مطالب ویژه

جولان کشتی عقل مختومقلی، در دریای فکر و اقیانوس اندیشه

پژواک صدای مختومقلی فراغی، در زمانه ما

پایگاه خبری اولکامیز –  به قلم عظیم قرنجیک : “مختومقلی غریبلارینگ گوز یاشی / داغلاری یاندریب، اریدر داشی، / فقیره جبر ایدن، ظالمینگ ایشی / روز محشر دیوانیندا بللیدر “.*

فرهنگ غنی ترکمن، در پهن دشت دیرینه سال خود، همچون بوستان و گلستانی سرشار، در طول قرون متمادی رشد و تکامل و تعالی خود، بزرگان و نام آورانی بیشمار در دامان خود پرورانیده است. دولت محمد آزادی، ملانفس،
کمینه، مسکین قلیچ ،… و دهها خورشید درخشان آسمان فرهنگ و ادب ترکمن را می توان برشمرد. بی شک یکی از ّ پرآوازه ترین قله های رفیع ادب ناب ترکمن، شاعر و عارف نامدار حضرت مختومقلی فراغی است، که به یمن برخورداری از طبع روان و قلم رسا، و
شیوه شیوای بیانش، مورد توجه خاص و عام قرار گرفته و از لحاظ ادب و عرفان، از سوی محققان و اهل فضل و دانش،
موضوع کتب و مقالات و سخنرانیهای بیشماری قرار گرفته و بستر ادبیات جاری و معاصر ما را غنی و پربارتر نموده اند.

البته به قلم کشیدن پرتوی از زندگی اجتماعی، ادیبانه، شاعرانه و عارفانه ی سراسر متفکرانه مختومقلی، که بحق و انصاف، ” پدر ادبیات نوین ترکمن ” نام گرفته، بیرون از عهده و بضاعت مطالعات ادبی اینجانب می باشد. چرا که پرداختن به ابعاد مختلف شخصیت
شاعر، به بضاعت شعری و ادبی فراوان، بعلاوه توان بیرون آمدن از رسوبات باورهای پیش ساخته نیاز دارد تا که به عمق تفکر و اندیشه علم و ادب و شعر مختومقلی دست یافت، که ما را در این عرصه ادعایی نیست.

ولیکن، ما را بر این اعتقاد است که، حضرت مختومقلی فراغی، نماد و تبلور نواندیشی در باره انسان و انسانیت در شعر زمانه اش بوده است . ” که هنوز هم پس از گذر نزدیک به سه سده، طراوت و تازگی خود را به همرا دارد و این حضور انسان در اشعار او، ابعاد، گستره، شکل و عمقی دارد که کماکان نیز، که هم نشان از گزینشی آگاهانه دارد و هم نمونه ای از رویکردی مسئولانه،” می تواند راهنما و راهگشای علاقمندان و شیفته گانش قرار گیرد و برای الگوپذیری نسل حاضر نیز، رهنمودهای بسیاری برای آزادمنشی، آزاداندیشی،
تساهل و مدارا، وحدت و همبستگی ها و اجتناب ازتفرقه و دشمنی، مبارزه با ظلم طالمان، ستم ستمگران، نکوهش تزویر و ریا، دستگیری از مظلومان، فقرا و مساکین و….، ابیات بیشماری را در لابلای اشعارش می توان یافت.

به عبارتی می توان گفت که، بخش قابل توجهی از اشعار مختومقلی مفاهیمی از آزاداندیشی، مردمداری و کنجکاوی های عمیق در زوایای فطرت بشری و … را در دل خود جمع کرده ودر واقع دیوان اشعار وی، تلفیقی از ابعاد مختلفیاز زندگی سراسر الهام بخش شاعر؛ اعم از اجتماعی، فرهنگی، عاشقانه و عارفانه و…. می باشد.

مختومقلی در بسیاری از اشعار خود، مسائل اجتماعی و سیاسی را نیز مورد توجه خاص قرار داده و به اتحاد و همبستگی ترکمنها، همت گمارده و مردم را به صلح و دوستی تشویق وّ از سویی، به تقبیح و مذمت جنگها و مخاصمات آن دوران می پرداخته است. البته، برخی را عقیده بر این است که، بیشتر اشعار مختومقلی، در جنگ های آن دوران (جنگهای ترکمنها با حکومت قاجار ایران، خان نشین خیوه و خان نشین بخارا و نیز جنگهای بین قبایل ترکمن) نابود شده، اشعار باقیمانده او نیز گویا در کتابخانه بریتانیا نگهداری می شود. مختومقلی آنقدر در زنده ماندن و احیای دبیات و زبان ترکمن نقش والایی داشته که، شخصیتی مثل محمدعلی جمالزاده، مختومقلی را ” فردوسی ترکمانان ” نامیده است.

به قول نیما در شعر افسانه (، ” شاعران زاده اضطراب جهان اند” و از جهاتی مختومقلی را نیز به نوعی زاده اضطراب زمانه ای می توان تلقی کرد که، اضطرابی که دنیای آن دوره را در خود فرو پیچیده بود، دنیایی از جنگهای قبیله ای و …، وی در اوضاع و احوال و زمان و مکانی زیسته است و به سرایش شعر روی آورده اند که از تناقض های عمیق و دردناک و ویرانگری، در رنج و تعب بوده است. دورانی که آرمانها و گرایش های انسانی، در تجربه هایی عینی و در مصاف با سیطره ی عوامل متعدد و ساخت ها و خصلت های غیر انسانی، محک خورده و صیقل زده می شده است.

از سوی دیگر، مختومقلی را بدین  جهت نیز می توان زاده اضطراب – درونی – دانست که، او وجود خویش را از راه مقاومت و ستیز کهنگی های سنتی وجودش، در برابر نوآوری ها و نوخواهی هایش، بازشناسانده و نشان داده که خیر آدمی و جامعه اش، در گرو آزاداندیشی و آزادمنشی اش، نوآوری،نوجویی و ابتکاراتش است. چرا که خیر آدمی تنها در آزادی انسان قابل شناخت و بقا است و در واقع، نفی آزادی، نفی یک نژاد و ملت و نیز نفی هر آرمان و عقیدهی بشری است.

ً شعر و هنر، حضور و بقایش، اصولاً موکول به حضور مفاهیمی از آزادی در لابلای ابیات شاعر و حفاظت از ارزش های بشری و پایداری آدمی در راه آزادی بوده است و هیچ حصر و تحدید و تهدید آزادی را برنمی تابد. خلاقیت
ّ هنری شاعر، تنها در بستر آزادی میسر است. در چنین موقعیتی است که شعر و حیثیت انسانی شاعر، به مهمترین نمود
پایداری وی در زندگی و سرنوشت و شعرش بدل یافته و نمودار گشته است.

در زمانه ای که جنگ و جنایت، ویا تزویر و ریا، فقر و مسکنت بر فضای زمانه مسلط بوده، مختومقلی، به حمایت
از زندگی، صلح و عشق و همبستگی برمی خاسته و سرود رهایی سر داده و از خلاقیت آدمی دفاع می کرده است و از طرح حیثیت انسانی و ماهیت و ارزش و شان و حضور آدمی، باز نایستاده است و چنین است که باید مختومقلی را ” بیدارترین و خالص ترین شاعر آن
دوران “، بلکه زنده ترین شاعر زمان و عصر حاضرخویش نیز بدانیم. چرا که برخی مضمون های شاعرانه وی،
پیرامون روح زنده ی رنج کشانی چرخ می زند که شایسته خوشبختی بوده اند.

از این رو ، مختومقلی بسان پیامبری است که چه بسا مخالف زمانه ی خود سخن می گوید، چرا که به درجه ای از رشد فکری رسیده اند که ببیند جهان جای راحتی نیست، اما این بینش وی را بدبین نکرده و به گوشه عزلت نکشانده،  تا از احساس همدردی با دردکشان
زمانه اش دست بکشد. بلکه با تردستی ظریف خویش، به نقطه ی روشنی در جهان تاریکی ها دست می یافته است و بدینسان است که اگر ما امروز هم به خانه وسرای وطنی خویش می اندیشیم و برای آزادی و رهایی، صلح، دوستی، وحدت و همبستگی، ارزش و اعتباری قائل باشیم، می توانیم پژواک آن بیان و تکلم شاعر را، در میان وحشت و اختناق، خاموشی و انفعال بازشناسیم و از جان
و دل بشنویم و از آموزه های انسانی ایشان درس گرفته، گامی چند در عرصه ی اندیشه و خواسته های مدنی خود با
اثرپذیری از اندیشه و تفکر مختومقلی و بازخوانی اندیشه های وی برداریم.

ً اصولاً جهان شعری مختومقلی، نشانگر آن است که وی نه تنها در برابر زور و ستم و اختناق حاکمان زمانه اش، در ستیز ه ی نهان و آشکاری بوده و خروشیده، بلکه در زمانی هم، تامل پیشه کرده، علاوه بر مبارزه با استبداد و وحشت مسلط دوران خویش، در پی نفی و
طرد استبداد عمیق درونی خویش هم بوده، از این رو ما با تجربه ی متفاوتی در میان شعرهای انقلابی، عاشقانه و دردمندانه اش، روبرو می شویم و به شعرهای عرفانی شاعر عارف و وارسته هم برمی خوریم، که نمایانگر تجربه های عمیقی از حاالت درونی شاعر است، که
اساسش بر فرزانگی فروتنانه وی استوار است. امیدوارم، آن ” نگرش نوینی” که در زبان شعری مختومقلی به عنوان
پیشرو و پدر ادبیات ترکمن، جوانه زده و همچون نهالی بالیده و در طول زمان در اعماق فرهنگی انسانی ترکمن ها، بسان
درخت تناوری سایه گستر گشته، اینک نیز درعرصه های سیاسی و گرایش های اجتماعی و فرهنگی و ملی و…ما، نمود یابد، تا بلکه هم در پرتو آن، دیوار تاریکی ها فرو ریزد.

در پایان ذکر این نکته نیز خالی از لطف نباشد که،” تجربه شعری هیچ شاعری، تنها تجربه یک شاعر، یک زبان، یا یک قوم و کشور نیست، بلکه به تجربه ی همه معرفت بشری، همه زبانها، اقالیم فرهنگی تعلق دارد. انتقال این تجربه ها به هر صورت ممکن، ناگزیری همه
فرهنگ هاست. انتقال این تجربه ها، هم در کل فرهنگ یک جامعه تاثیر می نهد و آن را در راه تعالی خود مدد می کند و هم درافراد دوستدار شعر موثر افتاده و آنان را با آفاق گسترده ای از اعتلای روح بشری، همساز و هماهنگ می سازد.

همچنان که شاعران نیز در سایه ی تاثیرپذیری از فعالیت های خالق دیگر شاعران ملی و جهانی، با توان و گسترش بیشتری می توانند به آفرینش ادبی و فرهنگی بپردازند.” لذا مختومقلی فراغی نیز همان طور که از شاعران متقدم و معاصر خویش تاثیر پذیرفته، می تواند الهام بخش شاعران و ادیبان معاصر ما نیز بوده و در آفرینش هاو بروز خلاقیت های شعری و ادبی آنان اثربخشی بیشتری داشته باشد.

۲۸۹مین سالگرد تولّد حضرت مختومقلی فراغی، شاعر و عارف فرزانه ترکمن، بر کلیه علاقمندان و دوستدارانش مبارک باد، امیدوارم
پژواک صدای شاعر همچنان در گوش و هوش ما طنین انداز باشد.

ترجمه شعر: مختومقلی، اشک چشم فقرا،آتش بر کوهها فکنده ، سنگها را ذوب می کند،ظلم و ستمی که ظالمان و ستم
پیشگان بر فقرا روا می دارند، در دفتر وِ دیوان روزمحشر مشخص است.

منبع – روزنامه گلشن مهر ، شنبه ۲۴اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ /سال بیست و سوم / شماره ۲۳۹۷

www.ulkamiz.ir
ِ


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا