یادداشت

نوشته های نوقلمان / قسمت ۱۹

از خانه تا مدرسه

پایگاه خبری اولکامیز – طه عاشوری*: صبحگاه، ساعت ۶:۳۰ از خواب برخاستم سر و صورتم را آبی زدم و دو لقمه نانی بر دهانم گذاشتم و راهی مدرسه شدم.

در راه مدرسه وقتی داشتم از پل آخوند آباد (یکی از پل های مهم شهر گنبد کاووس) گذر می‌کردم رودخانه ی بزرگ گرگان را دیدم که از آشغال و تفاله پر شده بود و تصویر ناخوشایندی داشت که نظرم را جلب کرده بود، ناراحت شدم و در دل خود گفتم چرا ما انسان ها از نعمت های زیبای خداوند اینگونه نگهداری می کنیم؟

با خود گفتم افسوس که نمی توانم کاری انجام دهم تا رودخانه آبی رنگ و تمیز شود.

باز گفتم اما مسئولان که می توانند چرا انجام نمی دهند ولی وقتی فکر کردم دیدم که باز هم اگر آنها بخواهند کار بسیار دشوار و هزینه آوری است.

بالاخره به مدرسه رسیدم و وارد کلاس شدم و دیدم کسی نیامده است با خود فکر کردم که شاید دیر آمده باشم اما وقتی ساعت را دیدم تازه ۶:۴۰ بود. نشستم تا بچه ها بیایند و کلاس شروع شود معلم آمد و شروع به درس آموختن کرد و ساعت ۱۲:۴۰ زنگ خانه به صدا در آمد و راهی خانه شدم.

*دانش آموز پایه هشتم مدرسه غیر دولتی بصیر گنبد

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا