دو نوشته از مرحوم ملا شاه گلدی جرجانی

پایگاه خبری اولکامیز – شاه گلدی حاجی جرجانی درگذشت. امروز نماز جنازه آن مرحوم در روستای چن سولی اقامه شد. به همین سبب برای شناخت بیشتر وی دو نوشته از آن مرحوم را یکجا در اولکامیز منتشر می کنیم. لازم به ذکر است این دو مطلب کوتاه و تاریخی در باره کاندیداتوری و و کالت دکتر منصور گرگانی یکی از چهره های سیاسی ترکمن صحرا در دوران معاصر می باشد که در سومین شماره مجله ترکمن دیار به قلم ملا شاه گلدی جرجانی به چاپ رسیده است:
یک – زمانی که آقای منصور گرگانی کاندیدای مجلس شورای ملی شده بود و در انتخابات فعالیت میکرد، همه مردم ترکمن صحرا از آقای منصور گرگانی طرفداری میکردند. رژیم شاه می بیند رأی همه با منصور گرگانی است، قبل از اینکه رأی گیری شود، مأموران سازمان امنیت در به در دنبال وی میگردند. منزلش می روند نیست، عطاباد میروند پیرواش میروند خلاصه پیدا نمیکنند.
عصر آن روز که به خانهاش بر میگردد (آن موقع، خانه منصور گرگانی در گرگان بود)، همسرشان(ناهید خانم) برایش میگوید از طرف سازمان امنیت دنبال شما آمدند. فردای آن روز، منصور گرگانی در گرگان، به سازمان امنیت، مراجعه میکند و میگوید چکار داشتید؟
مسئول سازمان امنیت میگوید، شما در انتخابات فعالیت نکنید! همین امروز دست همسرتان را بگیرید و بروید کنار دریا تا وقتی که انتخابات تمام بشود یک هفته نیاییدو درآنجا باشید.
آقای منصور گرگانی میگوید، مگر میشود! مردم برای من فعالیت و زحمت کشیدند، این کار، رسم تشکر و قدردانی از آنها نیست.
در جواب میگویند، نه، تشکر بی تشکر! امروز باید بروید! گفته بود، باشد، بلافاصله فوراً به چاپخانه میرود، چندهزار متن کوتاه تشکر چاپ میکند و به فعالان انتخابات فوراً خبر میدهد. این تشکرنامه، فردای آن روز، ساعت چهار بعدازظهر،به طور همزمان به یکباره در منطقه پخش و توزیع شود و به مردم اطلاعرسانی نمایند.
بعد از یک هفته، انتخابات رأیگیری شده باز هم با منصور گرگانی بودند ولی صندوق فهیمی (دیگر کاندیدای انتخابات) که از قبل، رأیهای به نام فهیمی پر شده بوده و آماده جایگزینی با صندوق اصلی بوده است، اعلام کردند، فهیمی پیروز شد. فهیمی،یک سیس (مربی اسب) بود و وکیل مجلس شد.
او بعد ازیک سال که گذشت، با یک هیئت همراه، با دو نفر خانم منشی به خانه ما آمدند برای اینکه به اسب امان حاجی جرجانی و چند نفر دیگر از صاحبان اسبها، شناسنامه دادند، بعد، ناهار نخورده رفتند و گفتند که جای دیگر هم برویم و شناسنامه بدهیم.
منظور اینکه، رژیم شاه، شخصی را که سیاستمدار، اقتصاددان و دارای سواد و تخصص و پیگیر مثل دکتر منصور گرگانی را نمیخواست که به مجلس راه یابد چون که بیم و ترس داشت.
دو – یک روز، دکتر منصور گرگانی، از تهران به پیرواش، منزل حاج حسین جرجانی آمد.
فردای آن روز، آقای حاج حسین پرسید، امروز به کجا میروید؟
دکتر منصور گرگانی گفت، ساریمیروم و دفاع از موکل دارم.
این قضیه تقریباً در سال ۱۳۵۵ اتفاق افتاد. رقیب وکیل طرف مقابل، تهرانی بود و در محاکمه، هرکدام از وکلا دفاع خودشان را انجام دادند.
در پایان، آقای دکتر منصور گرگانی طرف را محکوم کرده بود.
وکیل دادگستری طرف مقابل در زمان دکتر مصدق، وکیل مصدقبوده است وهیچگاه اینطور غافل نمانده بود. بعداً گفته بود، این بچه دهاتی را این طور نمیدانستم، فکر نمیکردم ببازم!
این قضیه را خود دکتر منصور گرگانی به من، بعد از آمدنش از ساری، تعریف کرد.
دکتر منصور، با من راحت مطالب و قضایا را تعریف میکرد.
WWW.ULKAMIZ.IR