ادبیات

داسِ مرگ

پایگاه خبری اولکامیز – شعری از دکتر آنه محمد دوگونچی را در ذیل می خوانید:

درکمین ست هر دَم
فاجعه
به روزگارِ جهل و آز
نیست پایانی
بر رنجِ بی پایانِ آدمی
هنوزها هنوز
آوارگی و ،خون وجنایت
سطورِ این کُهنه دفترِ تاریخ

نمرده هنوز
چنگیز و هیتلر واستالین
به جولان ست
در جمجمه های بیمار
درکسوتِ
بُزدل های شیک پوش
جان های عزیزست این که
پر پر میشود هرروز
نه برگِ خزان
جان هایی از عشیره ی انسان

به خوابِ شیرین رفته اند
کودکانِ معصوم
در اُطراق گاه های جاده های فرار
همچون
وجدان های غنوده
دربسترِ رام وکام

برون خزیده اند
افعی های جرّارِ مُجرّب
از هزار توهای دسیسه
چه رعشه ای دارد
زوزه ی شومِ
بادهای مرگ در دور دستهای اُفق

درونِ جمجمه ها به کارست
ماشه های جنایت

چه صبور است مامِ زمین
در تحملِ این همه
جلّادِ خون فشان
شرم وانصاف
سکّه ی یک کُوپِک(۱)
وقاحت
میداندارِ عرصه ها

کجا شد؟
آن همه کبکبه ی تمدّن
جلف بازی پرنسیپ های لفظی
طبلِ توخالی مُدرن بازی
تنها
گسترشِ ابعادِ
داسِ مرگ
داسِ مرگ
۴۰۰/۱۲/۱۴
آنه محمد.
کوپک : سکه کم ارزش پول روسی

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا