ناترازی مدیریتی؛ گرهی بر گلوی توسعه

پایگاه خبری اولکامیز – در عصر پیچیده حکمرانی، توسعه دیگر تنها به منابع مالی و زیرساختهای فنی وابسته نیست؛ بلکه بیش از هر زمان، به انسجام مدیریتی، شفافیت ساختاری و بلوغ سازمانی نیاز دارد. آنچه طرح ملی «اینچهبرون» را متوقف کرده، نه کمبود بودجه است و نه ضعف فنی؛ بلکه اختلاف میان دو مدیرکل در یک وزارتخانه، که بهتنهایی توانسته مسیر یک پروژه ملی را مسدود کند.
اینچهبرون؛ دروازهای به سوی آیندهای ریلی
طرح راهبردی اینچهبرون، با هدف توسعه حملونقل ریلی و اتصال به کریدورهای بینالمللی، یکی از پروژههای کلان شرق کشور است. منابع مالی آن تأمین شده، مطالعات فنی انجام گرفته، و ارادهای جدی در سطح استان برای پیشبرد آن وجود دارد. اما اختلاف مدیریتی درونسازمانی، پروژه را در نقطهای حساس متوقف کرده است؛ گویی که گرهی کوچک در مرکز، توانسته گامهای بزرگ در میدان را متوقف سازد.
در نشست مشترک با نمایندگان و استانداران شرق کشور، رئیس مجلس شورای اسلامی، دکتر محمدباقر قالیباف، با صراحت اعلام کرد:
«اختلاف میان دو مدیرکل در یک وزارتخانه باعث شده اجرای طرح مهم اینچهبرون متوقف شود.»
این جمله، نهتنها افشای یک واقعیت تلخ اجرایی است، بلکه هشداری جدی به ساختارهای تصمیمگیری کشور محسوب میشود؛ ساختارهایی که گاه در برابر ارادههای میدانی، ناکارآمد ظاهر میشوند.
منشأ اختلاف؛ سکوتی پرمعنا
هرچند نام وزارتخانه یا مدیران دخیل در این اختلاف بهطور رسمی اعلام نشده، اما همین سکوت، خود گویای عمق مسئله است. نبود سازوکار مؤثر برای حل اختلافات درونسازمانی، پروژههای ملی را در معرض توقفهای غیرضروری قرار میدهد؛ آنهم در شرایطی که برخی مدیران استانی، بیهیاهو اما پیگیر، بار توسعه را بر دوش کشیدهاند و سکوتشان، نه از بیعملی، بلکه از نجابت مدیریتی است.
تحلیل یک توقف؛ از جزئیات تا بنبست
توقف اینچهبرون، نمادی از ناترازی مدیریتی است؛ وضعیتی که در آن:
• تصمیمگیریهای کلان، اسیر جزئیات اداری میشود
• منافع ملی، قربانی تعارضات فردی یا سازمانی میگردد
• نبود مدیریت یکپارچه، پروژهها را به بنبست میکشاند
• پاسخگویی مدیران، در سایه فقدان شفافیت، کمرنگ میشود
پیامدها؛ فراتر از یک پروژه ریلی
این توقف، صرفاً تأخیر در یک طرح نیست؛ بلکه:
• اقتصاد منطقهای را از رونق بازمیدارد
• اعتماد عمومی را نسبت به کارآمدی نظام اجرایی کاهش میدهد
• اعتبار ملی را در عرصه بینالمللی خدشهدار میسازد
پژواک خواست مردم؛ صدای توسعه از شرق
این یادداشت، دعوتی است به مسئولان ملی برای بازنگری در ساختارهای اجرایی، و همزمان پژواکی از خواست مردم منطقه که توسعه را حق خود میدانند. مردمی که همراهی و پیگیری مسئولان استانی را دیدهاند و اکنون چشمانتظار گشایش گرههایی هستند که ریشه در مرکز دارد، نه در میدان. آنجا که برخی مدیران استانی، با صبوری و تدبیر، در مسیر توسعه ایستادهاند؛ بیآنکه در هیاهوی رسانهای گم شوند.
راهکارها؛ از تحلیل تا اصلاح
برای عبور از این بحران ساختاری، پیشنهاد میشود:
• تأسیس نهاد حل اختلاف در پروژههای ملی با اختیارات فرابخشی
• تقویت مدیریت یکپارچه و پاسخگو در سطح وزارتخانهها
• شفافسازی فرآیندهای اجرایی و ارتقاء نظارتپذیری مدیران
• افزایش نقش نهادهای مردمی و رسانهای در پیگیری و مطالبهگری پروژهها
فرصتی برای بازآفرینی حکمرانی
طرح اینچهبرون، اگرچه متوقف شده، اما میتواند نقطه آغاز اصلاحات مدیریتی باشد. توسعه، نیازمند حکمرانی بالغ، هماهنگ و شفاف است. اگر اختلاف میان دو مدیر میتواند پروژهای ملی را متوقف سازد، باید در ساختار تصمیمگیری کشور تجدیدنظر صورت گیرد؛ پیش از آنکه فرصتهای توسعه، در پیچوخم تعارضات اداری از میان برود.
✍🏻 حاجی گلدی کُر
www.ulkamiz.ir


