یادداشت

می خواهم مثل شما شوم

پایگاه خبری اولکامیز – امان محمد خوجملی: چند روز پیش که در خیایان راه می رفتم یکی از جوانان جلوی راهم سد شد و گفت: من ام می خواهم مثل شما شوم.

گفتم: یعنی چه؟ همه از ما فرار می کنند تو می خواهی مثل ما بشوی که چه بشی؟ من ۶۲ سالم است تو هنوز معلوم نیست سی سالت شده باشد. آن موقع تو پیر و فرتوت شدن را دوست داری؟ من اگر بگم مثل شما بشم عیب ندارد تو جوان هستی همه آرزوی جوان شدن و جوان ماندن را دارند. مگر تو عقل و هوشت را از دست دادی ما چند سال دیگر باید دست به عصا راه برویم پسرجان.

او گفت: نه من آرزوی پیر و ناتوان شدن را ندارم گرچه آن هم یک روز سراغ آدم می آید و گریبانت را می گیرد. ولی می خواهم مثل شما روزنامه نگار و نویسنده شوم.

در جواب گفتم: خدا را شکر یک نفر هم پیدا شد و راه پردردسر ما را می خواهد انتخاب کند. پس شما هم کله ات بوی قورمه سبزی می دهد. گفتم: پس حواس ات باشد روزنامه نگار شدن دو نوع است. یکی دولتی شدن است باید حرف قدرت را بزنی با خوب و بد، درست و غلط، حقیقت و ضد حقیقت کار نداشته باشی. آن موقع ممکن است پاداش هم بگیری ولی چندان جایگاهی در میان ملت نخواهی داشت. به قول یکی از دوستان طناز و شاعر می شوی اصحاب پنیر و کباب.

نوع دوم روزنامه نگار واقعی و مستقل و حقیقت گوی است. این کار خوب است اما خطرات خاص خودش را دارد. وقتی شما شروع به حقیقت گویی کردید دردسرت هم شروع می شود. مرتب به دادگاه و پاسگاه و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی احضار و بازجویی می شوی. نگرانی خودت و خانواده ات بیشتر می شود. اگر در راه حقیقت گویی بیشتر سماجت کنی احتمال بازداشت و زندانی شدنت هم بیشتر می شود. به هرحال شغل روزنامه نگاری یک نوعی طرف شدن با قدرت مسلط است. گذاشتن سر در دهان شیر است. اگر شیر (قدرت مسلط) یکی روزی حوصله اش سر برود و دهانش را ببندد سرت برباد رفته است.

روزنامه نگار واقعی نمی تواند یک آدم ثروتمند باشد. باید به یک زندگی معمولی قناعت کند. اگر دنبال ثروت و پول بدوی وقتی برای مطالعه و دانستن نخواهی داشت. اگر این خطرات را به جان بخری و شجاعت داشته باشی می توانی روزنامه نگار واقعی باشی.

گفت: چکار کنم از کجا شروع کنم؟

گفتم : راهش این است مرتب باید کتاب بخوانی و روزنامه بخوانی و مجله بخوانی. کارت مطالعه به قصد دانستن باشد نه سرگرمی. آن موقع بعد از مدتی که معلوماتت بالا رفت برایت سئوال ایجاد می شود آن موقع به آن سئوالات جواب می دهی این می شود شروع روزنامه نگاری. مطالعه و دانستن پایان ندارد از گهواره تا گور باید کتاب بخوانی. همیشه خودت را دانشجو حساب کنی. همیشه خودت را نادان حساب می کنی تا بیشتر تلاش کنی. تعلقات مادی ات هر چه کمتر باشد بهتر است چون روزنامه نگاری و حقیقت گویی یک نوع کار معنوی است چندان با مادیات جور در نمی آید. ولی در عین حال با یک کار و شغل مشخص استقلال مالی داشته باشی.

پول درآوردن از راه روزنامه نگاری را از سرت بیرون کن. در دیگر جاهای دنیا هم شدنی باشد در ایران با شرایط فعلی ممکن نیست. روزنامه نگار که شدی یک عده به شما می گویند استاد یا دکتر یا مهندس به این عناوین اصلاً گوش نکن. به این به به ها و چه چه ها ذره ای ارزش قائل نباش. تواضع و فروتنی و خود را هیچ حساب کردن اصل کار است. تو همیشه در راه دانستن هستی دانستن هیچ پایانی ندارد. به دیگران باید احترام بگذاری به رقبا باید احترام بگذاری. در یک رشته به خصوص که با کارت بیشتر ارتباط دارد از سایر رشته ها بیشتر مطالعه کنی. از نقد و انتقاد دیگران باید استقبال بکنی.

مخالفان را باید یک نعمت حساب کنی خداوند آنها را مُفت و مجانی در اختیار شما قرار داده است. ارزش مخالفان و منتقدان بیشتر از دوستان خودی است گرچه به دلگرمی و حمایت دوستانت نیاز خواهی داشت. اما منتقد عیب جو یک نیاز اساسی است که خطای شما را بر ملا می کند. اگر کسی شما را نقد کرد بدان کارت ارزش پیدا کرده است. اگر علامه دهر هم که شدی تواضع و فروتنی را هرگز نباید فراموش کنی.

ما انسان هستیم دانسته هایمان در مقابل ندانسته هایمان قطره ای در مقابل دریاست. چون کبر و غرور به راحتی می تواند حتی یک انسان بزرگ را به زمین بزند.

اینها توصیه های من به جوانانی است که هوس روزنامه نگار شدن را دارند. به قول ترکمنها: «کله سندن قوورمانگ ایسی گلیار». ترجمه و معادل فارسی اش می شود« کله اش بوی قورمه سبزی می دهد».

به هرحال روزنامه نگاری کار آدمهای بی تفاوت نیست. کار کسانی است که از درد رنج دیگران رنج می برد و از عقب ماندگی کشورش نسبت به دیگر کشورها افسوس می خورد. همیشه نگران آینده ی کشور است که چه می شود. همین دغدغه هاست که انسان را به این سمت می برد و روزنامه نگار می کند نه چیز دیگر.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا