یادداشت

برگردان زیرنویس یا ترجمه ( بخش دوم )

پایگاه خبری اولکامیز – محمد توانگری یکی از همراهان صاحب فکر و اندیشه و قلم اولکامیز نوشت :

در بخش اول یادداشت ام شرحی کوتاه درباره مشکلات ترجمه در زبان مبدا و زبان مقصد دادم. آن چه در این بخش می خواهم روی آن تاکید کنم برخورد سطحی با زبان مقصد است.

به نظر می آید متداول ترین برخورد با زبان مقصد بین افرادی که روی مختومقلی کار کردند – دیه جی، گروه ۶ نفره و اعظمی راد و غیره – همین فرضیه است که چون زبان فارسی را در نظام آموزشی فرا گرفته اند، مسلط اند.

با یک نمونه – به صورت تصادفی – از برگردان های عبدالرحمان دیه جی موضوع را باز می کنم:

اره یپدیر داغلار داشی
نامرد بولدی مرد قارداشی
مختومقلی نینگ گوزیاشی
اول ده نگزی خزرا دوندی (۱)

نامرد خود را برادر مرد می نمایاند
سنگ کوه ها آب می شود…

من فقط به همین برگردان جمله اول آن بسنده می کنم. باز هم به طور تصادفی از همین شعر بخشی را انتخاب می کنم:

اویاتدان قالدی زنانلار
نامرد بولدی چوخ مردانلار
ایل ایچنده شاه لار خانلار
گویا سوقجاق مارا دوندی

چه زن ها عفتشان برباد رفته است
چه مردانی از مردانگی فرو افتاده اند
و پادشاهان و خان ها، در میان مردم
مارهای زهرآگین را می مانند

همان بخش اول ” نامرد خود را برادر مرد می نمایاند ” به مثابه برگردان های کل مجموعه دیه جی و گروه ۶ نفره و اعظمی راد است. به عبارتی زیرنویسی که این افراد بیرون دادند همه گی شبیه هم هستند و شاهد متحدالشکل شدن جملات هستیم. در این جا سوال بنیادی این است که چرا همه ی آن زیرنویس ها – دیه جی و گروه ۶ نفره و اعظمی راد – انگار از صافی ذهن یک نفر عبور کرده و گویا یک نفر دست به برگردان شعرهای مختومقلی زده!؟

پاسخ این سوال را باید در ” کوچک بودن دایره واژگان ” جُست. همان فرضیه که چون زبان فارسی را در نظامی آموزشی فرا گرفتم پس من هم بله. یکی از تبعات آن همین کوچک بودن دایره واژگان است که همه ی آن برگردان ها را شبیه هم ساخته.

حالا این بماند که ما این جا بحث تخصصی خود شعر را داریم که مترجم باید ” شاعر ” باشد. و این موضوع در همه ی آن برگردان ها مشهود است که زبان از کلیشه های روزمره فراتر نمی رود.
اما مرحله ی حساس تر و مهم تر ترجمه است.‌ والتر بنیامین فیلسوف آلمانی مقاله ی ” رسالت مترجم ” را در این راستا نوشته و فیلسوفان دیگری مثل بوریس بلانشو، پل دومان و جودیت باتلر ( مقاله لذت خیانت ) مقاله هایی را تحت تاثیر بنیامین نوشته اند.

به قول مترجم در هر چهار مقاله بر کار خلاقه ی مترجم تاکید شده است و این موضع سنتی که کار مترجم تقلید یا رونوشت متن اصلی است به نقد کشیده شده است. طرح ایده هایی نظیر کشف غیریتِ از پیش حاضر در متن اصل و از این طریق آشکار کردن تزلزل ها و شکاف های در آن به زعم بلانشو، رساندن خبر مرگ متن اصل به گوش مخاطب، تاکید بر تکه تکه بودن زبان آدمی و مشروعیت زدایی ترجمه از متن اصل در قرائت پل دومان و همچنین تصور ترجمه به منزله ی افترا زدن به متن اصل در مقاله جودیت باتلر. ( این بخش بماند برای یک مقاله ی دیگر در یک زمان دیگر. )

اما از آن جا که معمولن در زندگی روزمره ما به زبان ترکمنی صحبت می کنیم باید تاکید کنم که ما از طریق خواندن و خواندن و خواندن باید زبان فارسی را در خودمان تقویت کنیم؛ زبان رسمی و زبان کوچه را.

در گام اول خواندن شعر و رمان. از رمان های ایرانی تا ترجمه رمان هایی مثل دُن آرام شولوخوف که شاملو زبان کوچه را در متن ریخت تا ترجمه رمان های لویی فردینان سلینِ فرانسوی( ویژگی نثر سلین به کار بردن زبان غیررسمی در کنار زبان ادبی ست.

از جمله رمان های او مرگ قسطی، سفر به انتهای شب، دسته دلقک ها و قصر به قصر را مرحوم مهدی سحابی بزرگ ترجمه کردند.)
امادر همین زیرنویس های ساده هم نمی توان به برگردان های دیه جی و اعظمی راد اتکا کرد.

خلقینگ اوجی چوخ دور اقبالینگ یامان
تختینگ سینار دیمهقالار من آمان
یا اولرسن یا زندان سن بی گمان
چونکی زهر قیلدینگ نانی سن فتّاح

روزی صف ناپایان خلق ها…
با دوستی گپ می زدیم درباره مصرع اول همین شعر که مراد مختومقلی اوچ ” 0c ” است به معنای قهر و غضب و کینه نه اوج ” uc” به معنای نقطه ی پایان چیزی ( نه صف ناپایان ).

از این لحاظ جای تعجب نیست که برگردان های دیه جی ( توسط انتشارات الهدی ) و اعظمی راد ( توسط حوزه هنری ) به دلیل نزدیکی به حاکمیت و استفاده از رانت یک ” کتاب سازی ” ست که به ارگان ها و سازمان های دولتی و کتابخانه های عمومی هدیه داده می شود.

آن چه من روی آن پافشاری می کنم این است که اثری را که بیرون می دهیم مخاطب آن تعریف شده باشد. از آن جا که ما آموزش زبان مادری نداریم در وهله نخست در مورد شعرهای مختومقلی به یک منبع نیاز داریم.

تصحیح شعرهای مختومقلی همراه با برگردانی که در آن توضیحات مفصل در مورد کلمات سخت و مهجور و حتا شعرهایی که منتسب به مختومقلی نیستند و این که اختلاف نظرها درباره واژگان، مصرع، بیت قید شود همان گونه که در مورد حافظ، مولوی، سعدی و فردوسی کار شده و در دسترس همه گان قرار دارد علی الخصوص برای نسل ها آینده و برای آن ها که تازه می خواهند شروع کنند.

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
شعری از حافظ که با این بیت شروع می شود. و در ادامه
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

جالب است که در این بیت، پیر ( پیر مغان ) نیست و پیر متشرّعین است که حافظ را از میخوارگی منع می کند.
و در بیت پایانی:
به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن
چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم

معنای لغوی رند، زیرکی ست. در شعر حافظ به معنای آزادگی و وارستگی از قید و بند به کار می رود. اما در این بیت معنای ( بی بندوباری ) می دهد.

مرادم از مثال زدن شعر حافظ این است که این تفسیرها همراه با کاربرد معانی در جای جای شعر حافظ در دسترس همه گان است حتا اختلاف نظرها را نیز می توان در منابع به سهولت یافت می شود.( در اینترنت نیز در دسترس همگان قرار داره )

باز تاکید می کنم از آن جا که آموزش زبان مادری نداریم در گام اول به چنین منابعی نیاز‌ داریم چرا که هنوز خود ما به شناخت کافی نرسیدیم.

اتفاقن‌ با آقای قزل ( ماشاد قُلی دَدَ ) گپ که می زدیم درباره واژه یی در شعرهای مختومقلی سخن می گفت که دیگر کاربرد ندارد و ضبط این واژگان و توضیح آن در تصحیح شعر از ملزومات است. در حین حال ماشادقُلی دَدَ از کار روی ” فرهنگ مختومقلی ” گفتند که امیدوارم به این نیاز ما پاسخ بدهد.

www.ulkamizir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا