ادبیات

عید نوروز و طبیعت در اشعار مختومقلی فراغی

پایگاه خبری اولکامیز – گل محمد ( هوشنگ ) گل محمدی : بر پایی اعیاد و جشن وسرور در میان اقوام ترکمن ریشه ای عمیق در تاریخ سنت ها و باورهای ملی و مذهبی آنان در کنار همنشینی و همزیستی با همسایگان صاحب تمدنی چون ایرانیان دارد . باور عید سال نو در نزد ایرانیان و ترکمن ها از قدمتی باستانی بر خوردار است . ترکمن ها عید نوروز را همانند دیگر اعیاد خویش ایام همبستگی و مهر و الفت می دانند. دور هم بودن و به استقبال نو آوری ها با آنچه اکنون در اندوخته های خویش دارند را ارج می نهند.

عید قربان ، عید فطر ، عید نوروز در کنار دیگر مراسم های مسرت بار، چون هم سنی با پیامبر (ص) ، ازواج و پیوند زناشویی و جشن و سرور بمناسبت تولد نوزادان و مراسم ختنه سورانی همگی انگیزه ویژه ای را در راستای حفظ آداب و سنن و استحکام هر چه بیشتر روابط اخلاقی و انسانی را پاس می دارند.

با پایان یافتن سال ۱۴۰۰ و آغاز سال ۱۴۰۱ عید نوروز را پاس می داریم و همگی با فرارسیدن سال نو به آغوش طبیعت سر سبز دیارمان پناه برده و به زیبایی های دشت و دمن و کو هساران اطراف خویش چشم می دوزیم . هر روز که می گذرد دگرگونی های فراوانی را درطبیعت شاهدیم. با آمدن نوروز سبزه زاران حیاتی دوباره می یابند و جهان رنگارنگ از گل وگیاه می شود و از غرش ابرهای بهاری رودها پرآب و کوهستان ها مه آلود و زیبایی ها دو چندان می گردند .

زبان و ادبیات ترکمن سر شار از الهامات بر گرفته از طبیعت زیبا به جهت توصیف و سروده های هنرمندانه شعرای ترکمن زینت داده شده است و این امر همواره در فکر و اندیشه شاعران و مشاهیر و هنرمندان آنان متجلی بوده و هست . سر آمد همه این سخنوران و شاعران مختومقلی فراغی است . شاعر بیشتر از دیگر شعرای ترکمن عشق به طبیعت را در آثار خویش بروز داده است و در شعر دل نشین “جهان پیدا” شکوفایی و تازه گی جهانی نو را مژده داده و شادمان از فرارسیدن عید نوروز ، سر سبزی و رنگارنگی طبیعت را در شعر خویش این چنین به تصویر می کشد :

ترکمنی گلسه نوروز عالمه رنگ قیلار جهان پیدا   نوروز که آمد جهان رنگین می شود
ابر لار آواز اوریپ داغ قیلار دومان پیدا    ابرهای پراکنده به اوازآمده ، طوفان به پا میشود
بیجان لره جان گیریب آچارلر دهان پیدا   تن بی جان جان می گیرند- دهان می گشایند
گوگارمادیگ گیاه لر گوگاریب روان پیدا   گیاهان خشکیده به حرکت آمده سبز می شوند ادرلر حیوانات غا هم سود و زیان پیدا   برای حیوانات سود دارد و هم زیان
یر یوزونه یاییلیپ ، یؤریرلر نهان پیدا   روی زمین گسترده ، نهان ها شوند پیدا
بو بسته دهان قوشلار قیلارلار زبان پیدا   و پرندگان دهان بسته ، به زبان می آیند

چول طارافین برک ادیپ ، در آچار سووا خرچنگ    خرچنگ از خشکی روان گشته به آب می زنند
زمین سبزه زار اولوپ ، تنیندن آیریلار زنگ  زمین سبزه زار گشته ،زنگار ازتن بر داشته
جنبنده لر مست اولوپ ،گؤیأ ایچمیش عرق بنگ  گویی که جنبندگان نوشیده و مست گشته
هر اشیانینگ اؤزونه اؤز آوازی بولار گنگ  آواز هر چیزی از بهر خویش ، باشد خوش آیند
سبزه ایچره ساندیواچ یوز دیلده قیلار آهنگ  در سبزه زار پرنده می خواند به صد زبانی آواز
زمین اخضر پوش اولوپ، گل بیتیرمیش رنگ به رنگ  زمین اخضر پوش شده رنگارنگ گشته
خروشا گلیپ ، عالم ، قیلارلار فغان پیدا جهان  به خروش آمده ، فغان سر می دهند
سرود صدا بیرله جهان یوزی آباد   دیر جهان شد آبادان با سرود و صداها
اولما سرودا مغرور ، پایانه سی بی باد دیر بدین سرودها مغرور مباش، دنیا فانی است

مختومقلی در شعر گرگانینگ (رود گرگان) عشق و علاقه خود به طبیعت سر سبز و خرم را به نحوی شایسته بیان می کند و زیبایی ها و طبیعت اطراف رود را توصیف می نماید و گویی ما را به همراه رود گرگان به سیر سیاحت در طبیعت دشت گرگان می برد :

ترکمنی ترجمه
اونگدا بلند داغ سریندا دومان روبرویش کوهای بلند با قله مه آلود
دنگیزدن اویسر یلی گرگانینگ از سوی دریا می وزد ، نسیم رود گرگان
بولوت اویناب باران دولسا چایلاره با رقص ابرها ، جوی ها پر از آب باران می شوند
آقار بوزبولانیب سیلی گرگانینگ و آب های سیل اسای رود گرگان روان می شوند

توقایلاری باردرقرغی قامیشلی سرزمین های سرسبز پوشیده نیزار دارد ،
گوزللری بار در آلتین کومیشلی زیبا رویان زینت داده ، با طلا و نقره دارد
بوز گوسفند قیریقلی قره گامیشلی گوسفندان وگاومیش های سفید و سیاه
آرغالی گاو بولار مالی گرگانینگ دام های فربه دارد دشت گرگان

خطرلانشیب دوران اینر مایه لار کاروان شتر ها قطار قطار ، پشت هم
آغیر بزرگنلی تُجار ایه لر به همراه بازرگانان و تجار صاحب نام
سنگرکلاب آبانیب دوران قایالار با عبور از پیچ وتاب مسیر کوهستان
اونگی آردی ساغی سولی گرگانینگ از چپ و راست ،در همه جا می گذرد گرگان رود

بگلزی بار ترمه چالار بیلینه بزرگانش ترمه و شال بر کمر بسته
یورغا مونوب تارلان قوندیر الینه باز در دست ، سوار بر اسب ، نشسته
آق گوسین بیر جرن دنگیز یلینه آهو ، سینه سپید بر نسیم دریا سپرده
ماله یر غزالی چولی گرگانینگ آواز غزال صحرا بلند است در دشت گرگان

مختومقلی ایلدن ایله آرالار مختومقلی از ایلات جدا افتاده
هجران تیغی بیلن باغرین پارالار با تیغ هجران زخم بر دل نهاده
قولون ساللاب مارال قاباق پری لر پری پیکران با دستی گشوده
اینار اولوموندان دالی گرگانگ خود را به گرگان رود سرکش می زنند

مختومقلی فراغی با اشعار دلنشین خویش در معرفی سرزمین سر سبز و خرم ترکمن صحرا و دشت گرگان نهایت درجه عشق و علاقه خویش را بروز می داد به ویژه آنکه زادگاه وی منطقه گوگلان واقع در شرق گنبد کاووس از شکوه و خرمی خاصی بر خوردار بود . شاعر در هر مکان و در هر فرصتی به وصف طبیعت می نشیند و در اثر دیگری بنام تورکمنینگ ، ترکمن های ساکن در حاشیه رودها ی اترک و گرگان را به تصویر می کشد.

ترکمن ترجمه
جیحون ‌بیلن بحر خزر آراسی درفاصله میان جیحون و بحرخزر
چؤل اوستوندن اُسر یئلی تورکمنینگ بر فرازی صحرا ترکمن نسیم حضور ترکمن می وزد
گول غونچه‌سی قره گوزوم قره‌سی گویی غنچه گل است در چشمانم
قره ‌داغ‌دان اینرسیلی تورکمنینگ از فرازکوه ، ترکمن ها چون سیل سرازیرمی شوند
حق سیلامیش باردیر اونونگ سایه‌سی سایه حرمت حق را با خود دارند
چارپیشار چؤلونده نری ـ مایه‌سی شترهای نرینه و مادینه به صحرایش در جست و خیزند
رنگ برنگ گول آچار یاشیل یایلاسی در ییلاقهایش گلهای رنگارنگ شکفته میشود
غرق اولموش ریحانا چؤلی تورکمنینگ و صحرای ترکمن غرق ریحان گشته است

آل یاشیل بوره‌نیپ چیکار پری‌سی زیبارویانش با پوشش رنگین
کوکویوپ برق برر عنبرینگ ایسی برق و بوی عنبر می پیچد
بگ توره آق سقل یوردینگ ایئیه‌سی صاحبان سرزمین ریش سفیدان و بزرگانند
گؤرن توتار گؤزل ایلی تورکمنینگ هربیننده ای ایل ترکمن را انتخاب می کند

بیان شیوای مختومقلی در وصف طبیعت و کوهساران خواننده را به همراه خود میان دشت و دمن می برد و در توصیف کوه “سونگی داغی” که از کوه های منطقه بود ، یاد می کند

ترکمنی ترجمه
جانیم بیزینگ سونق داغی ای جانانم سونگی داغی
داغدانلی دیر بیلینگ سنینگ کمرگاهت پراز داغدان است (نوعی چوب ازدرخت )
قانیم گورسه قارشیلاشار با دیدن دشمن به مقابله بر می خیزد
یموت گوکلنگ ایلینگ سنینگ یموت و گوکلان از ایلات تو هستند
. . . . . . . .
سووق چشمه سووین ایچر از آب سرد چشمه ات می نوشند
دورلی دومن اوتینگ بیتر انواع و اقسام علف در تو می رویند
هر دره نگی بیر ایله یتر هر دره ات برای یک ایل کافی است
توجه مختومقلی به طبیعت پایانی ندارد . ابیات پرنغز وی آدمی را در کشت زار روح وروان سیر می دهد و گلهای رنگارنگ و چمنزارهای غرق درگل بطریقی استادانه در سروده های مختومقلی بیان می شوند :

ترکمنی ترجمه
آسماندا نور یاقسا منور بولار اگر در آسمان نور ببارد ، منور می شود
زمین یاشیل گییب لاله گتیر میش زمین سبزه پوش شده , لاله می روید
مختومقلی که خود روستا زاده و پرورش یافته در دشت و کوهساران زادگاه خود شمال شرقی گنبدکاوس بود سرسبزی و خرمی باغ گل و ریحان را از از بارش باران می دا نست و با دغدغه کشاورزان و دامداران بخوبی اگاه بود و شاعر نیز به همراه کشاورزان دست به دعا بر داشته و در شعر ” یاغمر یاغدیر سلطانیم “(باران بباران سلطانم) ازسلطان و پادشاه عالم ، طلب بارش باران می نماید :

ترکمنی ترجمه
سنینگ داک قادر دان دیلاگ دیلار ین از تو قادر متعال تمنای باران دارم
رحم ایلاییب یاغمور یاغدیر سلطانیم رحم نما ، باران بباران سلطانم
غریبام غمگینم ، نالش ایلارین غریب و غمگینم ، ناله سر می دهم
رحم ایلاییب یاغمور یاغدیر سلطانیم رحمی نما ، باران بباران سلطانم

قادر الله دوکگین نصرت بارانی ای قادر توانا باران نصرت را بباران
اِکی نینگ همدستی یرنینگ یارانی همدم کشتزاران و یاور زمین
یرینگ گوگینگ عرشینگ سبحانی ای پروردگار عرش و آسمان
رحم ایلاییب یاغمور یاغدیر سلطانیم رحمی نما ، باران بباران

مختومقلی در ادامه شعر خویش بارش باران را باعث شکوفایی باغ و باغچه ها و سر مستی بلبلان و پاک و نورانی شدن سرزمین ها دانسته و رفاه و رضایت بندگان خدا را از پروردگار یکتی طلب می کند و در پایان سروده خویش را چنین به پایان می برد : . . . .
مختومقلی عشقینگ ایلار اراده مختومقلی اراده ، عشق تو کرده
عشقینگی کمال ات قویمه آراده این عشق را به کمال برسان ، رهایش مکن
یتورگین بارچه‌نی مقصد مراده بسیاری را به مقصد و مرادشان بر سان
رحم ایلایب یاغمور یاغدیر سلطانیم رحمی نما باران بباران سلطانم
مختومقلی گویی دل از کوه و کوهستان نمی کند و در بسیاری از اشعار خویش به کوه های بلند اشاره دارد و چه بسا گذشت روزگار را درسایش کوه برای مخاطبان خویش الگو قرار می دهد :

ترکمنی ترجمه
آلتمیش یاشلی ، آلا داغ لاردان در قله های پوشیده از برف کوه ها
دوما ن گوچر، یاغمیر گچر ، سیل غالماز ابر وباد و باران می گذرند ، سیلی نمی ماند
شیدا بلبل مسکن توتان باغ لاردا باغ ها ی ساکن بلبلان شیدا
خزان اورار ، یاپراق غاچار، گل غالماز خزان زده ، برگها ریخته ، گلی نمی ماند .
مختومقلی فراغی در شعر دیگری بنام “حصارداغی ” به ستایش کوه می پردازد و از طبیعت آن می گوید :

ترکمنی ترجمه
حصار داغی بیک بولار کوه حصار بلند است
اوستی دولی کیک بولار فرازش پر از آهوان است
مرگن لره سیک بولار بهرتیراندازان ماهر مناسب است
بارسانگ حصار داغیندا دیر جمله در کوه حصار هستند
کوه ارر یرینگ سلطانی کوه ، سلطان زمین ، است
گوسیندا قومیش ده کانی در سینه اش معدن ها دارد
دره سیندا بیتر بارلار در دره هایش همه چیز می روید
تیرسانگ حصار باغیندا در باغ های کوه حصار

بالاخره مختومقلی فراغی براین باور است که حرکت و جنبش کوهستان شادی را به ارمغان می آورد و برای مردان جوان پیام خوشی شادی . اگرچه ما اشعار دلنواز مختومقلی در رابطه با طبیعت را به پایان می بریم ولی هنوز می توان درهر گوشه ای از اشعار این شاعر و عارف بزرگ سر سبزی و طراوت گل وگیاه و زیبایی های کوهساران را در ذهن و روحمان به تصویر بکشیم

ترکمنی ترجمه
بلند داغلارینگ باشیندا بر فراز کوه های بلند
بولوت اوینار سیل بیلانی
ابرها در جنش و سیل هم روان
قوچ یگیتده طوی دیر بایرام برای مرد جوان جشن است وشادی
هرایش گلسه ایل بیلانی هر کار او با مصلحت صورت گیرد .

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا