مطالب ویژه

خاطرات حاج محمد نور احمر رزمنده، ایثارگر و جانباز دوران هشت سال دفاع مقدس

پایگاه خبری اولکامیز – خلیل یزدانی*: حاج محمد نور احمر ساکن روستای آق آباد بخش مرکزی شهرستان گنبد کاووس در دی ماه ۱۳۶۶ به خدمت سربازی اعزام میشود. وی آموزشهای نظامی را در مرکز آموزش ۰۴ ارتش جمهوری اسلامی ایران در شهرستان خاش سپری میکند.

پس از اتمام آموزشی به منطقه جنگی سومار از توابع شهرستان قصر شیرین کرمانشاه منتقل میشود. در گفتگویی که با وی انجام شد خاطرات خود را این گونه بیان می کند:

پس از دوره آموزشی به سومار منتقل شدم و با تعداد دیگری از سربازان در تپه ۴۰۲ در سنگرهایی که ساخته شده بود مستقر شدیم. این منطقه کوهستانی و مرتفع است. بالای تپه به طول چندین کیلومتر کانال کشی شده بود و سربازان از داخل کانال، نیروهای عراقی را زیر نظر داشتند و از نفوذ آنها جلوگیری می کردند. سنگرها کمی پایین تر از کانال بودند من و چند نفر از نیروهای جدید پس از چند ساعت استراحت و آشنایی مختصر از محل، مشغول نگهبانی در داخل کانال شدیم که هر روز در سه چهار نوبت جمعا  ۱۰ – ۱۲ ساعت نگهبانی می دادیم و در بقیه مواقع در سنگرهایی که کمی پایین تر از کانال بود استراحت می کردیم.

منطقه سومار کمترین فاصله را با بغداد پایتخت عراق دارد بهمین خاطر آنها نیروهایی زیادی را در مقابل ما مستقر کرده بودند.  کانال کاملا در تیررس نیروهای عراقی بود و هر روز تلاش می کردند به طرف ما پیشروی کنند و بطرف ما تیر اندازی می کردند. ما نیز با دوربین های مخصوص و دید در شب از داخل کانال حرکات آنها را زیر نظر داشتیم.

بیش از دو ماه ما در آن کانال در مقابل تحرکات عراقی مقاومت کردیم که صبح یکی از روزها، عراقی ها با تجهیزات کاملتر به کانال حمله شدیدی آغاز کردند و به سوی نیروی های ما آتش گشودند که یکی از خمپاره ها در نزیکی من اصابت کرد و در اثر موج انفجار، من چندین متر دورتر پرت شدم. در آن لحظه متوجه شدم پای چپم در اثر اصابت ترکش از ناحیه ساق زخمی شده است. پایم خون ریزی می کرد.

ترکش خمپاره حفره بزرگی در ساق پایم ایجاد کرده بود. توان حرکت نداشتم. من بعد از لحظه سوار شدن به عقب یک خودرو جیب جنگی توسط چند نفر از همرزمانم، دیگر بیهوش شده بودم و وقتی که چشمهایم را باز کردم در بیمارستان صحرایی بودم که در حال مداوای پایم بودند. پس از دقایقی دوباره چشمهایم به سیاهی رفت و بیهوش شدم .

در حالت بیهوشی مرا به باختران منتقل کرده بودند. من در آنجا نسبتأ حالم بهتر شده بود چشمانم را باز کردم دیدم در بیمارستان بزرگی منتقل هستم که زخمی های زیادی در آنجا بستری بودند.  پس از چند روز برای ادامه مداوا به تهران و بعد از آن به ساری و گرگان ( بیمارستان پنجم آذر ) منتقل شدم و ادامه مداوا در آنجا صورت گرفت.

من بیش از چهار ماه در بیمارستان و منزل تحت درمان بودم و در این مدت طرفین جنگ مذاکرات را برای صلح و پذیرش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را آغاز کرده بودند. من دوباره به خدمت برگشتم. اما چون زخم پایم عمیق و بطور کامل بهبود نیافته بود مرا به کمسیون پزشکی تهران ارجاع دادند و کمسیون نیز بر معافیت از ادامه خدمت رای داد و من از ادامه خدمت معاف شدم.

آقای حاج محمد نور احمر در جواب این سوال که آیا کارت ایثارگری و کارت جانبازی دارید و از مزایای جانبازی و ایثارگری استفاده می کنید یا نه؟ اینطور گفتند: بله . کارت ایثارگری و کارت جانبازی دارم و از بیمه خدمات درمانی استفاده میکنم از دیگر مزایای جانبازی که مثلا حقوق ماهانه ای در نظر بگیرند استفاده نمی کنم. من در طول چندین سال گذشته هیچگونه پیگیری نکرده بودم و بفکر استفاده از امتیازات آن نبودم. بعد از چندین سال از بنیاد جانبازان پیگیر شدم که بیمه خدمات درمانی داده شد.

*خبرنگار

منبع – هفته نامه سایران

www.ulkamiz.ir

 

 

 

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا