تورکمن صحرا

روایت یک روز در آبشار آق سو و جنگل گلستان

پایگاه خبری اولکامیز – آنه محمد مارامایی:  سه شنبه در مجلسی بخاطر تولد نوه ام نشسته بودیم. دو تا از فامیل هایم که یکی کارمند بانک و دیگری حسابدار کارخانه ای هستند گفتند حاج آقا بیا در تعطیلات مشهد برویم.

من گفتم مشهد الآن خیلی شلوغ است. بعد گفتند بازهم بریم دریا .گفتم دو هفته نشده که دریا رفته ایم.

خلاصه با اصرار  مرا راضی کردند که یکجایی برویم . یهو من گفتم جایی می خواهم بروم که تابحال نرفته باشم.

پسرم گفت یکجا من بلدم که شما تابحال نرفتی.

گفتیم کجا؟ گفت آبشار آق سو

گفتم اتفاقا  من خیلی دوست دارم آنجا بروم . خلاصه مورد قبول همه قرار گرفت .قرار شد جمعه ساعت هشت صبح فلکه مینودشت یا همان میدان بسیج گنبد حاضر شویم..

 جمعه طبق قرار ساعت هشت صبح درفلکه مینودشت یا بسیج  حاضرشده به سمت آبشار آق سو که ازگنبد دقیقا ۸۳ کیلومتر فاصله داشت .حرکت کردیم .حدودا ساعت ۹ و ۴۰ دقیقه به مقصد یعنی پل شماره ۹ رسیدیم.

یکم تحقیق کردیم .یکی گفت آب ندارد . یکی گفت چندان رفتن با صرفه نیست و… گفتم من که می روم  آنها گفتند شما برو اگر خوش منظره بود بگو ما بیاییم .من به همراه سه نفر ازیازده نفرکل به سمت آبشار حرکت کردیم.

اتفاقا هرچه جلوتر می رفتم وضعیت مناظر .آب .طبیعت بهتر می شد . لذا به آنها خبر دادم که بیایید خوب است .حدودا بیست دقیقه ۱۱ نفری پیاده روی کردیم وبه نقطه آخرش رسیدیم.چقدرعالی ودیدنی بود .آب تمیز..راه سنگلاخی. جمعیت هم زیاد. ازهر شهری آمده بودند.ازمشهد .خیرآباد جنوب. تهران وحتی دونفر اهل ترکیه و… که کلا این سفر را برایم بسیار مطلوب بود.

حدودا نیم ساعت آنجا بودیم آبش گرچه سرد بود .اما باز هم داخل آب رفتیم .عکس ها.فیلم های زیادی در آنجا درحالات و وضعیت های مختلف گرفتیم .آنچه مرا متعجب کرد .ما بهنگام پیاده روی سنگ ها اصلا سر نمی خوردم.ودلیلش تمیز بودن سنگ ها .ونبودن جلبک وغیره روی سنگ ها که اصلا با هرکفشی همه می رفتند سر نمی خوردند که این خیلی بخصوص برای خانم ها جهت پیاده روی خوب بود.

بعد ازآن آرام آرام بطرف ماشین ها حرکت کردیم . وقتی هم به هدف رسیدیم .من گفتم هوای اینجا کمی گرم است و امکاناتی هم ندارد از نظر سرویس بهداشتی.نمازخانه .سایه مطلوب وغیره .

لذا با دستور من بطرف پارک گلستان تفرجگاه گلشن حرکت کردیم و با دادن ورودی بیست هزار تومان در جای مناسبی نشستیم.

جمعیت مسافران واقعا زیاد بود که جهت پارک کردن ماشین کمی دچار مشکل شدیم آخرسر هم با فاصله زیادی ماشین را پارک کردیم . در آنجا جای همگی واقعا خالی چقدر فضا مناسب بود  جنگل سرسبز. هوا نیمه ابری تا ابری وغیره .درآنجا بعد از خواندن نماز .ناهار را دسته جمعی خوردیم و در پارک چند ساعتی با  قدم زدن .والیبال .تنیس .تاب بازی و…. سرگرم شدیم.

بعد درساعت چهار به بعد دوباره. بساط کباب و غیره براه انداختیم تا اینکه ساعت شش تصمیم گرفتیم . آرام آرام بطرف منازل خودحرکت کنیم. والحمدالله ساعت ۷ و. ۴۰ دقیقه به خانه هایمان رسیدیم.

 اما نکات خاص این سفر یک روزه ما:

 ۱- درکل بنظرم جنگل ها درحال نابودی هستند .چون الان که فصل تابستان است برگ های درختان زیادی درحال خشک شدن است دلایل آن کم بارش بودن سال .قطع بی رویه درختان .استفاده نامناسب از طبیعت و ویا بیماریهای خاصی که درختان طبیعت را آلوده کرده وغیره.

۲- درهنگام رفتن بطرف آبشار بعضی ها وسایل خورد وخوراک ویا بچه های کوچک خود را که همراه خود دارند را به طرف آبشار می برند که این واقعا اشتباه است وکلی دردسر دارد. چون مسیرهم طولانی وهم سنگلاخی است  بنظرم اگر محل استراحت خود را مانند ما درجای دیگر که بهتر ازآنجاست .انتخاب کنند وفقط برای دیدن آبشار با بارکمتر برند راحتر می شوند.

۳-پول گرفتن دردستشویی پمب بنزین ها آن هم نفری دوهزار تومان که واقعا درآن محیط گرفتنش دورازانصاف است. چون باید حاکمان ومسئولان ما به مسافر وگردشگر احترام بگذارند.تا مردم کمی رغبت به گردشگری پیدا کنند.

۴- بعضی ازافراد نمی دانم بخاطر چشم هم چشمی ویا غیره عشق شان کشیدن قلیان وغیره است که واقعا به دختران و کودکان کم سن وسال هم سرایت کرده است .که بنظرم خیلی بد آموزی ومضراست.

۵-دیگر مورد عدم فرهنگ گردشگری درمیان بعضی ازمردم است که با ایجاد سروصدای زیاد منجمله بلند کردن صدای پخش رادیو ویا ضبط ماشین هاست ویا سروصدای خودشان که نمی گویند دراطراف ما انسان هایی با خانواده هستند ونیاز به آرامش واستراحت دارند .

۶- درنمازخانه تفرجگاه درحال خواندن نماز بودم .که یک پسر ده ساله دوتا مهر نمازی دوبله که شیعیان  موقع نمازمی گذارند را در محل سجده من گذاشت .بفکر خودش که من یادم رفته است بگذارم . اما او نمی دانست که اهل سنت اینچنین  مهر نمازی نمی گذارند.من هم به آرامی هردو مهرنمازی را کناری زد.

 ۷ –  درهنگام خواندن نمازعصر درداخل مسجد یک گوشی  خانمی جا مانده بودند  لحظه ای آنجا نشستم دیدم کسی نیامد .بعد گوشی را گرفتم وگذاشتم درجیب خودم ودربیرون مسجد چند مرتبه اعلام کردک آیا کسی گوشی خود را گم نکرده .که کسی جواب نداد.بعد ازده دقیقه یک خانمی آمد .گفت من گوشی خودم راگم کردم .گوشی خودم را نشان دادم .گفتم همین گوشی است؟ گفت نه رنگ جلدش سیاه است. بعد گوشی پیدا کرده ام را نشان دادم .گفتم این است گفت نه .خلاصه من اعلام کردم به اطرافیان که من پشت همین کانال آب نشسته ام .هرکسی  دراطراف مسجد دنبال گوشی گشت .پیش من بفرستید ‌.چند دقیقه بعد گوشی زنگ زد من جواب ندادم. بعد یک خانم جوانی دوید وپیش من آمد.گفت من گوشی ام را درمسجدجا گذاشته ام. گوشی خودم را نشان دادم .گفتم گوشی شما همین است؟گفت نه  .گفتم گوشی شما چه مارک دارد؟ جلدش چه رنگی است؟ وغیره .که دقیق نشانه هایش راداد .ومن هم گوشی را به او دادم

۸-درمسیر بهنگام رانندگی دیدم که مردم منطقه همینطوری درخت های روی کوهها را  قطع کرده اند وبه زمین کشاورزی تبدیل کرده اند ‌ازخودم پرسیدم اینها چطورجرأت  می کنند .اینکار را انجام دهند؟چرا دولت اینها را یکضرب اعدام نمی کند که به اموال بیت المال تعرض نکنند‌؟نکند آدم های خاص ونفوذی دردولت ونهادها اینکاررا می کنند؟ که ازکسی واهمه ای ندارند.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. حاج اقا مارامایی سلام همیشه به گردش و تفریح باشید , متاسفانه استفاده از قلیان شده پز و قیافه , حق سووز ,

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا