تورکمن صحرا

یادداشت هایی در باره مراسم مختومقلی – قسمت اول

پایگاه خبری اولکامیز – مراسم بزرگداشت دویست و نود و دومین سالروز تولد مختومقلی فراغی شاعر ملی ترکمن در ترکمن صحرا و تهران برگزار گردید ولی مهمترین و باشکوهترین آن مراسم پنج شنبه بیست و پنجم اردیبهشت در آرامگاه شاعر  روستای آق توقای بود. یادداشت ها و مشاهدات امان محمد حوجملی فعال رسانه ای ترکمن صحرا را از این رویداد بزرگ و باشکوه با هم بخوانید:

صحنه های بعد از مراسم مختوم قلی در آق توقای

بعد از پایان مراسم جشنواره مختوم قلی فراغی در آق توقای نگاهی به اطراف خودم و محل اطراق دوستداران این شاعر بزرگ انداختم. انبوه زباله های پراکنده دل هر انسانی را به درد می آورد. زباله های تولیدی را هر کس با خودش می بُرد چی می شد؟

چیز مشکلی هم نیست. من زباله های خودم و یک همسایه دیگر را با خودم آوردم و سوزاندم. یا پوست میوه و هندوانه و خربزه را می شود آورد به گاو و گوسفند داد. همه می توانند همین کار ساده را بکنند. مشکل اصلی این است که ما طبیعت را متعلق به خود نمی دانیم. از وجودش بهره می بریم. ولی حاضر به حفاظتش نیستیم.

انسان متمدن و رشد یافته باید هم طبیعت و محیط زیست را حفظ کند و هم وظیفه دارد به افزایش زیبایی آن کمک کند. هم تا می تواند به گسترش وسعت آن تلاش کند. چون کمک به طبیعت و محیط زیست کمک به خود و نسل های آینده خودت است. چرا کوتاهی می کنید؟ چرا ساده ترین کار را نمی کنید؟ کمی حساسیت لازم است. هیچ هزینه ای هم ندارد. برادران و خواهران و فرزندان و بزرگواران خواهش می کنم طبیعت را مال خود بدانید هیچ ضرر نمی کنید.

همکاری و همدلی در مراسم مختوم قلی

در مراسم مختوم قلی در آق توقای یک چیز خوب جلب توجه می کرد. آن هم همدلی و همکاری مردم با یکدیگر بود. ماشین ها و چادرها چسبیده به هم ولی هیچکس به دیگری اعتراض نمی کرد. همه همدیگر را تحمل و به یکدیگر کمک می کردند. یکی یادش رفته نفت بیاورد. از همسایه اش می گرفت. یکی چوب کم آورده برای کباب پزی از همسایه اش می گرفت. قند و کبریت و چوب و نفت و آب چیزهایی بود که در آن جا راحت رد و بدل می شد.

در انبوه جمعیت(۴۰ تا ۸۰ هزار نفری) افراد با یکدیگر در شب با هم برخورد می کردند ولی ندیدم دعوایی در بگیرد. همه یکدیگر را درک می کردند. شاید وسعت بیابان(گشاد بودن محل استقرار مهمانان) سبب این مدارا و گذشت مردم شده باشد. یا غیر از این، شاید مردم با انگیزه های شادی به آن جا می آیند سبب این مدارا و دوستی می شد.

به هر حال این موضوع از لحاظ جامعه شناسی قابل بررسی است چه چیزی سبب می شود مردم با صلح و صفا با یک جمعیت ده ها هزار نفری با نهایت شادی و با امکانات بسیار اندک و ابتدایی و داخل گرد و خاک تا مچ پا، کار را تمام می کنند و راضی بر می گردند.

آیا در یک مراسم سیاسی و اقتصادی و ورزشی این مقدار جمعیت جمع می شد، باز هم مراسم به این شکل با صلح و صفا و رضایت تمام می شد؟ البته من همه جای جمعیت را نگشتم و ندیدم. شاید در جایی جوانان دعوا کرده باشند که من خبر نداشته باشم. ولی در مجموع خبر بدی نشنیدم که قابل توجه باشد. صد آفرین به این نوع شادی و صلح و صفا.

یک انتقاد از مجریان مراسم مختوم قلی

در برگزاری مراسم ها مجریان نقش بسیار مهم و اساسی دارند. اما این بزرگواران کارشان بدون عیب نیست. یک عیب اساسی که این دوستان دارند این است در اجرای کنسرتها و یا جشنواره ها فقط اسم خواننده را بیان می کنند. گویا این زیبایی را فقط خواننده (بخشی) خلق کرده است. گرچه خواننده با صدای زیبا و دل نشین و نازنین خویش نقش بسیار اساسی دارد. ولی او تنها نیست در کنارش دیگران هم هستند در خلق آن اثر زیبا نقش داشتند.

بنده اعتقادم این است، باید در کنار خواننده اسم شاعری که آن شعر زیبا را سروده است حتماً بیان شود. کدام شاعر این شعر زیبا را سروده است. ساز یا موسیقی این ترانه یا آواز را چه کسی ساخته است. ما نوازنده داریم ولی کامپالیسر یا کامالیسر یا سازنده خیلی کم داریم.

وقتی ساز یا موسیقی متن ساخته شد دیگران هم می توانند از آن استفاده کنند. نام سازنده در کنار خواننده و شاعر حتماً باید ذکر شود. در مرحله بعدی نام نوازندگان (دوتار زن و قجاقچی) هم باید گفته شود.

منظور این است خلق این زیبایی ها و شیرینی ها و حلاوت ها هم به تنهایی نیست و هم به آسانی نیست. نام هیچ هنرمندی حتی فوت هم کرده باشد نباید فراموش شود. این حداقل دینی است که ما در مقابل هنرمندان خود داریم.

مختوم قلی به هویت ترکمنها تبدیل شده است

هر قومی با یک یا چند نشانه و اسطوره شناخته می شود که نماد و هویت آن قوم محسوب می شود. (قزل دون = لباس قرمز در چند مدل) ، (تلفک = کلاه پوستین در چند مدل) ، (تامدره = دوتار) ، ( آت = اسب) ، ( هالی = قالی با انواع نقوش زیبا) ، (کچه = نمد در چند نوع و نقش) و مختوم قلی فراغی نشانه های ترکمنها است. اما مختوم قلی از همه مهمتر و مشهورتر و زنده تر است. چون هر سال حدود ۵۰ هزار نفر را از اقصا نقاط کشور بر گرد مزار جمع می کند. نشانه ها یعنی فریاد. ما را هم در نظر بگیرید. ما را فراموش نکنید. ما را نمی توانید فراموش بکنید. ما را نمی توانید نادیده بگیرید. ما نادیده گرفتنی نیستیم.

برجسته شدن هویت نوعی اعتراض غیر مستقیم به تبعیض ها و بی عدالتی ها نیز هست که آن را برطرف کنید. زبان هم مهمترین عنصر هویت یک قوم است که بر اثر هجوم زبان های دیگر آسیب می بیند. زبان ترکمنی هم از آن بی نصیب نمانده است. از بین رفتن آن می تواند هویت کل ترکمن ها از معنا و محتوا خالی کند.

راه حفظ آن نیز گسترش جشنواره های موسیقی در مقیاس بسیار وسیع است. انجمن های ادبی و فرهنگی و شاعران و محققان و پژوهشگران و نویسندگان نقش بسزایی در حفظ و اشاعه و گسترش آن دارند. تدریس و نوشتار خط هم یکی از ضروریات اساسی است.

هویتها زمانی کمرنگ خواهند شد که تبعیض و ظلم و ستم و بی عدالتی و بی توجهی و بی اعتنایی به دیگران در عرصه های گوناگون از بین برود. انسان ها به ماهو انسان بودن از حق و حقوق یکسانی برخوردار شوند. معیار برتری انسانیت و عدالت و شایستگی ها قرار گیرد. برای هیچکس جای اعتراض باقی نگذارد. اگر چنین شود هویتها به تدریج و در بلند مدت جای خود را به بالاترین ارزش انسانی یعنی انسانیت خواهد داد. این است آرزوی من برای انسانها.

فقر تابلو در جاده گنبد و آق توقای

یکی از مسائل آزار دهنده در مراسم مختوم قلی در آق توقای تنگی و کم عرضی جاده و فقر تابلو در مناطق حساس و خطرناک است. در جاده های کم عرض و تنگ، وجود شانه خاکی در دو طرف جاده، یکی از نعمت های بزرگ است که در مواقع خطر می تواند نجات بخش باشد. اما متاسفانه مورد توجه مقامات راه و ترابری استان قرا نمی گیرد. تقریباً می شود گفت از سه راهی داشلی برون به آن طرف در خیلی جاها شانه خاکی وجود ندارد. مخصوصاً در سمت عقب یا شمال جاده.

من موقع برگشتن از مراسم مختوم قلی چند روز پیش، خواب بر من غلبه کرد. می خواستم با کنار کشیدن ماشین ده دقیقه استراحت کنم. از روستای دماغ به سمت گنبد حدود بیست کیلومتر خواب آلود آمدم ولی در سمت راست جاده، شانه خاکی وجود نداشت. جاده هم شلوغ و پر ترافیک بود در نتیجه با به جان خریدن هزار جور خطر، ماشین را به سمت چپ جاده کشیدم و ده دقیقه استراحت کردم. فکر نکنم ساختن شانه خاکی خیلی پرهزینه باشد. اگر جاده را تعریض نمی کنید لااقل شانه خاکی را از مردم دریغ نکنید. از کجا معلوم شاید یک روزی به درد خودتان بیشتر از دیگران بخورد.

یک موضوع دیگر اینکه سیل چند سال پیش اگر اشتباه نکنم حدود یک کیلومتر از جاده را خراب کرده است. در نتیجه حدود دو کیلومتر جاده انحرافی یا فرعی برای وصل کردن دو طرف جاده درست کرده اند. ولی دریغ از چند تابلو بزرگ و هشدار دهنده برای ورود و خروج به جاده اصلی. همان منطقه اتصالی جاده باید پر از تابلوهای هشدار دهنده باشد که متاسفانه می بینیم که چنین نیست.

روی تپه خاکی چند جهت نمای سیمانی سفید رنگ گذاشته اند که آنها هم شب ها دیده نمی شود. همان منطقه ی اتصالی و بن بستی خطرناک ترین جای جاده است. آقایان اگر به آسفالت و شانه خاکی زورتان نمی رسد لااقل به چند تابلو که زورتان می رسد. چرا از ملت دریغ می کنید؟ مسئولان حفاظت از جاده ممکن است بگویند ما تابلو می گذاریم ولی دزدها می دزدند. دزدها چی را می دزدند؟ پایه آهنی تابلو را می دزدند. خب این مشکل راه حل دارد. اگر آهن را می دزدند به جای پایه آهنی پایه ی چوبی بگذارید. اگر پایه چوبی را دزدیدند پایه سیمانی بگذارید. بی توجهی به مناطق خطرناک غیر از بی مسئولیتی معنای دیگری ندارد.

WWW.ULKAMIZ.IR


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا