مطالب ویژه

گفتگوی ترکمن دیار با پیخی موحد کارآفرین نمونه آق قلایی / قسمت اول + تصاویر

آرزو می کنم مردم ایران در رفاه و آرامش زندگی کنند

پایگاه خبری اولکامیز – لطیف ایزدی: هر سرزمینی مردان و زنان بزرگ و نیکنامی در دل خود پرورانده که در جامعه تاثیرگذار بوده و منشا خیر و خدمت شده اند. شخصیت هایی که هر یک در زمینه های مختلف؛ فرهنگی، دینی، اقتصادی ، اجتماعی ، ادبی، هنری، ورزشی و . . توفیقاتی به دست آورده و توانمندی خود را به منصه ظهور رسانده اند. انسان هایی که سرمایه های معنوی جامعه به شمار می روند.

اگر در آق قلا ستار سوقی و عیدی اونق در شعر و ادبیات ترکمنی سرآمد هستند. اگر دردی  طریک و رحیم خیوه لی در موسیقی سنتی ترکمن نام و نشانی دارند. اگر ابراهیم سن سبلی و صابر کاظمی در ورزش افتخار آفرین شده اند. مردانی چون آق جان حاجی آل جلیل و پیخی حاجی موحد هم در عرصه اقتصادی و امور خیریه درخشیده اند و مایه افتخار و مباهات این دیار پرمهر و امید می باشند.

حاج پیغمبرقلی موحد را از دوران نوجوانی می شناسم. مردی نیک اندیش و خوشنام که وجودش در جامعه منشا خیر و خدمات فراوانی بوده است. با  فرزند ارشدش حاج حمید همدل و همفکرهستم. با فرزند دومش تیمور در دبیرستان همکلاس بودم. عشق و دلبستگی فرزند کوچکش نادر به اسب ترکمن را بارها شنیده ام و با برادرزاده فعال و خستگی ناپذیرش حاج حکیم موحد سالهاست که آشنا هستم.    

در آق قلا و حومه پیغمبرقلی موحد را به نام پیخی حاجی می شناسند. مردی که سرد و گرم روزگار را چشیده و با همت مضاعف یکی از قطب های اقتصادی ترکمن صحرا شده است.  او صداقت و پشتکار را رمز موفقیت می داند. از مسائل و رویدادهای مهم اقتصادی سیاسی اجتماعی پیرامونش آگاهی دارد. کم حرف می زند ولی بیشتر عمل می کند. مصداق واقعی این سخن سعدی است: « نیم کردار به از صد گفتار».

اوایل زمستان امسال این ایده در ذهنم متولد شد که برای تکریم پیخی حاجی موحد در مجله ترکمن دیار صفحاتی را اختصاص دهم و در جهت معرفی و تبیین حیات، افکار، فعالیت ها و خدماتش گامی بردارم. این ایده را نخست با حاج حمید موحد در میان گذاشتم. او استقبال کرد. پس از آن بهمن ماه دو بار برای مصاحبه با پیخی حاجی به شرکت صحرا گاز مراجعه نمودم. هر دو نوبت حضور کسانی را دیدم که نیازمند بودند و یا مشکلی داشتند و یا برای ساخت و تکمیل مسجد و حوزه حضوریافته بودند و از پیخی حاجی درخواست مساعدت و یاری داشتند و با رضایت بر می گشتند.

بار اول با همراهی اماندوردی کلته فعال اجتماعی و شهردار پیشین آق قلا و نوبت دوم با همراهی همکارم عظیم قرنجیک سردبیرمجله  با پیخی حاجی دیدار داشتم و ساعتی به زبان ترکمنی گفتگو کردم. صدایش را ضبط نموده و بعد به زبان فارسی برگرداندم.    

هر دو دفعه پیخی حاجی از حضورم شادمان شد و با دقت و علاقه به سئوالاتم پاسخ داد. در هنگام گفتگو چند بار با حسرت این جمله را بر زبان راند ( پارکینسون دارم گرفتارفراموشی شده ام و دیگر حافظه ام مثل گذشته یاری نمی کند. ای کاش دو سه سال قبل می آمدید تا به همه سئوالات شما کامل پاسخ می دادم. ) با وجود اینکه پارکینسون داشت ولی به اغلب پرسشها جواب داد. پاسخ هایش کوتاه و گویا بود. در برخی موارد هم صادقانه اعلام کرد نمی دانم و چیزی یادم نیست. شما را به مطالعه این مصاحبه صمیمی و تفصیلی دعوت می کنم. با ما همراه باشید:

پدرم ثروتمند نبود

*نام خانوادگی موحد را چه کسی گذاشت؟

در آق قلا فردی به نام قول بردی امید بخش رئیس ثبت بود او فامیل موحد را گذاشت.

* در چه سالی به دنیا آمدید؟ زادگاه شما کجاست؟ نام پدر و مادرتان چیست؟

در سال ۱۳۲۴ هجری شمسی ( به سال ترکمنی بیجن ) به دنیا آمدم. زادگاهم آق قلا ست. نام پدرم آرازقلیچ حاجی کم  و نام مادرم بی بی است.

*پدرت سواد داشت؟

پدرم سواد نداشت. با مهندس نیازی قرار بود پس از گرفتن دیپلم برای ادامه تحصیل به ترکیه برویم. پدرم نپذیرفت. گفت اگربروید تغییر می کنید.

*پدر شما به دامداری اشتغال داشتید؟ 

بله پدرم گوسفند داشت. سرمایه زیادی نداشتیم .

پدرت ثروتمند بود؟

خیر. ثروتمند نبود.

*آرامگاه پدرتان کجاست؟

آلتین توقماق. برادرم آق اویلی موحد هم در آنجا مدفون است.

*از برادرتان مرحوم آق اویلی موحد حرف بزنید؟

آق اویلی موحد تنها برادرم است. از من ۷ سال بزرگتربود. پدر حکیم است. بیست سال قبل فوت کرد. به مسائل دینی علاقمند بود به حوزه ها مساعدت می کرد از خیرین  کمک جمع میکرد. دراموردینی فعال بود. حتی در ماه رمضان به روستاهای شرق گنبد می رفت .

 

بیشتر اقوام من در ترکمنستان هستند

*نام پدربزرگ شما چیست و اصالتا از کجاست؟

پدربزرگم  قونگر نام دارد و اصالتا از قره دگش ترکمنستان است.

*پس در ترکمنستان هم حویشاوندانی دارید؟ 

وقتی ترکمنستان باز شد مرحوم آق اویلی موحد با دعوت خویشاوندان  شش ماه زودتررفت. بعد ارتباط بیشتر شد. من با خانوده ام رفتم. خویشاوندانم را از نزدیک دیدیم. هستاد درصد اقوام من در ترکمنستان هستند. چهار عمویم در ترکمنستان است. فقط یکی در ایران زندگی می کند. دایی های ما در ترکمنستان هستند. به انها هم کمک کردیم. آنها دامدار هستند یکی شان دو هزار گوسفند دارند. پدربزرگ مادری ام قربان شایرجا نام دارد. در هنگام برگشت از سفر حج در دریای خلیج فارس فوت کرد. به پایش  دو سنگ آویزان کردند و به آب انداختند. مزارش در خلیج فارس است.

*آقای موحد چند فرزند دارید؟

سه پسرو چهار دختر دارم.

*با مهندس آنامحمد غراوی نماینده دوره دوم گنبد نسبتی دارید؟

بله. پسرش داماد حاج حکیم است و برادرزاده اش بهرام که بردار مهندس شهرام غراوی ( نماینده پیشین شرق گلستان ) می باشد داماد بنده است. 

از دبیرستان مروی تهران دیپلم گرفتم

*از دوران تحصیل خود صحبت کنید؟ چه سالهایی و در کجا درس خواندید؟

تا کلاس نهم در شهرو دیارم آق قلا درس خواندم. پس از آن دو سال در گرگان تحصیل کردم و چند سالی هم دانش آموز دبیرستان مروی تهران بودم. در سال ۱۳۴۳ شمسی در رشته ریاضی از آن دبیرستان دیپلم گرفتم.  

*نام مدرسه ای که در گرگان خواندید چه بود ؟

یادم نیست شما وقتی آمدید که به فراموشی دچار شدم و حافظه ام دیگر خوب کار نمی کند.

*از معلمان قدیمی شما در آق قلا چه کسانی یادت می آید؟ معلم کلاس اول شما کیست؟

در آق قلا آقای کمیلی معلم ما بود نام همه معلمان را به خاطر ندارم.

*کدام معلمان بر شما تاثیر گذاشت و تدریس و اخلاق آنها را می پسندید؟

بخاطر پارکینسون یادم نیست. دو سال قبل بلد بودم ولی الان نامشان یادم نمی آید

*پس از دیپلم چه کردید؟

بعد از دیپلم به توصیه پدرم در مغازه خوار و بار فروشی پدرم مشغول به کار شدم . پدرم گفت در دکان کنارم باش به غیر از تو نیرویی ندارم. بعدها آرام آرام مغازه خوار و بار فروشی را به فروشگاه لوازم خانگی تبدیل کردم.

*کار دولتی نگرفتید؟

برای کاردولتی خیلی آمدند نرفتم پدرم گفت همین مغازه کار کنید کافی است.  

*در تهران با چه کسانی همکلاس بودید؟

با مهندس آنا محمد نیازی شهردارپیشین گنبد هم اتاق بودیم. مرحوم حاجی نور وجدانی فر،  عطا گلدی غراوی نیا  که بعد سوئد رفت. حاجی مراد شیرمحمدی از گنبد همکلاس هایم هستند. بقیه اسامی یادم نیست.

( آماندردی کلته ، نیرومند توماج را یادآوری کرد و پیخی حاجی گفت در تهران میخواند ولی خانه اش جدا بود . )

*در مدرسه وضعیت تحصیلی شما چگونه بود؟ درسخوان بودید یا خیر؟

در مدرسه همیشه زرنگ بودم معدلم در دیپلمم نزدیک به ۱۸ شد  

*یک سئوال قدیمی، آقای موحد علم بهتر است یا ثروت؟

علم بهتراست

*چرا علم بهتر از ثروت است ؟

علم ثروت می آورد.البته ثروت دردسرهم دارد مشکلات خاص حود را دارد شما حداقل ۲۰۰ نفر نان خور دارید به اینها باید نظارت داشته باشی. مسئولیت سنگینی است.  

 

تلویزیون ویخچال را اولین بار من به آق قلا آوردم

*گفتید لوازم خانگی باز کردید؟ کمی در این باره  توضیح دهید؟

بله. قبل از انقلاب و بعد از آن لوازم خانگی می فروختم. نمایندگی چند کالا را بر عهده داشتم. به هفت – هشت شهر از جمله گنبد – کلاله – علی آباد – بندرترکمن – گرگان –  آزادشهر صادر می کردم. وقتی جنس می گرفتم  همیشه به ریشه و نطفه اش نگاه می کردم اگر وارد کننده  بود از او می خریدم و اگرکارخانه دار بود از خود کارخانه تهیه می کردم. تلویریون، یحچال  را برای اولین بار قبل از انقلاب من به آق قلا  آودم.

کار خیردر ذات ما است

*شرکت صحرا گاز را چه سالی تاسیس کردید؟

خیلی سال گذشته. شرکت صحرا گاز را قبل از انقلاب حدود سال ۱۳۵۰ تاسیس کردم .

*بانی شرکت گودرز کیست؟

شرکت گودرز را من با حمید با هم کار میکنیم. به پاکستان و ترکمنستان گاز صادر می کنیم.

* آقای موحد سخاوت کارهرکسی نیست، ولی شما توانستید این مهم را انجام دهید. چه عاملی باعث شده که به کارهای خیر و عام المنفعه بپردازید؟  

ذاتا در خانواده ام سخاوت و کمک به مردم وجود داشت. پدرم هر روز با ماشینش گرگان می رفت یا  مریض می برد و یا برای کسی که میخواست عروسی بگیرد  طلا می گرفت.  پدرم  به دنبال حل کارمردم  بود. من هم احسان و نیکوکاری را از خانواده ام یاد گرفتم.

قسمت دوم مصاحبه فردا منتشر می گردد

منبع – ماهنامه ترکمن دیار – شماره دهم ( ویژه نوروز۱۴۰۲ )

www.ulkamiz.ir

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا