گفتگو

گفتگو با حکیم بهرامی در باره آی محمد آی محمدی هنرمند فقید ترکمن

هنر وی طرح قصه های انسانی از انسان های رنجدیده بود

پایگاه خبری اولکامیز – لطیف ایزدی: زنده یاد آی محمد آی محمدی هنرمند فقید ترکمن را نسل دیروز بهتر می شناسند. او روز یکشنبه پس از سالها تنهایی، رنج و سکوت، بیست و سوم شهریور وفات یافت. فردایش پس از اقامه نماز در مسجد محمد طاغان آخوند شهر گنبد، در آرامگاه چرکی صوفی آق قایا به خاک سپرده شد. برای شناخت هر چه بیشتر این هنرمند قدیمی با یکی از یارانش استاد حکیم بهرامی هنرمند پیشکسوت عرصه تئاتر و نمایش گفتگویی انجام دادیم که در پی می آید:

استاد بهرامی بفرمایید که با شنیدن خبر درگذشت آی محمدی چه احساسی داشتید؟

– اون لحظه ای بود که فکر می کنم سالها در ذهنم خواهد ماند. هفته ها بود که ندیده بودمش و می دانستم که مشتاق هر دیداری است. راستش طی این مدت چند بار به منزل شان رفته بودم. فقط از آنجا که خواهرشان هم بیمار و هم به علت سالخوردگی گوششان سنگین بود و هم خود آی محمد (که ما بصورت کوتاه بهش می گفتیم آیمد) هم که فهمیدم این اواخر گوش هایش سنگین شده، هر بار کمی پشت در بسته می ماندم و سپس ناامید برمی گشتم.

تا اینکه خودش بهم زنگ زد و گفت خواهر زاده اش موبایلی بهش هدیه کرده و شماره اش همین است که افتاده. خیلی خوشحال شدم. خودش هم خوشحال بود. اما با این حال باز بار آخری که پشت در بسته مانده بودم به گوشی اش هم که زنگ زدم، جواب نداد.

تا اینکه روز حادثه وقتی رسیدم در خانه شان، دیدم در باز است و چند جوان هم جلوی در ایستاده بودند. از اینکه این بار هم پشت در بسته نخواهم ماند خیلی خوشحال شدم. قصد داشتم بروم و استفاده از گوشی را خوب بهش یاد بدهم. از جوان هایی که جلوی در ایستاده بودند خواستم بپرسم «آیمد هست؟». ولی تا گفتم آیمد، گفتند: «بفرمایید داخل».

وارد حیاط شدم. خواهر زاده اش پای دیگ غذا بود. من هنوز هم متوجه وضعیت غیر عادی نبودم. فقط با دیدن دیگ بی اختیار از خواهر زاده اش پرسیدم: «مراسمی دارید؟» و ایشان با لحنی گریه آلود گفت: «آیمد دایی ام فوت شد». این جمله مثل پتکی به سرم کوبیده شد. این آخرین و دورترین جمله ای بود که می‌توانستم بهش فکر کنم. بی اختیار پاهایم سست شدند. نمی دانستم چکار کنم. یکی از لحظات سخت زندگی ام همان لحظه بود. هنوز هم نمی توانم باور کنم که او دیگر نیست و در یک آن، تبدیل به خاطره شده است.

آی محمد با هنر تئاتر و خلق آثار نمایشی قصد ارائه چه پیامی را برای مخاطبینش داشت؟

– آی محمد با شناختی که من از ایشان دارم روح بسیار لطیفی داشت. به تعبیری دیگر، روح هنرمندانه ای داشت. من معتقدم هنرمندها انسان هایی پر از احساس و عاطفه اند. از حوادث دور و بر خود خیلی سریع متاثر می شوند. و همان می شود که برای رهایی از این احساس خود آن را به صورتی که می توانند به دنیای بیرون خود انتقال می دهند. آنکه آهنگساز است، آهنگی می سازد، آنکه نقاش است، تابلویی می کشد، آنکه شاعر و نویسنده است شعری می گوید و قصه ای می نویسد.

و آی محمد هم نویسنده، هم شاعر و هم نمایشنامه نویس بود. او به همان سرعتی که می خندید ، به همان سرعت گریه هم می کرد، و یا به همان سرعت به خشم می آمد. این نتیجه شور و  احساسات غلیظ وی بود. به همین خاطر من فکر می کنم. آی محمد در نوشته های خود بیش از آنکه بخواهد پیام خاصی را برساند روایت «یک حادثه» به منظور «برانگیختن» احساسات دیگران برایش «مهمتر» بود. چون خود وی از آن قصه و حادثه بسیار متأثر شده بود. مثلاً نمایش «اورال» او حکایت خانی ترکمن بود که در شکارگاه به منظور کمک به دوست خود تبری را به سمت دوستش پرتاب کرده، اما آن تبر باعث مرگ آن دوست خود شده است.

در طول نمایش می بینیم که او به خاطر این موضوع در عذاب وجدان شدیدی بسر می برد. این نمایش جنبه روانشناسانه شدیدی داشت. احساس، یک احساس انسانی بود. و همین احساس انسانی بود که مخاطب را نیز با خود درگیر می کرد. لذا در جواب این سئوال شما باید بگویم که آی محمد در آثار خود سعی داشت مخاطبانش را با دنیای درونشان و با عواطف انسانی شان در گیر کند. اینکه از خود بپرسند چگونه باید زندگی کرد؟ جایگاه انسان کجاست؟ و سئوالاتی از این دست را در ذهن ایجاد می کرد. یعنی پاسخ مستقیمی برای یک مشکل نمی داد. فقط وی را به چالش می کشید که چگونه می توان از این وضعیت عبور کرد. پاسخ را به عهده مخاطبش می گذاشت. او فقط راوی بود.

چرا آی محمدی هنرمند ماندگار و پرخاطره برای ما ترکمنهاست؟ مهمترین آثارش کدام بودند؟

– آی محمد در مقطعی از زمان ظاهر شد که آثار ترکمنی (حد اقل در عرصه تئاتر) دیده نمی شد. پیش از وی نمایشی ترکمنی به نام «سنت» در گنبد به روی صحنه رفت که به همین خاطر نبود نمایش های ترکمنی باعث استقبال بی سابقه و شدیدی شد. در حالیکه این نمایشنامه را آقای هدایت ا… نوید (که اصالتا اصفهانی بودند) نوشته بود. اما از آنجا که موضوع نمایشنامه موضوعی محلی و ترکمنی بود افراد بسیاری را به سالن تئاتر کشاند.

نمایشنامه «اورال» دومین نمایشنامه ترکمنی بود که در گنبد اجرا شد. از آنجا که نویسنده این نمایشنامه خود ترکمن (آی محمد) بود طبیعتاً نوع بیانش و دیالوگ هایش طبیعی و باور پذیر بود. همین شد که تماشاچی عادت کرده به تئاتر ، از نمایش «اورال» نسبت به نمایش «سنت» استقبال بیشتری نمود. ضمن اینکه این نمایش دیالوگ‌های پخته و دل نشینی داشت که تماشاچی را به خود جذب می کرد.

نمایش اورال با شرکت در چند جشنواره خارج از گنبد نیز با استقبال بی سابقه ای روبرو شد. زیرا هم قصه جذاب بود و هم نوع بیان آن. در سال بعد، یعنی در سال ۱۳۵۵ آی محمدی نمایشنامه «قارا چویین» را نوشت. او دیگر چهره شناخته شده ای بین دوستداران تئاتر و ادبیات بود. لذا نمایش « قارا چویین » وی نیز به زودی به اثری فراموش نشدنی تبدیل شد.

قصه این نمایشنامه نیز حکایت نوازنده دوتارزن چیره دستی بود که به خاطر رد کردن درخواست خان در خصوص انجام موسیقی درمانی برای دختر بیمار وی، به دستور همان خان یک دستش قطع میشد. قهرمان قصه دوست نداشت به عنوان نوازنده ای در خدمت خان شناخته شود. همین امتناع وی باعث میشد که به ناگاه تبدیل به قهرمانی مردمی میشد. اجرای این نمایش ضمن اینکه در گنبد تماشاچیان بسیاری را به سالن تئاتر کشاند در چارچوب جشنواره در تهران و یزد نیز بسیار خوش درخشید.

آی محمد از آنجا که عاشق تئاتر و نوشتن بود پس از انقلاب نیز همچنان نوشت و قصه های جدید ارائه داد. مانند نمایشنامه های «موسی خان و اسبهای دشت» ، «زنی در زنجیر» و «پرندگان دریایی». که در این نمایشنامه آخری (پرندگان دریایی) که در سال ۱۳۷۱) در سالن محراب تهران به روی صحنه رفت من هم به عنوان بازیگر و دستیار کارگردان حضور داشتم. با این تفاصیل در جواب سوال شما باید بگویم راز ماندگاری آی محمد توانایی وی در طرح قصه های انسانی از انسان های رنجدیده بود. او قصه خود را بسیار زیبا و دلنشین بیان می کرد. او پر از قصه بود. معلوم بود که از کودکی عاشق قصه شنیدن بوده است. قصه هایی که شاید بسیاری از ما شنیده باشیم. اما آی محمد طوری قصه اش را طرح می کرد که در همان اوایل مخاطبش را جذب می کرد.

استاد آی محمدی چه نقشی در رشد و توسعه هنر تئاتر و نمایش در گنبد و منطقه داشت؟

– نقش آی محمد در معرفی ترکمنها به عنوان انسانهای دوست داشتنی و پر از احساس بی شک انکار ناپذیر است. او پیش از انقلاب در دورانی درخشید که بسیاری از مردم کشورمان از وجود ترکمنها در ایران بی خبر بودند. البته آن زمان آقای نادر ابراهیمی با تولید سریالی برای تلویزیون از یک رمان خود بنام «آتش بدون دود» کمی باعث توجه مردم به این منطقه شده بود.

اما من امروز به عنوان یک ترکمن می گویم ترکمن نادر ابراهیمی تصور وی از ترکمنها بود، نه ترکمنی که در این منطقه می زیست. با این حال آن سریال هم در زمان خود باعث جلب توجه بسیاری شد. اما آی محمد خود ترکمن بود و لذا قهرمان های نمایش های او همه باورپذیر بودند. لذا در پاسخ به سئوال شما همین قدر می توانم بگویم که او در رشد هنر تئاتر در منطقه چندان نقشی نداشت. چون در آن عرصه کار نمی کرد. جا دارد که در اینجا از استاد مشترکمان آقای منوچهر آذر یادی بکنم که نقش بسیار زیادی در رشد تئاتر در این منطقه داشت. اما نقش آی محمدی در جهت دهی به هنر نمایش در منطقه بود. در سایه نمایش‌های او بود که مردم نقاط مختلف کشور آشنایی بهتری نسبت به ترکمنها پیدا کردند.

شما با وی در کدام نمایشها همراه بودید و از او چه نکته ها و درس هایی گرفتید؟

– با آی محمد برای اولین بار در نمایش «سنت» (۱۳۵۳) به کارگردانی منوچهر آذر هم بازی بودیم. آن موقع من جوانی ۱۸-۱۷ ساله بودم که نقش پیرمردی هفتاد ساله را بازی می کردم.  پس از آن در سال ۵۴ من نمایشنامه «سیاه» نوشته آقای علی نصیریان را در گنبد به روی صحنه بردم که آی محمد در آن کار به عنوان مدیر صحنه در کنار من بود. در همان سال نمایش «اورال» وی به کارگردانی استاد منوچهر آذر به روی صحنه رفت که هر دو در آن بازی می کردیم. در سال ۵۵ نیز نمایش «قارا چوین» وی بکارگردانی آقای بردی آهنگری در برابر تماشاگران قرار گرفت که در آن نمایش نیز همبازی بودیم. خود آی محمد نقش اول را بعهده داشت. بعد از انقلاب هم همانطور که در بالا هم اشاره کردم در نمایش «پرندگان دریایی» وی به عنوان دستیار و بازیگر حضور داشتم. خود وی نیز هم نویسنده، هم بازیگر و هم کارگردان بود

در مورد اینکه من چه درس های از وی آموختم تنها می توانم بگویم که وی باعث شد که منهم به قصه های ترکمنی تمرکز بیشتری کنم. زیرا این مردم قصه های ناگفته بسیاری دارند که همگی بدیع و تازه اند. اما در خصوص تئاتر و بازیگری و نمایشنامه نویسی من از استاد منوچهر آذر بسیار آموختم. همچنین با تحصیل در دانشگاه ترکیه، نکات جدیدی را در عرصه هنر آموختم..

شما با استاد آی محمدی ارتباط نزدیک داشتید. مهمترین ویژگی های اخلاقی، ادبی و هنری آن مرحوم را بیان کنید؟ 

– از آنجا که از همان اول هر دوی ما نمایشنامه نویس و بازیگر بودیم گفتگوهای ما خواهی نخواهی پیرامون نمایشنامه و بازیگری و فیلمهای سینمایی که دیده بودیم، بود. تئاتر عشق اول هر دوی ما بود. یادم می آید پیرمردی بود که دوست پدر بزرگم بود و اغلب بعد از مسابقات اسبدوانی به منزل ما می آمد. پدر بزرگم مربی اسب بود. چند نفری به این شکل دور هم جمع می‌شدند و صحبت هایشان در کل پیرامون اسب و سوارکاری بود. در این گفتگو ها بطور طبیعی گاهی صحبت به مسائل دیگر کشیده میشد. اینطور مواقع آن دوست مورد بحث من آن انحراف صحبت را هم نمی توانست تحمل کند و فوری مداخله می کرد و می گفت: بابا ول کنید. برگردیم به موضوع اسب…

نکته بامزه این حکایت اینجاست که خود وی الاغ داشت و با آن به منزل ما می آمد. من و آی محمد هم مثل او بودیم. با هر انحراف صحبت دوباره برمی گشتیم به موضوع تئاتر . آی محمد همانطور که در بالا هم اشاره کردم آدمی بسیار پر احساس و عاطفی و در عین حال حساس بود. عاشق ادبیات ترکمنی بود. فکر می کنم قدرت بازیگری وی هم ریشه در دوران نوجوانی اش دارد. چون خود من هم از دوران نوجوانی شروع به بازیگری کردم. زمانی که چیزی از این فن نمی‌دانستیم اما فقط مقلد بودیم.

اولین آشنایی من با وی نیز زمانی بود که او بصورت خود جوش نمایشنامه ای نوشته بود و کارگردانی کرده بود و بازیگری هم می کرد. پس از آشنا شدن با استاد منوچهر آذر هر دوی ما با دنیای تازه ای روبرو شدیم که نقطه عطفی در زندگیمان بود. مهمترین ویژگی آی محمد اطلاعات فراوان وی از ادبیات و فولکلور ترکمن بود. و همین بود که پلکان ترقی وی را فراهم آورد. و البته که داشتن اطلاعات به تنهایی کافی نیست. نحوه پرداختن به این ادبیات و فولکلور است که می تواند انسان را از دیگران مجزا کند. و آی محمد دارای توانایی پرداخت خوب بود.

به نظر من زندگی این هنرمند فقید را می توان به دو دوره تاریخی داشت. دوره اول در شکوه و شادمانی گذشت. اما دوره دوم در فقر و رنج و سختی سپری شد. نظر شما در این باره چیست؟

– ارزیابی این دو دوره ریشه در حوادث تاریخی کشورمان دارد که خود بحث مفصلی را می طلبد که فکر می کنم اینجا مجال آن نیست. ضمن آنکه موضوع در بعد زیادی حالت شخصی و ترجیحی پیدا می کند. لذا من قضاوت در مورد اینکه چرا او اینگونه زندگی کرد را اخلاقی نمی دانم. او اگر امروز زنده بود و شما همین سئوال را از خود وی می کردید مسلما دلایل خود را ارائه می داد که به احتمال قوی با نظر ما تفاوت داشت. زیرا ما از بیرون نگاه می کنیم و قضاوت می کنیم. لذا مرا از پاسخ به این سئوال معذور دارید. چون جواب درست نخواهد بود.

 آن مرحوم به کدامیک از بازیگران و هنرمندان ایران و جهان علاقمند بود؟ 

– راستش در مورد اینکه کدام بازیگر بهتر بازی می کند، چندان بحثی نداشتیم. ولی وقتی فیلمی در کل زیبا و خوب ساخته می شد و یا نمایش خوبی می دیدیم، همه عوامل آن را تحسین می کردیم. چون بازیگری کاری گروهی است. اگر نور، اگر صدا  ایراد داشته باشد، اگر دوربین در جایی اشتباه کاشته شده باشد و یا اگر بازیگر روبروی قهرمان قصه بد بازی کند، این وضعیت در بازی قهرمان تاثیر مستقیم دارد و کل کار را خراب می کند. حتی اگر بازیگر اول فردی حرفه ای و ستایش شده باشد.

سئوال آخر بفرمایید که زنده یاد آی محمدی چه آرزوها و آرمانی داشت؟

و اما در مورد آرمان و آرزوهای آن عزیز رفته باید بگویم: تئاتر برای هم من و هم او وسیله بود برای بیان افکار.، برای نمایش زشتی ها و زیبایی ها. او با این اعتقاد همواره برای بهتر کردن و زیباتر ساختن محیط زندگی مبارزه کرد. آرمان او پاک کردن ذهن‌ها از پلیدی ها بود. تئاتر برای او به مثابه آینه ای بود که می تواند انسان را به انسان نمایش دهد تا زندگی زیبایی بسازند. و از آنجا که تسلط وی بر فولکلور مردم منطقه خود بود. لاجرم آثار وی نمایانگر فرهنگ این منطقه بود. و همین بود که وی را از نویسندگان دیگر مجزا می کرد.

*توضیح عکس داخل متن توسط حکیم بهرامی :این عکس در سال ۱۳۷۱ در تهران ضمن تمرین نمایش «پرندگان دریایی» نوشته و کار آقای آی محمد آی محمدی گرفته شده است. این نمایش در همان سال در سالن محراب تهران به روی صحنه رفت.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا