اجتماعی

وضعیت عمومی زندانیان گنبد / قسمت چهارم و آخر)

نحوه سرقت ترانس برق و بحث با قاچاقچیان مواد مخدر

پایگاه خبری اولکامیز- امان محمد خوجملی : هرکس که تازه به بند قرنطینه وارد می شد من به سراغش می رفتم با آنها ضمن دلجویی و ابراز همدردی با گفتن این که به زودی مشکلشان حل شده به آغوش خانواده باز می گردند سر صحبت را باز می کردم و مشکلشان را می پرسیدم. زندانیان هر کدام جرایم خاصی را مرتکب شده اند.

ضمن گفتگو با زندانیان به این نتیجه رسیده ام که (شاید استنباط من اشتباه باشد آمار دقیق را از خودِ مسئولان زندان می شود گرفت)  مواد مخدر رتبه ی اول، سرقت و زورگیری رتبه ی دوم، نزاع و درگیری رتبه ی سوم، اختلافات مالی رتبه ی چهارم، اختلافات خانوادگی مانند طلاق و عدم پرداخت نفقه رتبه ی پنجم و قتل و تجاوز و سایر جرایم مانند تصادفات رانندگی به ترتیب رتبه های ششم و هفتم و هشتم را دارند و جرایم سیاسی و مطبوعاتی مانند من نیز شاید یک در به هزار هم نرسد.

بحث با قاچاقچیان مواد مخدر:

بیشتر قاچاقچیان دوست داشتند اتهام خود را بزرگ نشان دهند مثلاً من با صد کیلو یا با پانصد کیلو تریاک دستگیر شدم. این را یکنوع آبرو و حیثیت و پرستیژ برای خود می دانستند. من با دو تا راننده ی کامیون و تریلی به جرم مواد مخدر دستگیر شده بودند صحبت کردم. گفتم مگر کامیون و تریلی خرج خونه را در نمی آورد؟

در جواب من گفتند: چرا خیلی خوب هم در می آورد.

گفتم: پس چرا نان حلالتان را با نان حرام قاطی می کنید ؟

آنها در جواب من گفتند فروش تریاک حرام نیست و بعد هم گفتند مگر خودِ مسئولان دولتی دزدی و اختلاس نمی کنند؟ چرا از ما ایراد می گیرید؟

بحثهای زیادی میان ما صورت گرفت که نوشتن همه ی آنها مطلب را طولانی خواهد کرد. من در نهایت در استدلال آخر گفتم: حالا فرض کنیم فروش مواد مخدر حرام نباشد. اصلاً حرام و حلال و شرعی و غیر شرعی را بگذاریم کنار. اصلاً خدایی و آخرت و جهنم و بهشتی هم در کار نیست. اصلاً حکومت و دولتی هم در کار نباشد و همه ی انسانها آزاد و خود سر زندگی کنند. مصرف مواد مخدر هم آزاد باشد، آیا مصرف مواد مخدر به سلامتی انسان ضرر ندارد؟ فرض کنید نصف انسانها یا همه ی انسانها گرفتار مواد مخدری مانند هروئین و شیشه شوند چه وضعی پیش خواهد آمد؟

گفتم : بفکر فردای بچه ها نوه ها و نتیجه های خودتان هم باشید. آیا با چنین انسانهای گرفتار و بدبخت و بی چاره می شود جامعه را اداره کرد؟

گفتم: آیا یک آدم هروئینی و شیشه ای می تواند کار بکند؟ کارهای مملکت را چه کسانی باید انجام دهند؟ دلیل نمی شود دولت خلاف کرد ملت هم خلاف بکنند. در اصل صاحب مملک ملت هستند نه دولت. دولتها عوض می شوند می روند ولی ملتها ماندگار هستند. آنها در مقابل استدلالهای های من جواب درستی نداشتند.

ترانس دزدی:

من ضمن کنجکاوی جرایم افراد را می پرسیدم یکی از زندانیان گفت: این آقا متخصص دزدیدن ترانس برق است. گفتم : شما چطوری ترانس برق را می دزدید؟ او در جواب من گفت: یک سوزن به نوک انگشتم می زنم و از آن کمی خون جاری می شود و بعد به یکی از انگشتان پا هم سوزن می زنم و از آنهم کمی خون چاری می شود. بعد اگر برق گرفت برق فوری از نوک انگشت دست وارد و از نوک پا خارج می شود. به بدن انسان یک لرزه ی کوچکی وارد می شود و کار تمام می شود و ترانس برق را پایین می آوریم.

بی خبری از بیرون:

یکی از مشکلات من بی خبری از بیرون بود. چون در بند قرنطینه در سالن غذاخوری فقط یک تلویزیون وجود دارد و آنهم برنامه های صدا و سیمای زندان گنبد مانند فیلم سینمایی و برنامه های ورزشی و موسیقی محلی اقوام را پخش می کند. در بند عمومی که من فقط یک شبانه روز در آنجا بودم در هر اتاق یک تلویزیون وجود داشت آنجا هم وضعیت مشابه بند قرنطینه بود مگر اینکه یک نفر می رفت شبکه ها راعوض می کرد. ما خبرهای بیرون را از زندانیانی که تازه وارد می شدند سئوال می کردیم یا با تلفن از خانه و دوستان سئوال می کردیم در بیرون چه خبر است؟

نماز در قرنطینه:

یک روحانی که او هم جرمش مواد مخدر بود در بند قرنطینه روزی چهار وقت ظهر و عصر و غروب و عشاء اذان می کشید و اذان نماز صبح هم، صبح زود و در وقت سحر از بلند گوی زندان پخش می شد. از نود نفر زندانی قرنطینه حدود بیست نفر نمازجماعت به امامت این روحانی می خواندند که همگی هم ترکمن و بلوچ بودند و بعضی از شیعییان هم که تعدادشان دو سه نفر بیشتر نبود بصورت انفرادی نماز می خواندند. در عین حال همه کفشهای پلاستیک دمپایی را در معرض دید خودشان می گذاشتند که مبادا دزدیده نشود. بیشتر افراد تمرکزشان هنگام نماز به جای خدا در فکر کفش و اموالشان بود.

بی اعتمادی:

شک و ظن و گمان و بی اعتمادی به یکدیگر در میان زندانیان مخصوصاً در میان مواد مخدریها یک مشکل اساسی است. اعضای هر سفره را شش هفت نفر تشکیل می دهد گاهی هم یکی دو یا سه نفر. همه سعی می کنند کارت عابربانک خودشان را همیشه در پیش خود داشته باشند تا مبادا کسی آنرا نبرد. و در عین حال در خودِ اتاق یک نوع صمیمیت و دوستی ضمنی هم وجود دارد که فکر می کنم جبر محیط سبب ساز آن باشد.

فروشگاه بند قرنطینه:

در این فروشگاه روزی دوبار ظهر نیم ساعت و عصر نیم ساعت باز می شود بیش از ده قلم کالا در این دکان وجود ندارد. کالاهای موجود بیشتر سیگار و نوشابه ودلستر و تن ماهی و بیسکویت و پفک و خودکار و دفتر و لیف و صابون و شامپو و کالاهایی مشابه این می باشد. بیشترین خرید زندانیان سیگار و نوشابه و تن ماهی و بیسکویت می باشد.

وضعیت جوانان زندان:

موقعیت و حالت انتظاربرای زندانی همیشه وجود دارد تا از بلند گو آزادی او اعلام شود تا از درد و رنج محبسی بنام زندان رهایی یابند. مخصوصاً برای جوانانیکه از درد و رنج زندان خبرنداشتند و به خاطر دزدی یک عدد موبایل یا یک دستگاه موتور سیکلت وارد زندان شده اند تحمل زندان برایشان بسیار سخت و دردناک بود. غم و اندوه  را در صورتشان کاملاً  می شد دید. امیدوارم کسی هیچوقت بلیه ای بنام زندان را تجربه نکند. / فردای آزاد

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا