ادبیات

مختومقلی را همانگونه که بود و هست دوست بداریم

پایگاه خبری اولکامیز- با درود و عرض ادب. درخصوص نقد دوست و برادر ارجمندم جناب آقای دکتر سارلی به سخنان اینجانب در بیستمین سالگرد جمعیت مختومقلی فراغی در شهرستان کلاله، ضمن سپاس و قدردانی از ایشان بخاطر دقت نظر به مطالب عنوان شده از سوی اینجانب،ذکر چند نکته ضروری بنظر می رسد:

نخست آنکه سخنان بنده،تکریم شخصیت و تایید و تاکیدی بر جایگاه ارزشمند مختومقلی فراغی در آسمان ادبیات ایران زمین با گویش ترکمنی بوده است و خواهد بود.

دوم آنکه با تأسّی به پیامبر عزیزمان که فرموده اند:”خیر الامور اوسطها” هر چیزی میانه اش(حد وسط و متعارفش) نیکو و زیباست و نه افراط و نه تفریط، می بایست بدور از تعصبات قومی و مذهبی و نژادی، شخصیت های عزیز و گرانمایه مان را در سرزمین ایران زمین،همانگونه که هستند بپذیریم و نه آنگونه که خود می خواهیم.

سوم اینکه بنده هرگز چنین ادعایی نداشته، ندارم و نخواهم داشت که بگویم مختومقلی هر چه داشته از بزرگان ادب فارسی داشته و خود حرفی برای گفتن نداشته است .هرگز.

وقتی می گوییم کتاب از کتاب زاید، قطعا و قطعا آن بزرگانی که براستی و در حقیقت جزو بزرگان فرهنگ و هنر و ادب ایران زمین و یا هر جای دیگری از این دنیا هستند،از آثار،افکار و اندیشه های سالم و ارزشمند بزرگان پیش از خود در آثارشان بخوبی بهره جسته و استفاده کرده اند.منتهی با رنگ و شکل و قالبی دیگر و البته زیباتر.

مگر نه این است که حکیم ابوالقاسم فردوسی برای سرودن شاهنامه گرانسنگ خود که سی سال از بهترین روزهای زندگی خود را به پای آن گذاشت از خدای نامه و شاهنامه منثور(به نثر) ابومنصوری و حتی هزار بیت دقیقی طوسی و… استفاده کرده است؟!

 و یا حضرت مولانا جلال الدین محمد مولوی،شاعر و عارف بزرگ ایران زمین،برخی از حکایات و مطالب خود را در مثنوی ارزشمندش از منطق الطیر عطار و حدیقه الحقیه سنایی با شکل و بیان و لباسی زیباتر آورده است؟! 

و همچنین است دیگر بزرگان . .

قطعا دکتر سارلی عزیز و هر عزیز فرهیخته دیگری با من در این خصوص همراه بوده و این نکته را تایید می کنند که مختومقلی با همه خوبی و بزرگیش و با همه علم و دانش و بینشش بالاتر از مولوی و فردوسی و سعدی و حافظ نیست و نخواهد بود.

مگر آنکه بخواهیم خدای ناخواسته با تعصبات و اندیشه های شخصی،این نکته را رد کنیم.

دلیل بر این ادعا چند بیتی از خود زنده یاد مختومقلی فراغی است که می فرمایند:

«ابوسعد،عمر خیام،همدانی / فردوسی،نظامی،حافظ پروانی

 جلال‌الدین رومی،«جامع المعانی» / آلارنینگ یانین ده من هم سان بولسام

 اوقیپ ایدیم اول سعدی نینگ بوستانی / گورنه عجب خاقانی نینگ مداینی

 ایستار من شاهنامه، ساقی نامه نی / مالک عمر بیرلان، سلیمان بولسام

او خود به این موضوع واقف بوده و هست. چرا که خود در همین چند بیت اذعان می دارد: “ای کاش من هم در ردیف آنها جای می‌گرفتم”.

مختومقلی در این شعر ضمن تحسین بزرگان ادب پارسی، از دلبستگی خود به آنان نیز سخن گفته است تا بدانجا که آرزو کرده است در ردیف آنان جای گیرد و جالب آنکه درک آثار برخی از این شاعران به لحاظ آنکه زبانی فخیم و فاخر داشته‌اند، کار چندان سهل و آسانی نیست و بر شمردن آنان دلیل موجهی است که مختومقلی به زبان و ادبیات فارسی احاطه کاملی داشته است.

مختومقلی انسان بزرگی است. او در زمان خود، شخصیتی گرانمایه و دانا و اندیشمندی توانا بود.او را همانگونه که بوده و هست دوست بداریم. آثارش را با دقت و تامل بخوانیم و بفهمیم و پندها و نصایح ارزشمندش را در زندگی مان بکار گیریم و به دیگران نیز بیاموزیم.

با سپاس و احترام.

 اسماعیل تقی زاده.۶/اسفندماه/۱۴۰۲

 گرگان – استان گلستان

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام و احترام جناب دکتر اسماعیل تقی زاده مطالب مطرح در سخنرانی شما ، نقد یکی از اقایان و پاسخ بعدی را درباره ابعاد مختلف شخصیت حضرت مختومقلی ایشان مطالعه و بررسی شد . قبل از ورود در بحث یاداوری می نماید که عده ای در ترکمن صحرا ، مختومقلی را شاعر عرفانی می دانند و بعضی دیگر مثل ان فرد مدعی ، ایشان را فقط شاعر تک بعدی ترکمن می دانند که این داستان هنوز هم ادامه دارد
    مختومقلی شاعر و عارف بزرگی بود و در این هیچ شکی نیست. فردوسی را در نظر بگیرید در زمانی که فارسی رو به نابودی میرفت ، به داد این زبان رسید و اگه فردوسی نبود الان زبان ایرانی ها عربی بود. در ایران هم در زمانی که حتی کتب معتبر علمی هم به عربی نوشته میشد فردوسی آستین همت بالا زد و فارسی رو از خطر نابودی رهاند. و به قول خودش:
    بسی رنج بردم در این سال سی
    عجم زنده کردم بدین پارسی
    که عمر و زندگیش را در این راه داد ولی فارسی رو نجات داد.
    چگونه است که برای شناخت مختومقلی حتی غیرترکمن ها مطالعه وتحقیق می کنند ودرژرفای اشعار او غرق می شوندو او را شکسپیر دوم ، فردوسی دوم و جام جهان نما می نامند ؛ولی یک ترکمن زبان نمی خواهددرمیان کلام او غورکند. ولی وقتی اشعار مختومقلی رو میخونیم تعداد کلمات فارسی و عربی بیشتر از کلمات ترکمنیه . مختومقلی با اون استعداد عالیش در سرودن شعر میتونست خدمت بزرگی به زبان ترکمنی بکنه چون زبان هرملتی بیانگر فرهنگ آن ملت است وزبان مختومقلی هم باید بیانگر فرهنگ همان ملت باشد.
    از انجا که فردوسی زبان فارسی را از دست زبان عربی وترکی نجات داده ولی کاری که مولوی وحافظ وسعدی و… انجام داده ،دلیل خدمت نکردن آنها به فرهنگ فارسی نیست ونباید زحمات آنان را زیرپا بگذاریم. به عنوان نمونه کتاب های تاریخ بیهقی ،تذکره الاولیا،احیاء علوم الدین ،مرزبان نامه وبسیاری از اشعار شاعران شهیرقدیم ومعاصر هستندکه نویسندگان این آثار جهت خدمت به فرهنگ اسلام چگونه متوسّل به واژه های عربی شده اند ونه تنها درجهان اسلام بلکه دردیگر ممالک هم به شهرت رسیده اند. ما مسلمان ها وابسته به زبان قرآنی هستیم؛ اگرزبان قرآنی را ازنوشته هاو اشعارمان حذف کنیم دیگر عرفان اسلامی معنایی نخواهد داشت.وقتی عرفان اسلامی را حذف کنیم باید بسیاری اعتقادمان را زیرپابگذاریم. این که گفته مختومقلی به خاطر اعتقاد به عرفان به زبان قرآنی متوسّل می شود .زبان ابزاری است برای بیان عقاید که گاهی باید برای ابراز آن وابسته به زبانی دیگر شویم یا اصلا احساسات خود را بیان نکنیم.درضمن بسیاری ازواژه های اشعار این فرزانه ی بزرگ درمیان ما ریشه دوانده وعضولاینفک زبان ماست وچه بسا ازین واژه ها زیبایی شعر او رادوچندان می کند.به فرض مثال این بند را دقت کنید:
    جهل ایشینه چابک من الله امرینه سُستر

    غرق ضلالت بولدیم هدایته سن گُستر

    نه درویش من نه ملا نه صوفی اهل دِستر

    قولاق برسه دوستلاریم آیدم سوزیمنی راستر

    فکرایلانگ کیم باردیر ایامدن اوزگه دوستر

    بنده لیکده بولماسانگ،بولغانینگ یاغشی نیستر

    گورمه دیم گون آستیندا ،هرگیز اوزیمدن پِستر

    آتشه لایق بولماز ادا بولغان خاکستر

    کویدوم بیشتیم یار دوستلار اورتیندیم ادا بولدیم.

    اگربه صورت قضیه نگاه کنیم ،صدی هفتاد از این بند واژه های فارسی وعربی هستند؛ ولی به این شعر چقدر استحکام وزیبایی داده اند. ولی زبان مختومقلی برای ترکمن های تمام دنیا چقدر قابل فهم است والله اعلم بالصواب … اما اینکه مثلا در روستای نردین و دیگر روستاهای غیر ترکمن نشین ، ترکمن صحرا اهالی مختومقلی خانی دارند و زبان اشعار مختومقلی بنا به دلایل پیشگفته برایشان مفهوم بوده و می باشد …

    پاسخ
    دیدگاهتان را بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا