تورکمن صحرا

همایش کوهنوردان صحرا به یاد « سایه »

پایگاه خبری اولکامیز –  جمعه یازدهم شهریور ماه۱۴۰۱ در بارانکوه همایشی به یاد شاعر مشهور هوشنگ ابتهاج برگزار کردیم. در این همایش خود جوش ۱۲۰ نفر از دوستداران طبیعت را ،تعداد ۹ دستگاه سواری شخصی ۴دستگاه مینی بوس، انتقال خانواده بزرگ کوهنوردان صحرا را بر عهده داشتند.

گوهری گرانبها، آخرین بازمانده از نسل پویای مشیری و شاملوها را به دل خاک سیاه سپردیم.
مصیبت وارده را به دوستان وخانواده محترم ایشان و همه هنرمندان و هنردوستان ،تسلیت میگویم و صبر و شکیبایی برای بازماندگان آرزومندیم.

خوشی های مان ،همیشه در معرض تهدید است.

روزگار بر خلاف آرزو های مان سپری می شود.

روزمر گی ها تلاش بیشتر ما را طلب می کند

چشم ها را باید بست ،زندگی باید کرد!!!
مثل الاغی که متفکرانه بار می برد!!!

برخی غم را خریده اند تا مرگ را از خود دور کنند وبرخی نیز به نقد جان ،جهان را به اغوش می کشند
ما برغم زندگی مصیبت باری که برای ما بوجود آورده اند. به شرایط زندگی خود تسلیم نمی شویم.

روزهای سختی را پشت سر نهاده ایم و روزهای سخت تری نیز پیش روی ماست . در مملکتی که خسروانش ،فراتر از اعتقاد و باورهای شان نمی اندیشند، تنها راه رهایی را در توسل به دعای صحیفه می دانند
دیگر دعای صحیفه سجادیه هم در آسان شدن دشواری های مان ما را یاری نمی کند.

این روزها سینه های خسته و مضطرب و خانه های سرد و تاریک ، فقط در بهم پیوستن دست های من و توست که آتش مهر در دل های مان بر افروخته خواهد شد. گاهی فتح قله ها را دستاویز قرار می دهیم و گاهی نیز صفای قلم دوستان را ( رونمایی اثری) و گاهی صفای قدم نو رسیده ای ، سفره ما را زینت می بخشد و گرد غم از چهره های مان می زداید.

شمع امید و یگانه تکیه گاه مان ،دوستان و آغوش گرم طبیعت می باشد همچون مادری پیر و مهربان ،استقبال بر روی فرزندانش می گشاید تا غبار زندگی را از آئینه قلبش بزداید و دوستان هنر مند نیز شور و شوق و اشتیاق زندگی را در وجود ما متبلور می سازند.

دور ماندن از طبیعت ،به احساس تنهایی و منزوی شدن و در نهایت افسردگی را بدنبال دارد.
نوای غم را در ساز زندگی در طبیعت جایی نیست.

دوستان همانند چتری هستند که در روز های بارانی ، باید همراه ما باشند.
ماریون هاوارد:
زندگی مانند یک پتوی کوتاه است ! آن را بالا می کشید پشت تان بیرون می زند، آن را پایین می کشید ، شانه های تان از سرما می لرزد! آدم های وسواس ، مدام در حال تست اندازه پتو  می باشند و زندگی را نمی فهمند! ولی آدم های شاد ، زانو های خود را کمی خم می کنند و شب راحتی را سپری می کنند.
خشم درماندگی باید به طریق ای تخلیه شود.

طبیعت به روح و روان ما تازگی و حرکتی نو می بخشد.
برای دستیابی به ارامش ،دوستان هنر مند،در دل طبیعت،غم غبار گرفته دل ها را می زدایند.
ما نیاز داریم گاهی مواقع ، دنیا روی سرمان هم خراب شود عین خیالمان نباشد. مهم نیست چقدر مشغله کاری روی هم انباشته شده .
روزهای رفته را به فراموشی می سپاریم ،

روزهای نیامده را به خدا
چایی داغ و آتشی مون را کمی آرامتر و سر حالتر از همیشه می نوشیم، جوری که دنیا هم روی سرمان خراب شود ، آب در دل هایمان تکان نخورد. با نظاره بر ستیغ کوه ها وان عقاب ها،لاله ها والاله های رود ها وگذر ازدره ها ،با نغمه های زیبای پرندگان دوستانی که اواز پر مهرشان در طبیعت طنین می اندازد.

باید به فکر نجات زندگی باشیم وحق خود را که همان شادی و آرامش است از آن بستانیم.
خداوند هرگز قول یک زندگی بدون رنج،خنده بدون غم،و آفتاب بدون باران را نداده
هیچ حادثه خاص ای نیز در فتح قله ها روی نمی دهد . بلکه رویدادهای آموزنده در مسیر رخ می دهد. ما به انچه که در وجود ماست باید دست پیدا کنیم
در روزگار ناکامی ها ، سر سفره شیرین رفاقت ،خنده می گسترانیم و نان شادمانی ها و غصه هایمان را قسمت می کنیم تا روزی که در دل تاریک مان سپیده بدمد.
در خاتمه سپاس فراوان از همه دوستان که ما را در این سفر لذت بخش همراهی کردند و دوستان نوازنده که مدام حس  آرامش و خوشنودی را در ما ایجاد می کنند و در تلاشند تا درد و رنج بمیرد و ذوق و امید به زندگی را زنده نگه دارند
آنان درهمه حال در زندگی ما هستند.
کمبود ها و جای خالی زندگی ما را پوشش م دهند تا جهان جای بهتری باشد برای زیستن،برای ماندن وشاد بودن
مستدام باد
سیمین شهر- امچلی-علی بشارتی

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. ممنون از متن زیبا
    ولی ؛ آقای بشارتی میشه بفرمایید چند مورد از کتابهای سایه، مشیری و شاملو را خواندید؟
    قصد خاصی ندارم فقط جهت کنجکاوی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا