یادداشت

یاد ایام

پایگاه خبری اولکامیز – ✍️ آنادردی عنصری

جمعه دوم آبان‌ماه ۱۴۰۴ شمسی. گرگان. دهکده زیارت. دشت شمسک.

امروز این سعادت را داشتم که در جمع دورهمی خانوادگی تعدادی از خانواده‌های گروه‌های کوهنوردی غرب تۆرکمن‌صحرا حضور داشته باشم. این سعادت را مرهون لطف مهرآسای علی بشارتی دوست‌داشتنی هستم.

مسیر از دهکده تا دشت فرح‌انگیز شمسک یک کوهپیمایی یک‌ ۇ‌ نیم ساعته با گام کوتاه طول می‌کشد. اما همین زمان یک‌‌ ۇ‌ نیم ساعته ذهن مرا به خاطرات سال‌ها پیش پیوند داد. سال‌های دهه‌ی هفتاد و کوهنوردی‌های از سر شوق که از القجر به نیلکوه و قلعه‌ماران و بِیلی شیرگون آغاز می‌شد و تا قله‌های شاهوار و یامان‌داغئ و آزادکوه عقاب‌گون امتداد می‌یافت.

در همه‌ی این مسیر های بعضا صعب و دشوار ، از صخره‌ها استقامت ، از برف و سرما پایداری ، از طبیعت زیبا بخشندگی و از همنوردان پایمردی می‌آموختم. می‌آموختم که زندگی عاشقی است و عاشقی، دشواری‌هایی بس آزمونگر در خود دارد. آزمون وفای به عهد عاشقی. عشقی که انسان از ازل تا به ابد بر دوش خود حمل می‌کند.

و اکنون این من بودم که به همراه همسرم سارا بر پای‌کوب رهنوردانی بسیار پای بر مسیری داشتم که تاریخ ادامه‌ی همان مسیر دهه‌ها پیش بود.

اما با این تفاوت که اکنون من در آستان هفتاد‌ ۇ‌ پنج سالگی قرار داشتم با پاهایی لرزان .

اما همین تداوم بود که وجودم را به یاد ایام دور گرمی می‌بخشید و خونی تازه بر رگ‌های پاهایم جاری می‌کرد و مرا به پیش می‌راند.

غوطه در این افکار بودم که به‌ناگاه ابتدا نوری جان‌فزا تاریکی جنگل را شکافت. گرمایی روشنی‌بخش فضای تاریکنای درون جنگل را ستُرد و سپس دشت فراخ شمسک بود که چشمان خسته‌ام را به مهمانی گستره‌ی آغوش سبز خود فرا‌می‌خواند. در این پهنه‌ی سبزگون از یکسو جمعیتی رنگارنگ از پیر و جوان و کودک، از سوی دیگر تعدادی سگ و اسب و گاوان همه در هم می‌لولیدند.

حسی شگرف در درونم بیدار شد. گویی این مادر طبیعت بود که همه فرزندان خود را — از حیوان و انسان — به مهر به آغوش می‌طلبید.

و ندا می‌داد که: جانان! مرا نیازارید و صورتم را مخراشید و دامنم را گِل نکنید. زیرا که شمایان همه پرورده‌ی من‌اید.

صحنه‌‌ای شگفت از درهم‌تنیدگی مخلوقات با مادر طبیعت. و… سپس آوای طربناک موسیقی بود و سرودهای شادی‌بخش. چنان دیدم که انگار مایان شمن‌هایی بودیم گردآمده بر بستر مام طبیعت که مناسک آیینی سپاس می‌گزاردیم.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا