تورکمن صحرا

اولین جمعه سال ۱۴۰۲ چگونه گذشت؟

روایت سفر به مرز اینچه برون

پایگاه خبری اولکامیز – آنه محمد مارامایی، فرهنگی : تعطیلات کارمندی چون امروز بپایان می رسید و چند نفر از گروه هم کارمند بودند به اصرار آنها جهت خداحافظی آنها با تعطیلات قرار گذاشتیم امروز جمعه بعدازظهر بعد از اقامه نمازجمعه بسوی مرز اینچه برون برویم قرارمان ساعت دو بعدازظهر بود که با چند ماشین گروهی حرکت کنیم .

از نمازجمعه آمدیم وبا تماس با یکدیگر و با خریدهایی که ازقبل انجام شده بود حرکت کردیم. در مسیرحرکتمان زمین های کشاورزی را که  کشاورزان با هزاران امید وآرزو کاشته بودند دیدم واقعا تأسف خوردم بحال مردمان آن منطقه که بنده های خدا به امید بدست آوردن محصول گندم وجو با هزاران سختی وقبول مخارج مزارع خودرا کاشته بودند اما امان از یک تکه زمین سرسبزدر مزارع . انگارکه منطقه بیابانی لوت و کویر و… است . وقتی به آرزوها وامیدهای کشاورزان بهنگام کشت فکرمی کنم واقعا دلم بحالشان می سوخت که  دولت ها وحاکمان که هیچ، رحمت الهی هم دیگر شامل مردم آن مناطق نمی شود.

مانده ام که چه بگویم؟ چرا دراین چنددهه حاکمان ومسىولان همچون کشورهای چین .عربستان  و… نمی توانند بیابان زدایی کنند و امید وآرزوهای چند دهه و یا بهتر بگویم چند قرن این مردمان ومرزداران مومن وزحمتکش را برآورده سازند.

سئوال اساسی این است که آیا هدف غایی حاکمان ومسئولان فقط وفقط گرفتن رأی این بندگان خدا و فخر فروختن به دشمنان که مردم هنوز هم وتحت هرشرایطی حامی ما هستند می باشد؟ آیا درقبال رأی هایی که چندین دهه از آنها گرفته اند مسئول نیستند ؟ چگونه می خواهند در روز حساب و کتاب جواب پرودگار دانا و حکیم را بدهند؟

بگذریم که شنونده ای  دلسوزمتأسفانه به این دردها در این چنددهه ندیده ام.

ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه به مقصد رسیدیم. بازار واقعا شلوغ بود. ازترس تعطیلی بازار شروع به خرید کردیم قیمت هاچندان با بازار شهرمان فرقی نداشت اما بقول بعضی ازخریداران جنس ها با کیفیت ومتنوع بود.

من هم طبق معمول چون با بازار رابطه چندانی نداشتم کارت پول خودم را به اهل خانواده می دادم و با توجه به رشته تحصیلی ام پژوهشگری در امور مختلف با مردم چه خریداران و چه فروشندگان بحث وگفتگو می کردم. بیشتر از مشکلات زندگی و آرزوها و امیدها و….درکل بنظرم این روزها هم خریدار راضی بود وهم فروشنده. چون می دانستند بازار درکل ایران تقریبا یکسان است.نه خریدار توقع آنچنان ارزانی داشت ونه فروشنده فروش آنچنانی.

بهرحال مردمی که با آنها گفتگو و صحبت می کردم قریب شصت درصد بومی منطقه و بقیه مسافران از استان ها و شهرهای دیگر بودند.

من بشخصه از آمدنم به این بازار واقعا خوشحال بودم چون هم وقت می گذشت و هم اعضای گروه  خیلی خوشحال شدند.

درمسیر چون آمپربنزین پایین بود.به پسرم که راننده ما بود گفتم اولین مرتبه از پمپ بنزین اینچه برون بنزین بریزیم. وقتی پسرم مشغول زدن بنزین بود.کارمند آنجا گفت حاج آقا شما که قرآن در دستت است و درمسیر قرآن می خوانی چرا به ماه رمضان احترام نمی گذاری و به مسافرت می روی؟

گفتم: اولا ما کارمند هستیم وهمیشه تعطیل نیستیم. دوما چه اشکالی دارد الان ما همگی روزه گرفته ایم و تا زمان افطاری در بازار می گردیم و بهنگام افطارهم همینجا افطار می کنیم و حتی نماز تراویح را هم در یکی از روستاهای مسیر می خوانیم .

بنده خدا وقتی دید که ما اهل عبادت و روزه و نماز و… هستیم چیزی نگفت و آروزی قبولی عبادات ما را کرد.

در بازار شلوغ که اکثرا مردم نگاه نمی کردند بلکه خرید می کردند. چیزی که من را به تعجب انداخت.پوشش .آرایش جوانان ومردم بود که تیپ شان بود .آرایش مو .زنجیر درگردن.ریش های بزرگ درانواع رنگ.لباس های مارک دارو… آن هم جوانان همان منطقه. وقتی به آنها ایراد می گرفتم و نصیحت می کردم.(پسرم خودتان و والدین شما مسلمان .نمازخوان .روزه دار و… شما چرا تیپ تان مثل جوانان کشورهای کافراست؟ تنها جوابی که می دادند می خندیدند ومی گفتند اینروزها مد همین است وما هم جوان باید به روز باشیم)

درجواب آنها من چیزی برای گفتن نداشتم چون در اصل مسئولان کشورمان مقصر هستند که جوانان را ول کرده اند به امان خودشان و چون جوان این وضعیت را درک کرده ازعمد وقصد حرکات واعمالی انجام می دهند که ضد افکار حاکمان ومسئولان باشد.

خلاصه نماز عصر را درمسجد بازار خواندیم و۱۰ دقیقه مانده به زمان افطار یعنی دقیقا ساعت ۱۸ بعدازظهر درگوشه پارکینگ بازار وسایل را پهن کرده وغذای خریداری شده و آماده شده راهمگی نوش جان کردیم وبعد ازآن نمازمغرب را همانجاخواندیم چون  درمسجد اذانی همچون نمازعصر گفته نشد.ما فکرکردیم که مسجد تعطیل است.دوباره تا آخرین ساعات بازار ۱۹ و۳۰دقیقه خرید کردیم وهمگی جهت نمازتراویح به روستای تنگلی حرکت کردیم و در مسجد نعمانیه تنگلی به امامت عبدالرحمان آخوند گوگ نمازعشا و تراویح را خواندیم و بعد سریع بطرف شهرمان گنبد حرکت کردیم.

این سفر همچون سفرهای قبلی چند نکته قابل گفتن داشت:

۱-هوا نسبتا گرم بود وما اشتباهی لباس گرم با خود نبرده بودیم که غروب هوا سرد شد

۲-بازاز نسبت به جمعیت این موقع سال کوچک بود و رفت وآمد درکوچه های بازار بخصوص در بازار سمت غرب جاده مشکل بود و باید مسئولان اقدامی دراین رابطه برای سال های آینده انجام دهند

۳-مردم تشنه شادی بودند واگر مقدور بود مسئولان درگوشه ایی ازبازار برای مسافران خارج ازمنطقه هم شده مراسمی چون تالار شادی ایجاد می کردند و فرهنگ منطقه را برای آنها تبلیغ ومعرفی می کردند وهم باعث جذب بیشترمسافران و خریداران وهم رونق بیشتر بازار می شدند

۴-در تنها باجه بانک پول نقدی وجودنداشت وحتی پول هم براحتی منتقل نمی شد

۵-اجناس واقعا متنوع وسالم بودند که خریداران ازاین بابت خیلی خوشحال بودند

۶-سرویس بهداشتی بازار خوب بود اما زودتر از تعطیلی بازار بسته می شد و کلی باعث گله مندی مسافران می شد

۷-دریک مورد برایم خودم هم رخ داد که فروشنده موقع خرید اشتباها یا عمدا دوبار برای یک خرید کارت کشید که درمسیر برگشت متوجه آن درپیام هایم شدم و باید مسئولان بازار با اینچنین فروشندگان برخورد نمایند

۸- دررابطه با نمازتراویح ونمازعشا نسبت نمازگزاران با توجه به وجود پنج مسجد در روستای تنگلی خیلی خوب بود مثلا در مسجد نعمانیه حدودا ۹۰ نفربود اما نمی دانم حاج آخوند مسجد دو حرکت خاص انجام می داد. اولا: هنگام گفتن الله اکبر اول دستها را بطرف گوش بلند می کرد وبعد زمان قرارگرفتن  دست ها روی یکدیگر الله اکبر می گفت.دوما :زمانی که سوره قرآن باتمام نمی رسید حاج آخوند دستها را آویزان می کرد ودویا سه کلمه سوره را درحالت بازبودن دست ها قرآئت می کرد (شاید بنظرم ترس از زود به رکوع رفتن نمازگذاران باشد .چون حاج آخوند خودش حدودا هشتاد سال سن داشت می ترسید تا او به رکوع نرفته نمازگزاران زودتر بروند که اشکال شرعی داشت)

۹-و…خلاصه این سفر واقعا خوب بود وجای همگی شما خالی بود. همانطوریکه برای جمع ما خوش گذشت انشالله همه سفرها دراین تعطیلات برای همگی خوش گذاشته باشد و سفرهای باقیمانده هم برای همگی خوش بگذرد.

در پایان آرزو می کنم که سال نو برای همگی مبارک باشد وسالی پرازبرکات ونعمات الهی برای همگی باشد و طاعات و عبادات همگی در ایام ماه رمضان مقبول درگاه احدیت قرار گیرد بنده حقیر را هم دردعاهایتان فراموش ننمائید.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا