فرهنگی

 ترجمه کتاب مهاجران داغستان به زبان روسی

پایگاه خبری اولکامیز – آنّادُردی کریمی ، نویسنده و محقق:  خبر ترجمه کتاب «مهاجران داغستان» هادی خُرمالی بسیار خوشحال کننده بود. برای نگارنده جای بسی سرور و افتخار بود که کتاب این عزیز بزرگوار و نویسنده متواضع ترکمن به زبان روسی ترجمه شده است. بدین جهت لازم دانستم که درباره هادی خُرمالی و آثار او مطالبی را به اختصار بیاورم.  

هادی خرمالی در سال ۱۳۴۰ در روستای نظر چاقلی یا چوبلی بخش آزاد شهر به دنیا آمد. «روستایی که تمامی زمین‌های حاصل‌خیزش در رژیم پهلوی غصب شد و به عنوان هدیه به سران حکومت [پهلوی] اهدا گردید و حاصل این بخشش‌ها برای روستاییان و در واقع صاحبان اصلی آن، فقر و فلاکت بود». و این فقر و فلاکت و ظلم و ستم بعدها در آثار هادی خرمالی به اشکال مختلف بازتاب یافت.

خرمالی در مصاحبه با فصلنامه فراغی، شماره یازدهم، بهار و تابستان ۱۳۸۲، در پاسخ به سؤال اولین بار چگونه با دنیای کتاب آشنا شدید؟ می‌گوید: «اگر تشویق ساده معلم خوبم آقای عبدالرحمن سلاقی در کلاس پنجم روستای کاکا نبود هرگز سراغ نویسندگی و کتاب نمی‌رفتم و اگر تشویق به مطالعه دبیر زبان دوران راهنمایی آقای قربان‌دوردی صحنه نبود، ممکن بود که کتاب خوب را نشناسم». عشق به تحصیل و سوادآموزی، هادی خُرمالی را از روستا به شهر کشاند.

او بعد از اخذ دیپلم در حالی که با انقلاب فرهنگی دانشگاه‌ها بسته شده بودند به تربیت معلم رفت و با دنیای «بی‌غل‌و‌غش» فرهنگیان از نزدیک آشنا شد. به عنوان معلم بهترین سال‌های عمر خود را با فرزندان این مرز و بوم سپری کرد. به نوشته هادی خرمالی، «جنگ تحمیلی بهترین یاران دوران کودکی و مدرسه و نوجوانی را از ما گرفت» و فقدان این عزیزان، نویسنده را برآن داشت به یاد آنان قلم به دست بگیرد و این حس باعث خلق رمان «چشمانم زنده است» شد.

در این رمان نویسنده نقش ترکمنان را در دفاع مقدس هم نشان داده است. ترکمنانی که برخود فرض دانستند و در جبهه‌های جنگ شرکت کردند. عده‌ای از آنان به شهادت رسیدند و تعدادی نیز اسیر شدند و گروهی هم جانباز. رمانی که در ۷۰۰۰ شماره به چاپ رسید و با استقبال خوب خوانندگان روبرو شد و تشویق دوستان نویسنده را به ادامه کار واداشت. خرمالی در سالهای بعد دست از نگارش برنداشت و با شور و شوق بیشتری به کار ادامه داد.

 در ادامه چند مورد دیگر از آثار این نویسنده را می‌آوریم. «الیمه با غم‌های جدایی»، «در آرزوی ازدواج»، «عشق را بیرون می‌کنند»، «دخترم حرف بزن»، «نمره بیست»، «راه شب»، «ریشه‌ها می‌مانند» و «بازماندگان» که جایزه هم کسب کرد.

 اکثر آثار هادی خرمالی در تیراژ بالا به چاپ رسیده است. این نویسنده آثاری هم دارد که هنوز به چاپ نرسیده‌اند. مانند: «صد سال جدایی» که یک رمان تاریخی است. «یک برگ یک زندگی» درباره زندگی دکتر بسکی می‌باشد و «بوی بابا».

در اینجا خلاصه‌ای از کتاب «مهاجران داغستان» را می‌آوریم. این کتاب در میان آثار شرکت کننده فرهنگیان، مقام اول را کسب کرد و نویسنده از دست رئیس‌جمهور جناب خاتمی، جایزه و لوح تقدیر گرفت. کتاب مذکور «بر اساس زندگی واقعی عبدالقادر آخوند داغستانی» به رشته نگارش در آمده است. نویسنده توانسته است با روایت داستانی از زندگی این روحانی مبارز به کتاب خود جذابیت ویژه‌ای ببخشد. خواننده با مطالعه کتاب با حوادث مهم زندگی این روحانی آشنا می‌شود.

عبدالقادر از دوران کودکی از استعداد ویژه‌ای برخوردار بوده و حافظه خوبی داشته است. او در داغستان زیر نظر اساتید آنجا تعلیمات دینی را فرا می‌گیرد و در ۱۸ سالگی به تمام علوم فقهی زمان خود دست می‌یابد و به عنوان استاد در کنار دیگر اساتید حوزه می‌درخشد. اما به آموخته‌های خود قناعت نمی‌کند و در ۲۰ سالگی راهی حوزه‌های مشهور داغستان می‌شود و در کنار تعلیم به قضاوت می‌پردازد و لحظه‌ای از ارشاد جوانان توأم با تحصیل و تدریس غفلت نمی‌ورزد.

سخنرانی‌های دینی او با جذبه خاص همراه بود و مشتاقان بسیاری در حلقه درس او حاضر می شدند. بعد از پیروزی انقلاب کمونیستی در شوروی، عبدالقادر به مخالفت با آنان پرداخت و چون حکم اعدام او صادر شده بود، بناچار با دو برادر خود از داغستان هجرت می‌کند. هدف او در ابتدا رفتن به مکه بود؛ اما بنا به دلایلی پس از رسیدن به ترکمنستان راهی ایران می‌شود. در روستای ترکمن‌نشین حصارچه – یکی از روستاهای مرز خراسان – ساکن می‌شوند. در آنجا با همکاری و همدلی مردم حوزه علمیه تاسیس می‌کند و به تدریس در حوزه مشغول می‌شود. تدریس او در این حوزه سبب تحولات شده بود. چون عبدالقادر آخوند از توان علمی و شعور سیاسی بالای برخوردار بود و «باعث شده بود که در بسیاری مسائل روز اجتماعی در حوزه تأثیرگذار باشد. این تحول همراه با آموزش اصول فقهی عبدالقادر باعث ازدیاد طلاب و آوازه حصارچه شده بود».

  چون روس‌ها به دنبال او بودند و امکان دستگیری او زیاد بود مجبور شد به روستای «شارلاوق» بخش گوکلان برود. عبدالقادر در این هنگام ۲۴ ساله بود. پس از مدتی در منطقه گلیداغ مورد توجه قرار می‌گیرد و «حوزه قره‌یسر ‌با ورود او» و همراهانش «تحولی شگرف یافت» و «شهرت و آوازه تدریس» او «سراسر منطقه گوکلان را فرا گرفت. مشتاقان وی از گوشه و کنار به حلقه در س او می‌پیوستند». بنا به خواست مردم منطقه، عبدالقادر و همراهانش با دختران ترکمن ازدواج می‌کنند…

    عبدالقادر با کشف حجاب دوران رضاشاه به مخالفت می‌پردازد. با تهدید مأموران حکومتی، جان او و همراهانش در خطر قرار می‌گیرد. بنابر این تصمیم می‌گیرند که به کردستان مهاجرت کنند. عبدالقادر آخوند در این ارتباط نظر همسرش را می‌پرسد و به او می‌گوید که تو حق انتخاب داری و می‌توانی در این جا بمانی. همسر او چنین واکنش نشان می‌دهد: «زن ترکمن وقتی با یکی وصلت می‌کنه، فقط مرگ اونا را از هم جدا می‌کنه. زن ترکمن وقتی ازدواج را قبول کرد سعی می‌کنه در سخت‌ترین شرایط در کنار شوهرش باشه».

  عبدالقادر و دوستانش مدتی را در کردستان به سر می‌برند. او پس از مدتی برای آشنایی با اندیشه‌های عرفانی شیخ علاءالدین از علمای برجسته عراق به آنجا می‌رود.

  پس از تبعید رضاشاه و ورود متفقین به ایران، عبدالقادر آخوند و همراهانش دوباره به نزد ترکمن‌ها برمی‌گردند. عبدالقادر پس از سکونت مجدد در بین ترکمن‌ها به فعالیت‌های دینی خود ادامه می‌دهد و در ضمن اختلاف بین گوگلان‌ها و یموت‌ها را نیز با درایت خاتمه می‌دهد. علاوه بر آن با اصلاحات ارضی نیز مبارزه می‌کند. در ضمن در مقابل اعتیاد عده‌ای از اهالی هم بی‌تفاوت نمی‌ماند و مردم را تشویق می‌کند که از بلای اعتیاد رهایی یابند. عبدالقادر آخوند داغستانی در ۱۴ آذر ۱۳۴۰ از دنیا می‌رود.

 مدتی است که هادی خرمالی در مقایسه با گذشته کم‌کار شده است و یا درست‌تر بگوییم کمتر آثارش را به چاپ می‌رساند. البته گرانی کاغذ و … نیز در این مورد بی‌تأثیر نیست. شاید هم نویسنده پرکار و پرتلاش سالیان گذشته «کم‌حوصله» شده است. امیدواریم باردیگر آن شور و شوق در درون نویسنده ما ریشه دواند و خوانندگان شاهد چاپ آثار تازه او باشند.

  هادی خرمالی بعد از بازنشستگی، مدیر عامل خیریه احسان شد. خیریه‌ای که یار و یاور نیازمندان در حد توان خود است. او خرسند و مفتخر است که برای خدمت به مردم تلاش می‌کند. نویسنده خوشحال است که آثارش مورد استقبال مردم قرار گرفته و در دل‌ها و در قلب‌های آنان جای گرفته است. او بر این باور است که در آثارش مرارتها، رنج‌ها، سختی‌ها و زخم‌های تاریخی مردم را بازتاب داده است.

آزوی قلبی نویسنده آن است که فرزندان سرزمینش این آثار را مطالعه کنند و با گذشته بیشتر آشنا شوند؛ اما هرگز آن نامرادی‌ها، نامردی‌ها، حقارت‌ها و کشتارهای بی‌رحمانه را که در کتاب‌های «بازماندگان»، «ریشه‌ها می‌مانند» و «صدسال جدایی» برای نیاکان آنان رخ داده است را شاهد نباشند. خرمالی امیدوار است که مردم سرزمینش شاد باشند و شاد زندگی کنند. توصیه نویسنده به نسل جوان این است که رنج‌ها و دردهای فراوانی را که ترکمن‌ها در طول تاریخ متحمل شده‌اند؛ به رشته نگارش درآورند.

 خرمالی بر این باور است که نسل آینده به نیاکان خود افتخار خواهند کرد که با وجود تحمل آن همه سختی‌ها و مرارت‌ها هرگز تسلیم نشدند و گردن خم نکردند. نسل آینده باید بیاموزد و باید سرافراز زندگی کند.

 ما نیز برای این نویسنده پرتلاش و متواضع آرزوی سلامتی و سرافرازی داریم و امیدواریم که هادی خرمالی بار دیگر چون گذشته با شور و شوق و تلاش بیشتر آثار جدید خود را به چاپ برساند.

منبع – ماهنامه ترکمن دیار شماره ۹

WWW.ULKAMIZ.IR


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا