
پایگاه خبری اولکامیز – عبداللطیف ایزدی:
یازده روز از اردیبهشت ۱۴۰۴ می گذشت. ایامی که هوایش دل انگیز است و آدمی را به گشت و گذار و همنشینی با یاران ترغیب می کند.
عزیمت به کلاله
در چنین روز بهاری بنا به دعوت دوستمان رحمان بابایی که از فعالان اجتماعی و انتخاباتی شرق گلستان است به کلاله رفتیم و میهمان خانه اش شدیم. خانه آپارتمانی وی در خیابان انقلاب قرار داشت. همان خیابانی که در سال های نه چندان دور دوست مطبوعاتی ام دانگ آتار ارجبی در آنجا سکونت داشت و یک بار توفیق همنشینی با وی در آنجا میسر شد.
شام در سرای باصفای رحمان بودیم. وی رسم میهمان نوازی را به نیکی بجای آورد. پس از دعای طعام توسط عاشور رئوفی به روستای شیخ لر حرکت کردیم.
شب بر جهان غالب شده و ستارگان در آسمان چشمک می زدند.
روستایی در دل دره
به سمت شرق حرکت کردیم . از دهنه، گوگجه و قره جه گذشتیم. پس از پمپ بنزین شهر فراغی، نرسیده به سیلوی گندم به سمت چپ ادامه مسیر دادیم. جاده روستا شنی بود. یک کیلومتر از جاده فاصله داشت. روستا در دل دره بود و کوههای بلند آن را احاطه کرده بود. هر چند شب تاریک بود ولی وجود کوهها را میشد احساس کرد.
به محض ورود رحمان گفت آن خانه ای که می بینید زادگاهم است من در این خانه بزرگ شدم. از او خواستیم که روستایش را معرفی کند و به ما بشناساند . بابایی گفت: نام اصلی روستا ، اراز علی شیخ است. مردم منطقه به آن شیخ لر می گویند. در دهستان زاو کوه شهرستان کلاله قرار دارد. جمعیت روستا در ابتدا بیش از ۹۰۰ نفر با ۱۸۰ خانوار بود. نیمی از روستا پس از سیل ۱۳۸۴ به شهر نو بنیاد فراغی کوچید. پس از فرو کش کردن سیل ۳۰ خانوار دو باره به روستا برگشتند. و در حال حاضر جمعیت ساکن در روستا حدود ۵۰ نفر می باشد. شیخ لر با شهر کلاله حدود ۲۵ کیلومتر فاصله دارد. اهالی شیخ لر همه از طایفه شیخ هستند. این روستا از شرق با روستای سیدلر همجوار است که زادگاه شاعر و فعال فرهنگی اجتماعی آقای قمرالدین سیدی می باشد. این دو روستا به هم خیلی نزدیک بوده و ارتباط نزدیکی با هم دارند. شیخ لر از غرب با روستای گوگجه، از شمال با یلی بدراق و از جنوب با پیشکمرهمسایه است.
سیل ویرانگر
رحمان اظهار داشت: بعداز سیل ویرانگر حدود ۱۲ الی۱۳ روستا را دریک نقطه کارشناسی نشده تجمیع کردند و نام آنرا شهر فراغی گذاشتند که بعداز مدتی تمام اهالی که در سیل همه سرمایه آبا واجدادی شأن را ازدست داده بودند و درغم ازدست دادن عزیزانشان حتی اشکهاشون از گونه هاشون پاک نشده بود بار دیگر بلای طبیعی دیگری بر اثر عدم مدیریت مسئولان وقت از راه رسید و بالای ۱۳۰ خانوار با نشست زمین روبرو شدند و جوانان این شهر را آواره تهران و دیگر شهرستانها کرد. با پیگیری مستمر اهالی روستا بالای یک دهه هنوز کوچکترین تصمیمی و یا کوچکترین خدماتی از سوی دولت و مسئولان استانی به شهر فراغی نشده، و کماکان اهالی این شهر مجبور به پرداخت هزینه خدمات با تعرفه شهری می باشند در صورتیکه از هیچ نوع خدمات شهری برخوردار نیستند.
قول نماینده
وی که فردی انتخاباتی و آگاه به مسائل سیاسی است ادامه داد: در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی سید ن جیب روستا به مردم روستا قول داد که راه روستا تا جاده اصلی را آسفالت کند. به همین خاطر بصورت یکپارچه به ایشان رای دادند و الان در انتظار این هستند که نماینده به قلش عمل کرد. شیخ لر برق و آب دارند ولی از نعمت گاز محروم است از مسئولین درخواست میشود که روستا گازرسانی کنند ..
نوای موسیقی
آن شب در شیخ لر نوای موسیقی طنین انداز شد. عاشور ایگدری با ترانه « تجن ده قالدی » سروده معروف کریم قربان نفس آغازی شورانگیز داشت. سپس ترانه های « گوره سیم گلیار » و را به زیبایی اجرا کرد و توضیح داد: جبار آترتیکف هم شاعر بود هم خواننده. فرزند نداشت در زندان شعری سرود و از خداودن طلب فرزند کرد.
« سومبارینگ ناری » ترانه دیگر باخشی بود:
دوست لر جانا لذت دیر / گوزل سومبارینگ ناری
آل یانگاق لر اناری / یادا سالار گل یالی
این هنرمند گنبدی یک ترانه از خواننده معروف آقیش صافاروف خواند بنام « نیرده سن »
المدام همیشه یاداب گزرن / عمریمینگ غنچه سی نیرده سن نیرده
عاشور بخاطر تنوع ترانه افغانی نیز خواند که حال و هوای دیگری داشت.
« گورن دالسینگ » از ستار سوقی از دیگر ترانه های پرمعنای خواننده بود. وی از داستان شاه صنم قریب « تونی دریا » را زمزمه کرد.
ایگدری ترانه « بولماسین » را با آهنگ جدید می خواند:
اوباسیندا یاس بولماسین
و بعد سه ترانه را پشت سر هم خواند. در ادامه ترانه دولت گلدی که همان شعر کریم آقا بود را خواند:
یاعشی نی وصف اتمک شاهیرا عادت
عادت دال حوکمان لردن دیر
این هنرمند خوش صدا خود را اصالتا از امچلی دانست و استادش را در موسیقی خلیفه قزاق پنق دانست
خوانش اشعار شیرین
همچنین در این شب پرخاطره شنیدن ترانه های « مارال ، داشمایلینگ ، یل لر یاتیر آرامیزدا » برای ما لذت بخش بود.
عاشور رئوفی شاعر و گوینده گنبدی هم با خوانش اشعار عاشقانه حال و هوای خاصی به این نشست داد. وی شعر معروف و عاشقانه خود را خواند که در آن از از دهها روستا نام می برد و به قولی ظریفی یک این شعر یک نقشه بود.
امان محمد خوجملی از حبیب الله سبحانی لطیفه ای می گوید رحما می گوید حبیب اله دوست مرحوم پدرم بود.
حاجی قربان در باره این شعر مختومقلی نکته ای بیان می کند
اغول قیزینگ یادچا بولماز منظور از یادچا را همسر می داند.
لطیف ایزدی شعر ستار سوقی را قرائت کرد:
غای لارئنگ دریاسی من
غایغی لارینگ دونیاسی
گونالی من دونیا گله نیم باری
آرزوولاریم آق
نییتیم پاک
ال لریمده گولدن باشغا بیر زات یوق
منینگ یورگیمده دنگیز یاشایار
بارماق لاریمدان مونگ بیر غونچا دوره یار …
یاد دو یار سفر کرده
در این محفل از مرحوم آنامحمد بیات و حاجی محمد کر دو تن از فعالان اجتماعی ترکمن به نیکی یاد شد.
رحمان بابایی که میزبان شایسته این نشست بود کم حرف زد ولی این جملاتش پرمعنا بود: من مطالبه گران را دوست میدارم. مطالبه گری از خصایص ویژه این جمع حاضر است که دغدغه مند هستند و بر مطالبه گری و احقاق حق مردم پافشاری می کنند.
در پایان این دور همی صمیمانه لطیف ایزدی یک نسخه از مجله ترکمن دیار را به آقای بابایی و یک نسخه دیگر را به عاشور ایگدری اهدا کرد.
در این محفل صمیمی که تا پاسی از شب ادامه داشت شخصیت هایی چون ؛ شریف نافعی، کاکا آرخی ، عاشور محمد رئوفی، عاشور ایگدری، خلیل یزدانی، اکبر پیرا ، امان محمد خوجملی ، حاجی قربان طریک، وهاب سارلی و لطیف ایزدی میهمان رحمان بابایی بودند.
ایام شادی مستدام باد






