

حکومت از نظر امام علی(ع) آن نبود که حاکم پس از رسیدن به قدرت استبداد رای و خودکامگی را پیشه خود کند،بلکه شورا و مشورت بهتر است.و مردمکاملا حق دارند که از حاکم بخواهند که «هیچ رازی را از آن ها پنهان نکند و هیچ کاری را بدون اطلاع مردم انجام ندهد»(۲۷) مگر آنکه پنهان داشتن آن کار و آن راز،تا مدتی،خود بالذات به مصلحت همگان باشد.. امام به شکل های گوناگون میدان نظارت مردم بر حکومت و عملکرد زمامداران و کارگزاران را گشود،و مردم را به احساس مسئولیت و نظارت عمومی فراخواند و از نظارت بر عملکرد کارگزاران، و از نصیحت و خیر خواهی ناشی از چنین نظارتی استقبال کرد، و با چنین نگرشی به مردم فرمود:« و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید، و نخواهم مرا بزرگ انگارید، چه آن کسی که شنیدن سخن حق بر او گران افتاد و نمودن عدالت بر وی دشوار بود،کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است.

پس، از گفتن حق،یا رای زدن در عدالت باز مایستید،که من نه برتر ازآنم که خطا نکنم، و نه در کار خویش از خطا ایمنم،مگر که خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من برآن تواناتر است.جز این نیست که ما و شما بندگان و مملوک پروردگاریم و جز او پروردگاری نیست. او مالک ماست و ما را بر نفس خود اختیاری نیست. ما را از آن چه در آن بودیم بیرون کرد و بدان چه صلاح ما در آن بود در آورد؛ به جای گمراهی رستگاری مان نصیب نمود، و به جای کوری بینایی مان عطا فرمود.»(۲۸) امام علی(ع) از مردمان می خواهد که بر کار حاکمان نظارت کنند و گمان نکنند که حکومت ها از خطا مصون هستند،بلکه هر حکومتی در معرض اشتباه و انحراف قرار دارد، و اگر زمامداران و رهبران خود را از خطا مصون بدانند، این خود انحرافی بزرگ، و اسباب خودکامگی و دیکتاتوری است.قدرت همواره بستری است مناسب برای ظهور خودکامگی و دیکتاتوری،چنانچه امام علی (ع) بی پرده از آن چنین سخن رانده است: «من ملک استاثر»(۲۹) هر که ملک یابد،همه چیز را برای خود خواهد.

کسی که به قدرت رسید و خود را در معرض نقد و نقادی قرار ندهد بهره انحراف افتاده و دچار خودخواهی و برتر بینی می شود:«من نال استطال»(۳۰) آن کس که به نوایی رسید،خود را از دیگران برتر دید. اگر نظارتی صحیح و جدی بر حاکمان و رهبران جامعه نباشد، و قدرت تحدید و مهار نشود، مردم اسیر دست فرعون ها و نمردوها وجباران می شوند و به ذلت و خواری،بهره کشی و بیچارگی گرفتار می آیند. امام در کلامی ارزشمند می فرمایند:« پس، از حال فرزندان اسماعیل و اسحق و یعقوب- که درود بر آنان باد- پند گیرد که حالاتشان چه بهم شبیه است،و شباهتشان چه اندازه به هم نزدیک است.

در کار آنان بیاندیشید و در باره ی پراکندگی و تفرقه آنان در روزگاری که کسراها و قیصرها سرورانشان بودند،انان را از مرغزارهای پرنعمت و دریای عراق و سرزمین های سبز آفاق می راندند و به سرزمین های که رستنی آن گیاهان تلخ بود،روانه می نمودند، آن جا که بادها از هر سو در آن وزان بود، چ آنان گرفتار بدی گذران، آنان را واگذاشتند مستمند درویش،چراننده ه ی اشتران پشت ریش.»(۳۱) قدرت بی حد و مرز عرصه پدید آمدن چنین مناسباتی است، و اینگونه حکومت کردن و مردمان را به اسارت گرفتن توفیقی نیست،هر چند حکومتی با چنین روش های صدها سال بماند و جنایت کند.

اما حکومت موفق تاریخ آن حکومتی است که جرج جرداق مسیحی در وصف او گفت که« او صدای عدالت بود و خلافت را نپذیرفت مگر در حالی که تصمیم جدی داشت که حق را بر پا دارد و باطل را نابود کند وگرنه زندگی را بدرود گفتن، بهتر است!»(۳۲) علی (ع) راه نظارت مردم بر حکومت را چنان گشود که زنی (سوده ی همدانی) در کمال آسودگی نتیجه ی نظارت مردم منطقه ی خویش را بر عملکرد کارگزار امام گزارش داد و علی(ع) نیز در نهایت آسودگی و دلسوزی و مسئولیت پذیری بر اساس نتیجه ی نظارت آنان حکم راند و ریشه ی ظلم را در آن منطقه قطع ساخت.»(۳۳) و این راه ورسم نیکو را به صورت الگویی برای همیشه باقی گذاشت.

منابع و مآخذ:
۱-نهج البلاغه،کلام ۲۲۹.
۲-همان،خطبه۳.
۳ـ همان،کلام ۱۳۷.
۴ـ مصطفی دلشاد تهرانی،حکمرانی حکیمانه،ص۱۱۲.
۵ـ همان،ص۱۱۲.
۶ـ نهج البلاغه،کلام۹۲.
۷ـامام علی،صدای عدالت انسانیت،ج ۱صص۲۱۰ـ۲۱۳.
۸ـ دلشاد تهرانی،حکمرانی حکیمانه،ص۱۱۵.

۹ـ نهج البلاغه،خطبه۳.
۱۰ـ محمد تقی جعفری،تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی،ج۲.ص۸۱۲.
۱۱ـ نهج البلاغه،خطبه ۳۳.
۱۲ـ همان،کلام۳۷.
۱۳ـ همان،کلام۱۲۷.
۱۴ـ همان،کلام۳۲.
۱۵ـ همان، نامه ۶۲.
۱۶ـ امام علی صدای عدالت انسانیت،ج ۱،ص۲۱۳
۱۷ـ نهج البلاغه،کلام. ۱۳۶.
۱۸ـ همان،نامه ۵۳.
۱۹ـ دلشاد تهرانی،حکمرانی حکیمانه،ص۱۲۰.
۲۰ـ نهج البلاغه،نامه۵۳.
۲۱ـ همان.
۲۲ـ همان.
۲۳ـ همان.
۲۴ـ همان.
۲۵ـ فی ضلال نهج البلاغه،ج۲،ص۵۴.
۲۶ـ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ص۱۲۳
۲۷ـ نهج البلاغه،نامه ۵۰.
۲۸ـ همان،خطبه ۲۱۶.
۲۹ـ همان،حکمت ۱۶۰.
۳۰ـ همان،حکمت ۲۱۶.
۳۱ـ همان،خطبه ۱۹۲.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا