مرحوم قلی پقه در بستر بیماری یواشکی به گوشم چه گفت؟

پایگاه خبری اولکامیز – عبدالرضا نظری، خبرنگار: در سال ۱۳۸۵ که دوران ابتدایی و روزهای اولیه فعالیت رسانه ای خودم با هفته نامه اقتصاد گلستان آغاز به کار نموده بودم.
در یکی از آن روز ها زمانی که از گرگان دفتر هفته نامه اقتصاد گلستان به منزل خودم روستای شغال تپه بر میگشتم در سه راهی روستای کرد در جاده آق قلا به گنبد مرحوم قلی پقه را ملاقات کردم.
با اصرار ایشان به منزل آن مرحوم رفتیم پس از صرف یک چای داغ با یک ساعت گفتگو و یاداشت برداری برای تهیه و چاپ دومین گزارش و مصاحبه خودم در هفته نامه اقتصاد گلستان مطالبی را از گفتگومان یاداشت برداری نمودم.
فردای آن روز با پاک نویسی و اندکی ویرایش مطلب خودم که خلاصه ای از گفتگومان با مرحوم قلی پقه بود برای چاپ به دفتر هفته نامه اقتصاد گلستان به گرگان رساندم و تحویل سردبیر نشریه رستم حرجانی دادم.
بلافاصله با توجه به اینکه استاد موسی جرجانی مدیر مسول هفته نامه اقتصاد گلستان با توجه به شناخت قبلی از این مرحوم داشتند در اولویت چاپ قراردادند و مصاحبه را به چاپ رساندند.
چاپ مطلب مصاحبه مان در نشریه اقتصاد موجب آشنایت بیشتر با آن مرحوم شد
به همان خاطر هر گاه در مراسم ها و مناسبت های که همدیگر را ملاقات میکردیم در کنار هم می نشینیم و آن مرحوم پس از احوال پرسی از رسانه روزنامه و کار خبرنگاری مان سراغ میگرفت و سخن میگفت و همیشه این حقیر را برای ادامه فعالیت رسانه ای تشویق میکرد.
از آن تاریخ بیش از بیست میگذرد و دایم در حال رفت آمد بودیم تا اینکه سال گذشته با با شنیدن اوج بیماری نارسایی کلیوی و جریان بستری و داستان دیالیز شدن این دوست عزیزمان با قرار قبلی و هماهنگی به اتفاق همکار خوبم خبرنگار رستم جرجانی زمستان سال گذشته به عیادت ایشان به روستای کرد رفتیم و ساعاتی در منزل شخصی خود. آن مرحوم دیدار گفتگو و انجام و بلافاصله خبر بیمار شدن ایشان را منتشر کردیم.
نکته جالب این است. در یکی دو ساعت در محضر مرحوم قلی داده بودیم و دراین یکی دوساعت آن مرحوم از اسب و اسبدوانی کار خبرنگاری و فعالیت های اجتماعی سخنان زیادی گفتند و حرف های جالب.
وقتی زمان خداحافظی مان فرا رسید با هنگام دست دادن و روبوسی آن مرحوم سرم را پایین کشید لحظه ای سکوت کرد و یواشکی به در گوشم گفت
از مراسم تشیع و نماز جنازه قلی داده حتمن گزارش، خبر هم تهیه کن.
امروز جمعه. ۲۴ آذرماه ماه ۱۴۰۳ بود با شنیدن خبر در گذشت قلی داده سراسیمه خودم را به روستای کرد رفتم . ساعت ۱۱ صبح بود خیابان اصلی کرد مملو از ماشین های پارک شده و هزاران نفر در انتظار زمان رسیدن نماز جنازه بودند
تا چشم کار میکرد جمعیت در خیابان اصلی و چادر عزا به چشم میخورد
در بین حاضرین بکشم قلی کر را دیدیم که با غم اندوه در گوشه ای از چادر نشسته و اشک میریخت
در گوشه ای از جمع حاضرین یعقوب پقه چهره نامدار ورزشی قهرمان پارا المپیک چهان و هم چنین اسماعیلی عضو شورای شهر آق قلا و چندین نفر از فعالان اجتماعی سیاسی و افراد مختلف سرشناس ترکمن صحرا به چشم میخورد که برای شرکت در مراسم نماز جنازه. آن مرحوم خودشان را روستای کرد. رسانده بودند
کارم سخت شده بود هم سوژه های خودم را پیدا میکردم و هم به نوعی گزارش و مصاحبه از آنها تهیه میکردم در حقیقت با توجه به سفارش آن مرحوم تهیه خبر و گزارش در مراسم عزا و نماز جنازه آن مرحوم
کار بسیار سختی برایم بود. به هر صورت تصمیم خودم گرفتم با هماهنگی با یکی از اعضای شورای اسلامی کرد و یعقوب پقه کار خودم را آغاز نمودم.
گوشی تلفن همراه خودم درآوردم به توجه به سفارش خود آن مرحوم از جماعت حاضر در نماز جنازه قلی دادم چندتا تصاویر و فیلم کوتاه تهیه نمودم
روحش شاد نامش گرامی
www.ulkamiz.ir



