فرهنگی

اهمیت و ضرورت مطالعه ادبیات و رمان

پایگاه خبری اولکامیز – آنا دردی کریمی: درباره اهمیت و ضرورت مطالعه ادبیات و به ویژه رمان فراوان نوشته‌اند. نگارنده امیدوار است در فرصت مناسب به تفصیل در این باره مطالبی به رشته تحریر در بیاورد. فعلاً دو مورد را از مجله ماهنامه تجربه شماره ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ و فروردین ۱۴۰۲ خدمت خوانندگان عزیز می‌آورم. دیوید ام.

رایت در «چرا ادبیات بخوانیم؟» با ترجمه نازنین اردوبازارچی در این باره مطالبی را آورده است. ما در اینجا بخشی از آن را ذکر می‌‌کنیم. البته ادبیات مورد نظر نویسنده، ادبیاتی است که جهان‌شمول باشد.« یک کتاب عالی با افراد در سنین مختلف ارتباط برقرار می‌کند-  خوانندگان را در زمان و مکانی بسیار دورتر از زمان و مکانی که در آن نوشته شده است تحت تأثیر قرار می‌دهد، الهام می‌بخشد و تغییر می‌دهد. دوم، ایده‌ای مرکزی و مضامینی دارد که به موضوعاتی با اهمیت پایدار می‌پردازد. و سوم، دارای زبانی شریف است. یک کتاب عالی با زبانی زیبا نوشته شده است که ذهن را غنا و روح را تعالی می‌بخشد».

در ادامه می‌افزاید «حال که مشخص کردیم چه نوع ادبیاتی باید بخوانیم بیایید به این موضوع بپردازیم که چرا باید ادبیات بخوانیم. نویسنده برای این سوال شش پاسخ ارائه می‌دهد که ما به اختصار آن‌ها را می‌آوریم.

 ۱- خواندن ادبیات عالی تمرینی برای قوه‌ی تخیل است. ما از داستان لذت می‌بریم؛ دیدار با شخصیت‌ها و زندگی در دنیای آن‌ها و تجربه‌ی شادی و غم‌شان لذت‌بخش است. تخیل فعال در عمل به ما کمک می‌کند حقیقت را درک کنیم، قضاوت‌های ارزشی داشته باشیم و با پیچیدگی‌های زندگی به روش‌های خلاقانه برخورد کنیم. حتی به توانایی ما در استفاده از منطق و استدلال درست کمک می‌کند.

 ۲- خواندن ادبیات ما را از شرایط کنونی خارج می‌کند و به اعصار و مکآن‌های دیگر می‌برد. تعامل با شخصیت‌ها در فضا و زمان از غفلت ما می‌کاهد. مارک تواین می‌گوید: «سفر، مرگ تعصب، تنگ نظری و پیش‌داوری است. دیدگاه‌های وسیع، سالم و خیرخواهانه نسبت به انسآن‌ها و چیزها را نمی‌توان با زندگی نباتی در گوشه‌ای کوچک از زمین به دست آورد.» بسیاری از ما نمی‌توانیم یک کشتی بخار را در امتداد رودخانه می‌سی‌سی‌پی هدایت کنیم یا مثل تواین به بسیاری از نقاط جهان سفر کنیم پس ادبیات می‌تواند راهنما و وسیله‌ی ارزشمندی برای اکتشاف باشد.

 ۳ – خواندن ادبیات به ما امکان می‌دهد دنیا را از دیدگاه دیگران ببینیم. این انعطاف‌پذیری و درک سایر دیدگاه‌ها را به ذهن آموزش می‌دهد-  کنار گذاشتن دیدگاه‌های شخصی برای دیدن زندگی از چشمان فردی که متعلق به رده سنی، طبقه یا نژاد دیگری است. خواندن ادبیات قدرت بینش دل‌سوزانه را پرورش می‌دهد.

 ۴- «آثار بزرگ ادبی در شکل‌گیری جامعه نقش اساسی داشته‌اند.» نویسنده در این ارتباط آثار مختلفی چون حماسه گیلگمش، اودیسه هومر، کمدی الهی دانته و دیگر موارد را مثال می‌زند. برای نمونه در «اوایل قرن بیستم، رمان جنگل اثر آپتون سینکلر، فجایع صنعت بسته‌بندی گوشت آمریکا را افشا کرد و باعث اصلاحات زیادی در تولید انبوه مواد غذایی شد. کتاب‌ها قدرت شکل دادن به فرهنگ و تاریخ را دارند.»
۵ – خواندن ادبیات تفکر و تأمل را تقویت و کاربرد زبان و واژگان را برای ما تسهیل می‌کند…

۶-  در نهایت، خواندن ادبیات کمک می‌کند خودمان را بشناسیم – به‌طور خلاصه، انسان را درک کنیم چرا که موضوع ادبیات انسان است. در صفحات آن با قوای خلاقیت و اخلاق، وجدان و مهم‌تر از همه، روح‌مان، آشنا می‌شویم. انسان را در اوج شکوه و ژرفای حماقت‌اش می‌بینیم-  با هر فکر، عمل، احساس و باور دل‌خراشی در این میان؛ به عبارت دیگر، ادبیات آیینه‌ای در برابر طبیعت انسان است و اعماق و پیچیدگی‌های درونی، مجموعه فضائل و رذیلت‌های او را آشکار می‌کند و آینه‌ای در برابر عصر فرهنگی می‌گیرد و شکل و اخلاق و آن را می‌‌نمایاند(ص ۱۷۵).
  

میلاد حسینی دبیر گروه ادبیات مجله تجربه در صفحه ۳۴، مطلبی با عنوان «شرایطِ مرگ سالی، چرا در زمانه‌ی رنج و تنهایی به ادبیات و رمان بازگشت؟» مطالب قابل توجهی درباره اهمیت ادبیات و مطالعه رمان نوشته است. بخش‌هایی از این صفحه را می‌آوریم. او می‌نویسد: «سالی که گذشت سالِ رنجِ خودمان بود و سیاه‌تر می‌شود دنیا وقتی خیلی جدی هر سال سالِ بدتری می‌شود. سالِ سیاه‌تری می‌شود. باید چه کرد در این وضعیت؟ آیا گفتن و نوشتن از ادبیات کارِ بیهوده‌ای نیست در این وضعیت؟».

 نویسنده چنین پاسخ می‌دهد: «نه! گفتن و نوشتن از ادبیات و رمان نه تنها بیهوده نیست بلکه جدی‌ترین کاری‌ست که می‌شود در سالِ رنج و در وضعیت مرگ‌سالی انجام داد.» و »لازم می‌دانم در تأیید این نظر که ادبیات نوعی وقت‌گذرانی تجملی و زیبایی‌ست، تأمل، و اضافه کنم که ادبیات از غنی‌ترین امور معنوی و یکی از فعالیت‌های اجتناب‌ناپذیر برای آموزش شهروندان جامعه‌ی مدرن و دموکرات به شمار می‌رود؛ هم‌چنین برای هر انسانِ ‌آزاد.»

 این‌ها کلمات ماریو بارگاس یوسا در مقاله‌ی »ادبیات و زنده‌گی» است. یوسا در مقامِ رمان‌نویسی مشاهده‌گر و لیبرال هم‌واره در تلاش بوده تا در ستایشِ ادبیات و از اهمیت رمان خواندن بنویسد. اوست که به ما می‌آموزد چه‌گونه رمان بستری مناسب برای آزادی‌خواهی است، اوست که یادآوری می‌کند هیچ چیز بیش‌تر از ادبیات از انسان حمایت نمی‌کند.

 یوسا در تداومِ نگاهِ آیزایا برلین علاوه بر بعدِ لذت‌بخش بودنِ ادبیات، بر ابعادِ آموزشیِ آن هم تأکید می‌کند که رمان »حاصل تجربه‌ای زنده از طریق تخیل است». نویسنده می‌افزاید: «ادبیات باعثِ افزایشِ حساسیتِ انتقادی در ذهنِ شهروندان می‌شود و ما این مسئله را به‌کل کنار زده‌ایم. کتاب و ادبیات (با تأکید بر رمان) منشاء دانایی‌ست.» پس از توضیحاتی ادامه می‌دهد: «ادبیات ناجیِ روزهایِ سخت است.

اگر امروز بی‌خیالِ جهانِ داستآن‌ها شویم، دیگر هیچ‌وقت به کارمان نخواهند آمد نوشته‌ها. امروز باید آدم‌ها را دعوت کرد به خواندنِ رمان. که دعوت به خواندنِ رمان، دعوت به درکِ دنیایی دیگر است. دعوت به تخیل است. باید در همین وضعیتِ دشوار از ادبیات و رمان گفت. باید کتاب معرفی کرد. باید صدای نویسنده را شنید. مشکلاتِ امروز ما محدود به شخصِ ما و زمانه‌ی ما نیستند. ادبیاتِ دنیا پر است از روایتِ انسآن‌ها و سرزمین‌هایی مشابهِ ما. در آثارِ نویسنده‌گان ایرانی، خاصه نویسنده‌های زن، بارها و بارها دشواریِ زن بودن در ایرانِ معاصر را خوانده‌ایم. و حالا بیش‌تر از هر زمانی به روایت نیاز داریم.

امروز بیش‌تر از دیروز به روحیه‌ی انتقادی نیاز داریم. روحیه‌ای که از دل داستان‌خوانی بیرون می‌آید. تکرار می‌کنم که خواندنِ رمان تجملی نیست بلکه روبه‌روشدن با خود زنده‌گی‌ست. درکِ هم نوع است. فهمیدنِ تفاوت‌هاست و به ذهن کمک می‌کند تا در وضعیتِ دشوار انسآن‌های گونه‌گون را به یاد آوَرَد و خودرأی و مستبد نباشد. بله ادبیات علیه استبداد است. علیه ناامیدی‌ست. آیا در چنین شرایطی باید به این آموزگارِ دانایی و لذت پشت کرد؟»

«تاریخ مدیونِ ادبیات است. اگر ادبیات نبود، تصور ما از خودمان طورِ دیگری بود. خواندنِ رمان تفاوتی عمده دارد با درکِ هنرهای دیگر. بله ارزشِ هنرهای تصویری و چیزهایی مشابه سرِ جای خود، اما قصه‌گویی در رمان متفاوت است. رمان خواننده‌اش را دعوت می‌کند به خوانشی شخصی. تصویری شخصی در سر شکل می‌گیرد و با زیاد خوانده شدن یک اثر به تثبیت‌اش در ذهن‌های پُرشمار کمک می‌کند.»

 توصیه و تأکید نویسنده چنین است: «امروز نباید بارمان قهر کرد. باید به رمان بازگشت. ما همه می‌میریم، اما رمان نمی‌میرد و می‌ماند. رمان صدای آزادیخواهیِ ماست. صدای تکثر و صدای رنجِ ما. چیزی که نیاز است، خواندنِ هر چه بیش‌تر رمان است تا داستآن‌های‌مان به حافظه جمعی راه پیدا کنند.

منبع – ماهنامه ترکمن دیار – شماره ۱۱ ( بخش دوم مطلب یادداشت ها و گزارش های فرهنگی ادبی )

www,ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا