گزارش اولکامیز از نشست ۱۴۱۶ انجمن حافظ گنبد + تصاویر
هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب

پایگاه خبری اولکامیز – عبداللطیف ایزدی:
۱۴۱۶ مین نشست انجمن حافظ گنبدکاووس، درست دو روز بعد از روز حافظ در بنیاد علمی دکتر بسکی برگزار گردید به همین مناسبت این محفل ادبی به بزرگداشت لسان الغیب شاعر بلند آوازه ایران اختصاص داشت.
شاعران و مشتاقان شعر و ادبیات فارسی در این نشست حضوری گرم داشتند. چند تن از شرکت کنندگان از پزشکان فرهیخته و اهل ذوق بودند که قابل توجه بود.
انجمن حافظ یکی از قدیمی ترین تشکل های ادبی استان گلستان می باشد که در سال ۱۳۷۲ تاسیس یافت. جلسات و نشست های آن بصورت هفتگی، مستمر و منظم دوشنبه ها برگزار می شود.
مجری توانمند برنامه سید حسن حسینی شورستان بود که در فواصل برنامه اشعار شاعر معاصر سید علی صالحی را با شور و احساس تمام قرائت می کرد.
اولین کسی که برای قرائت شعر به تریبون دعوت شد حسین مستعد بود. او که غالبا در نشست های انجمن حافظ به خوانش اشعار حافظ می پردازد، این بار غزل نهم را تقدیم حاضرین کرد:
رونق عهد شباب است دگر بُستان را / میرسد مژدهٔ گل بلبل خوشالحان را
ای صبا گر به جوانان چمن باز رَسی / خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچهٔ بادهفروش / خاکروبِ درِ میخانه کنم مژگان را
ای که بر مه کشی از عَنبرِ سارا چوگان / مضطربحال مگردان، من سرگردان را
ترسم این قوم که بر دُردکشان میخندند / در سر کار خرابات کنند ایمان را
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح / هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
برو از خانهٔ گردون به در و نان مطلب / کآن سیهکاسه در آخر بِکُشد مهمان را
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است / گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
ماه کنعانی من! مسند مصر آنِ تو شد / وقت آن است که بدرود کنی زندان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی / دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
در ادامه مجری برنامه، شاعران و مشتاقان شعر را یکی پس از دیگری به صحنه دعوت کرد. ابتدا خانم مطهری شعری زیبا خواند. سپس مهدی صابری یکی از سروده هایش را زمزمه کرد که یأس و نومیدی بر آن غالب بود. بخشی از آن چنین است:
من از ترس مرگ خودکشی می کنم
امیدی ندارم به زندگی
نوبت به خانم جاودان بانوی شاعر گنبدی رسید وی سه اثر کوتاهش را قرائت کرد که بخشی از آن چنین بود:
می دانم آنان که زنده اند یا ما که می میریم ..
پس از آن پیرمرد اهل شعر ، عباس چاره جو به صحنه آمد. وی که گوهر تجربه از سخنانش نمایان بود با شور و حال یکی از اشعار ترکی خود را قرائت کرد.
سپس سیمین امینی، شعر حامد عسکری را خواند که بخشی از آن چنین است:
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد …
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد …
در ادامه از استاد کیانفر شاعر مینودشتی دعوت شد که شعری در باره پاییز و یک رباعی خواند.
حالا نوبت به محمود رحیمی رسید. این شاعر سپید موی اهل رسانه چند شعر کوتاه دکلمه کرد:
در دامن باغ چشم نواز بودند گل های انار
آن زمان که خزان به تاراج برده بود لالایی باغ .
شعر دوم:
من حسرت شبم بر جستجوی صبح
شبنمی از طراوت بر رگ های تشنه کویر می نشاند
آنگاه که در هم می آمیزند نسیم در آغوش آفتاب …
و شعر سوم :
زندگی شاید تفنگی است بر زمین گذاشته می شود
در این محفل ادبی حضور بانوان پررنگ بود. سوده ممشلی فرهنگی اهل ادب نیز شعری خواند. خانم عمادی یکی از غزلیات حافظ را تقدیم کرد و خانم قاضی شعری شورانگیز از مولانا زمزمه کرد.
دکتر عبدالعفور آخوند گوگ آتابای نیز در این نشست مثل همیشه حضور داشت. این روحانی ترکمن که دانش آموخته دانشگاه تهران می باشد یکی از سروده های فارسی اش را قرائت کرد.
پس از او خانم جلالی به تریبون آمد. وی که همسر آقای نشاط شاعر طنزپرداز گنبدی است یکی از اشعار قدیمی اش را قرائت نمود.
نوبت به پارت دوم برنامه رسید. گروه مشتاق برای اجرای موسیقی به صحنه آمدند. اجرای دلنواز مشتاق حال و هوای مجلس را عوض کرد و حلاوت دیگری به برنامه بخشید. سرپرست گروه اسماعیل قوچانی بود. یاسر رحیمی خواننده خوش آوای گنبدی دو آواز خواند. سحر رحیمی ، سروش دارینی، پویا عنایت، علیرضا کردافشار، و اسماعیل قوچانی نوازندگان گروه بودند.
رحیمی قبل از اجرایش گفت: اجرای موسیقی در حضور شعرا و ادبا از اجرا در بین مردم معمولی سخت و دشوار است چرا که شاعران به ظرائف هنر آگاه هستند.
کار اول گروه مشتاق، شعری معروف از حافظ بود که سرشار امید بود:
یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور
کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور
ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن
وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن
چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور
ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد
چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان، غم مخور
حال ما در فُرقت جانان و اِبرامِ رقیب
جمله میداند خدایِ حالْگردان غم مخور
حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شبهایِ تار
تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور
کار دوم مشتاق اثری از محمد حسن زاده بود که به گفته رحیمی مورد توجه منتقدین جشنواره خوی قرار گرفت و افتخار کسب کرد. این ترانه زیبا را مروز می کنیم:
افسون برمودا! برقصان دامنت را
دنباله ی بودا! برقصان دامنت را
رؤیای بی وزنی اسیرم کرده, دریا
آغوش وا کن یا برقصان دامنت را
تو گردبادی قد بکش ازموج تا اوج
رقاصه ی دریا!برقصان دامنت را
هان…چشم زخمت می زنم؟ تردید داری؟
پاشو …برقصان…ها…برقصان دامنت را
ازشیوه ی رقصت تورا من می شناسم
ای شمس!مولانا! برقصان دامنت را
ازپنجه ی پا تا… دل ودستت نلرزد
آشوبگر! حتی برقصان دامنت را
مجری برنامه اعلام کرد سروش دائمی در دانشگاه هنر رشته موسیقی قبول شده است. وی همچنین از حضور مدیر مسئول ماهنامه ترکمن دیار خبر داد.
حالا نوبت به محمد حسن زاده رسید که مدیریت این برنامه ادبی را بر عهده داشت و سخنران اصلی مراسم بود. وی به مناسبت بزرگداشت روز حافظ در باره این شاعر نامیرا سخن گفت.
حسن زاده، حافظ را شاعر منتقد و مصلح اجتماعی دانست که به نقد زهد و ریا پرداخت.
وی افزود: حافظ راههای برون رفت از ریا را در سه مؤلفه رندی، عشق و انسان دوستی، آگاهی و بصیرت فردی می داند.
پس از سخنرانی چند تن دیگر شعر خواندند. از جمله آنها دکتر محدثه حسینی بود.
در ادامه محمد حسن زاده که حضوری پررنگ داشت بار دیگر به صحنه آمد و غزلی را به همسر شاعرش مینا سراوانی تقدیم کرد.
این بانوی شاعر همچون علی اکبر رحیمی رئیس انجمن حافظ گنبد از غایبان بزرگ نشست انجمن حافظ بودند.
هر آغازی را پایانی است . نوبت به نفر آخر رسید. این بار شاعر مینودشتی روح الله رجبی یکی از رباعیاتش را خواند که در آن نام چهار شاعر سترگ زبان فارسی؛ سعدی ، حافظ ، فردوسی ، مولانا ذکر شده بود.
جهان در پرده سیاهی و ظلمت فرو رفته و عفربه های ساعت از هفت گذشته بود. این نشست در حالی به پایان رسید که لحظات ناب و زیبایی رقم خورد. همه لحظاتی از قال و قیل دنیا رها شده و به عالم شیرین ادبیات پناه برده بودند. بدین ترتیب پرونده نشست ۱۴۱۶ انجمن حافظ گنبد بسته شد.
wwww.ulkamiz.ir













