سندرم دن کیشوت

پایگاه خبری اولکامیز – مهندس امین بهلکه زاده :
شاید کمتر کسی باشد که به واسطه مطالعه ادبیات یا مشاهده محصولات رسانه ای با شاهکار ادبی سر وانتس یعنی رمان دن کیشوت آشنایی نداشته باشد.
نجیب زاده ای که خسته از شرایط اجتماعی زمانه اش و دلبسته به سنتهای گذشته غرق در افکار و ذهنیات، از خود قهرمانی ذهنی خلق میکند و به جنگ وهمی و خیالی با خیل رمه های گوسفندان و آسیاب های بادی میرود و در این مبارزات گاه پیروزمندانه و گاه با تنی رنجور باز میگردد.
آنچه باعث گردید در این نوشتار و با الهام از این اثر ادبی عنوان سندرم دن کیشوت را استفاده کنم مشاهده شرایطی است که بی شباهت به مبارزه طلبی های خیالی و دن کیشوتی نیست.
در مقیاس خرد مشاهده آماج عقده گشایی ها و توهینهاییست که در ایام حاضر و به بهانه انتخابات بر سر اندک سرمایه های فرهنگی،سیاسی و مذهبی ترکمن صحرا به صورت نوشتار و صوت و فیلم سرازیر است،
مشاهده منتخبانی که به جای پاسخگویی عملکرد خویش بر مطالبه گران چنگ و دندان نشان میدهند.
مشاهده روشنفکرانی که از دانش و قلم خود گرز و تیر و تیغ تیز کرده تا بر عوام الناس ساده اندیش یورش برند، مشاهده جوهر قلم ها و اندیشه هاییست که از چشمه نجوشیده خشک میشوند، مشاهده مطلق انگارانی که بر هرچه آسیاب دگر اندیشی است حمله میبرند و بسیار از این دست دن کیشوت هایی که جامعه معاصر را به آوردگاهی پر از شوالیه ها و مبارزان وهمی و خیالی مبدل کرده اند.
اگر سر وانتس چهارصد سال پیش و در غم تضادها و شکافهای اجتماعی جامعه اش مرثیه دن کیشوت را خلق میکند، من نیز از مشاهده این همه غیرانگاریها، به قول سهراب سپهری به اندازه ی هر ابر دلم میگیرد.
جامعه ای که دچار تنهایی های غیر انسان ساز، جمعیت های غیر مکتب ساز و جدالهای به دور و نه از برای روشنایی و آگاهیست.
معتقدم عدم مطالعه تاریخ به این معنا که از کجا به کجا چرا رسیده ایم و از کجا به کجا چگونه، باعث گردیده مجمع الجزایری باشیم از اندیشه ها و گفتمان های جدای از هم.
لذا با پذیرفتن این واقعیت و درک تفاوتها به منزله امری متغیر و غیر ثابت در طول تاریخ که لازمه رشد و تعالی جوامع بشریست به قول جبران خلیل همچون شاعران جوانی نباشیم که دوست ندارند بهار هرگز به پایان برسد و ایضا به این همه دوری و دشمنی هم نیاز نباشد.
اینکه وضعیت امروز جامعه ما محصول چه فرآیندی است؟ و نقشی که یکان یکان اعضای جامعه در رسیدن به موقعیت کنونی داشته اند چیست؟ و بجای اینکه خود را قربانی شرایط موجود بدانیم بیاندیشیم که در کجای این بازی بزرگ نقش داشته ایم؟
گذار از سنت به مدرن مهمترین پارادایمیست که جامعه امروز ما در تمامی عرصه ها همچون خانواده، فرهنگ، اقتصاد، آموزش، ساختار حاکمیت و روابط قدرت با آن مواجه بوده، بسیار و بسیار لازم است که با این پدیده بصورت علمی شناخت پیدا نموده و با تهدیدها و فرصتهایش آگاهانه درآمیخت.
در پایان امیدوارم و آرزومند که با گسترش واکسیناسیون آگاهی و شرف وجدان بر این سندرم خطرناک فائق آییم و دن کیشوت ها را تنها در میان صفحات تاریخ و ادبیات بجوییم.
www..ulkamiz.ir