گزارش

یک روز در تهران

پایگاه خبری اولکامیز – لطیف ایزدی: چند سالی است که به مناسبت استقلال کشور ترکمنستان مراسم هایی در ایران برگزار می شود. امسال این مراسم روز سه شنبه هشتم مهر ماه در تهران برگزار شد.

با جمعی از دوستان اهل فرهنگ و رسانه ( ولی محمد خوجه ، ابراهیم کلته، عاشورمحمد رئوفی، اکبر پیرا ) ساعت ۸ شب از گنبد حرکت کردیم. در گرگان دوستان دیگر ( گلدی نظری، خدر فراغی، آنامحمد آقپور، حامد دلیجه و پیمان پیرا ) نیز به ما پیوستند.

با تلاش و هماهنگی اکبر پیرا ، شهرداری و شورای شهر گنبد خودروی ون زردرنگ را برای تردد در اختیارمان گذاشته بود. جا دارد که از همکاری شان صمیمانه تشکر کنیم. آقای ابراهیمی راننده ون زرد رنگ، مرد خوش اخلاق و خوش مشربی بود.

در کل ۱۳ نفر بودیم. داخل ماشین در طول راه با هم صحبت می کردیم از فرهنگ و هنر تا سیاست و ورزش . لحظات خوش و شیرینی بود. عاشور رئوفی که شاعر و اهل سخن است محفل را گرم نگه می داشت.

از جاده فیروزکوه طی طریق کردیم و تا پاسی از شب بیدار ماندیم گل گفتبم و گل شنیدیم. عاشور از خاطراتش با مرحوم سیف الله بازیار سخن گفت که جالب توجه بود.

سه شنبه ساعت ۴  بامداد به تهران رسیدیم. نماز صبح را در مسجد امام صادق تهران خواندیم. هیئت امنای مسجد از حضورمان استقبال کرده و با چاپی سبز پذیرایی کردند و دقایقی با آنها به گپ و گفت پرداختیم.

پس از آن نیم ساعتی در مسجد خوابیدیم و راه افتادیم.

در منطقه ۸ شهرداری تهران بودیم. برای صرف صبخانه به طباخی دماوند رفتیم. کله پاچه خوردیم. متاسفانه مطبوع نبود.

سپس باز به مسیر ادامه دادیم. اکنون ما در دل تهران بزگ بودیم. شهری که در زمان آقامحمد خان قاجار به عنوان پایتخت ایران انتخاب شد. پادشاهی که با حمایت و دلاوری ترکمنها به تاج و تخت رسید. از این منظر ترکمنها با تهران ارتباطی تاریخی دارند. حتی برخی نام فرزندان خود را تهران می گذاشتند.

این شهر پرجمعیت که خود گویی کشوری است آباد و زیبا به نظر می رسید. شهر در محاصره ساختمان های بزرگ و برج ها  بود.

تهران خاستگاه شخصیت های فرهنگی هنری سیاسی ادبی زیادی است. محمد علی سپانلو را شاعر تهران می دانند

او تهران را «مادر شهر» خواند ، مادر شهری که پذیرا و گشوده است و همه را در خود جا می‌دهد.

گاه تهران گردی احمد مسجد جامعی را در روزنامه اطلاعات می خواندم.

بیاد دارم که در زادگاهم دوگونچی، مردی به نام ( باجی ) که میهمان نواز بوده، عمرش را در تهران گذراند. در تجرد زیست و  سرانجام در آن شهر بزرگ در تنهایی درگذشت پیکرش را به روستا آوردند و در مزار قدیمی( دورت چاریار ) به خاک سپردند.

برای اولین بار اوایل دهه هفتاد در دوران دانشسرا با همکلاسهایم به ورزشگاه آزادی رفتیم. بعدها چند بار به خیابان انقلاب رفتم که مهمترین مرکز کتاب به ویژه کتاب های دست دوم است از آنجا کتابهایی خریدم. دفتر انتشاراتی روزنامه اطلاعات را از نزدیک دیدم. در پارک دانشجو قدم زدم. میدان ونک را دیدم.

چندی پیش در روزنامه ایران مطلبی در باره تهران نظرم ر جلب کرد و آن این بود: استاندار تهران این شهر را رنگین کمان اقوام نامیده بود. روزانه بیش از سه و نیم تا چهار ونیم نفر از سراسر کشور به تهران سفر می کنند

معتمدیان افزود: از منظر قومی تهران رنگین کمان اقوام ایران است. اقوام مختلف از لر، کرد ، ترک، آذری ، بلوچ و دیگران در تهران حضور دارند. این تنوع قومی باعث تشکیل گویش ها ، غذاهای سنتی ، آدب و رسوم متنوعی در تهران شده که خود نمادی از پیشرفت فرهنگی و اجتماعی است.

ساعت هشت صبح به مکان مراسم رسیدیم. برنامه ساعت ۱۰ شروع میشد. مراسم در ساختمان موسسه فرهنگی اکو برگزار میشد. در اکو کشورهای ایران ، ترکیه  آذربایجان ، افغانستان ، پاکستان ، ترکمنستان ، قزاقستان ، تاجیکستان ، ازبکستان عضو هستند.

۳۴ مین سال استقلال کشور ترکمنستان برپا شده بود اکو ساختمان قدیم ولی بسیار زیبا داشت. سالن در زیر زمین قرار داشت. دو نمایشگاه هم دایر بود نمایشگاه فرش به همت خانم قربانتاج پوری و نمایشگاه صنایع دستی و شیرینی های سنتی اجه.

قبل از ما گروه حاجی محمد ایری مستقر بودند آنها یک روز جلوتر آمده بودند.

مراسم با طنین سرود ملی دو کشور ایران و ترکمنستان آغاز شد. مجری به زبان انگلیسی صحبت میکرد. مقامات یکی پس از دیگری سخن گفتند. دبیر کل اکو که اهل پاکستان بود ، منوچهر مرادی نماینده اکو در ایران ، سفیر ترکمنان در ایران ، جلال ایری نماینده مجلس از جمله سخنرانان بودند. دو نماینده دیگر مهندس امانزاده و قائم مقام در مراسم بودند. آنها عضو انجمن دوستی پارلمان ایران و ترکمنستنان بودند. سفرای کشورهای عضو اکو  آمدند. از نمایندگان ادوار فقط شادمهر را دیدم.

در مراسم از جمع ما فقط ابراهیم کلته سخنرانی کرد. اجرای موسیقی سنتی حلاوت دیگری به مراسم بخشید. هنرمندان امیر نورتارج و جمیله امانیان هر کدام چند ترانه خواندند. گلدیجان کر و یوسف کر نیز نوازندگی کردند.

دختر نوجوان گنبدی که عضو بنیاد مختومقلی بود دو شعر فراغی را  دکلمه کرد.

حدود ساعت ۱۲ جشن به پایان شد. پس از آن در همان مکان از حاضرین به صرف نهار پذیرایی شد.

در ادامه اغلب شرکت کنندگان مراسم را ترک گفتند. ما دقایقی ماندیم. الیاس غائب اف سفیر ترکمنستان فرصت را مغتنم شمرد و فعالان ترکمن ولی محمد خوجه، شکاری ، سلیم تاتار ، قربانتاج پوری و حاجی محمد ایری با اهدای هدایا تجلیل کرد.

اهالی فرهنگ ایران هم متقابلا به سفیر جوان ترکمن هدایایی تقدیم کردند .

آنچه در مراسم بیشتر جلب توجه کرد برگزار کنندگان غالبا جوان بودند. به یژه آنها که در سفارت ترکمنستان کار می کردند جوان بودند. انگیزه و نیروی زیادی برای کار داشتند. نظم و برنامه ریزی هم خوب بود.

ساعت دو بعدالظهر از موسسه اکو به مقصد گنبد حرکت کردیم. در طول راه حاج ولی محمد خوجه داستان کشف دده قورقوت و ماجراهای آن را به تفصیل بیان کرد که می شود از آن فیلمی جذاب ساخت. دوستان آق قلایی و گرگانی در ترمینال گرگان پیاده شدند . وقتی به گنبد رسیدیم عقربه های ساعت روی  ۱۰ بود و پرده شب بر همه جا گسترده بود.

www.ulkamiz.ir

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا