یادداشت

شعری از محمد توانگری

پایگاه خبری اولکامیز- محمد توانگری نویسنده روشنفکر غرب ترکمن صحراست که از علاقمندان به اشعار و افکار احمد شاملو شاعر بزرگ ایران می باشد.‌ وی یادداشت های فرهنگی – اجتماعی می نویسید و گاه و بیگاه اشعاری نیز می سراید .

شعر ذیل که در قالب شعر سپید است و تم سیاسی دارد و در زمینه مسائل اجتماعی روز می باشد یکی از سروده های محمد توانگری است.

انقراض من ادامه دارد

بحران تازه یی نیست

فراموشت می کنم

بحران تازه یی نیست

بی پایان

بی فردا

دنباله یی ندارد

وجود نداشتی

لکه یی روی شهر نمی ماند

خورشید اُفت کرده

من دلسرد شدم

بحران تازه یی نیست

تمام نمی شوم

کابوس تازه یی نیست

مرگ، اضطراری ست

در رفت و برگشت

نوبت بعدی

بی تاب

پرتاب می شوم

سقوط، آزاد است

به طلوع تو

هیچ چیز نزدیک نیست

عشق

بی گل های شمعدانی

جهنم تازه یی نیست

هر پگاه دو پنجره دارد

منم

خیره،

بی رویه

مردن

زندگی تازه یی نیست

با جرثقیل

می کشم خودم را بیرون

تنهایی تازه یی نیست

اخلال در روزم

به تاریکی می رسم

بدون تو،

نمی خندی

بحران تازه یی نیست!

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا