فرهنگی

سیاحت و گلگشت به دشتی که تاریخ ز جور خونین آن نوشت

پایگاه خبری اولکامیز – قمرالدین سیدی: هیئت رئیسه جمعیت فرهنگی- هنری مختوم قلی کلاله طی فعالیت های بیست و پنج ساله خود همیشه تصمیم بر آن داشته و دارد که هر هفته یکشنبه ها به کتابخوانی و تدریس قواعد رسم الخط و هر ماهه یک کنفرانس علمی -ادبی و تاریخی و .. با دعوت از بزرگان این عرصه و یک نشست سالانه را در آرامگاه شاعر و سخن سرای این مرز و بوم مختوم قلی فراغی داشته باشد ولی ترجیحاً در فصل گرما که تابستان با ساطع انوار فراوانش، قدرت تشعشع و تلألؤ نورانی خویش را به رُخص فراوان به رخ روح و ریحان می بخشد جهت تسهیل در روند کار با اهداف خاص به گلگشت علمی – تفریحی اختصاص می دهد که این امر به نوعی تنوّع در کار و جلوگیری از تعسّف و بی راهه افکار است .

در بیست و هفتم خرداد تصمیم بر آن بود که ضمن دید و بازدید از نقاط زیبای خدادادی و هم زبان بودن با زبان داران بی زبان که رازهای بسی در سکوت پرغوغا بر ما عیان می دارند، از مناطق و دیاری که صفحات تاریخ به لحاظ قوص و غور پر معنای آنان رنگین گشته است سیاحت و گلگشتی یک روزه را آغاز نماییم.

با لحظه شماری دوستان و طی هماهنگی های لازم، در محل تجمیع، که پارک امام حسین کلاله بود حضور یافته و با توضیح و تشریح وظایف و ساز و کارهای حرکت جمعی توسط آرتق حسین زاده دبیر جمعیت مختوم قلی و سر پرست گروه کوهنوری سونگی داغی که به قولی در یک حرکت نمادین پیگرد و پی داشت دو اهداف در یک حرکت را به دنبال داشت کوه نوردان به همراه مشتاقان فرهنگ و هنر ساعت شش و سی دقیقه صبح سفر یک روزه به سوی کوه های سر به فلک کشیده و پوشیده از جنگلهای رویایی گلستان و سمنان را آغاز نمودند .

پس از گذر از شهر نسبتا کوچک گالیکش با مینی بوس به طرف سربلندی های پوشیده از جنگل با پیچ و خم های فراوان که احسن الخالقین به طور احسن به نگار و نقوش فوق العاده، هنرمندانه به ترسیم آن هنر را به خلقت آغشته بود و هر بیننده را ناخود آگاه زبان به تحسین و تعجیب وا می داشت خیز برداشته و طبیعت زیبا و راه های سحر انگیز را به لحاظ لون گلها و گیاهان جنگلی یکی پس از دیگری سپری نمود که تابلویی نظر سرنشینان را به خود جلب کرد که روستای آبپران بود. پس از گذر از این روستا و روستای همجوارش یورت زینل به ساعت هفت و سی دقیقه به آخرین روستای بخش نیلکوه استان گلستان یعنی روستا فرنگ فارسیان رسیدیم که فارسیان محل اقامت ییلاقی کاخ نشینان است که با بناهای آنچنانی در کوه، بعضی از افراد متمول و مایه دار جهت تفریح در دل طبیعت، به دل خسته از زندگی ماشینی خویش حال و هوایی تازه می بخشند.

با قال و مقال و بگو مگوی دوستان که بعضی ها با تعریف فکاهی و خوانندگی به محفل تو راهی رمقی جانانه می بخشیدند به دو راهی روستای لیرو رسیدیم. این نقطه محلی بود که در روبروی آن در قسمت جنوبی، روستای کیا رام که با سابقه پروردن و تحفیظ انسان غوغا سالار و شروری به نام “سید رشید” به لحاظ تظلّم و تفرعن که همگان حداقل نام او را به گوش سپرده و به ذهن حک نموده اند نمایان گردید. در این مکان کمی توقف نمودیم تا دوست بزرگوارمان عبدالعظیم ممی زاده که به دلیل مطالعه تاریخ و سرگذشت گذشتگان دیرین حرف های بسی برای گفتن دارد به توضیح و توجیه نقش ” سید رشید” در منطقه و چگونگی مهاجرت او از “جبل عامل” سوریه به اطراف و اکناف زابل و زاهدان و سپس به چناران مشهد پرداخت که از آنجا به دل کوه های کیارام جهت آرام نمودن ترکمن های آرام که به دلیل احقاق حق خویش گاهاً دست به چپاول زده و اعتراض می نمودند توسط رضا خان به این منطقه به صورت یاغی جهت ایجاد امنیت از خروش قوم ترکمن به این منطقه آورده می شود که زهی خیال باطل، که انسان شرور که کارش شر می باشد بر علیه عاملین خود رضا خان دست به شرارت می زند و در نهایت توسط دولت به شهر تهران منتقل و در آنجا نیز سر به نیست می گردد‌.

با توضیح و تفسیر این واقعه توسط عبدالعظیم ممی زاده، ادامه راه را به مقصد روستای نام نیک از سر گرفتیم و ساعت یک ربع به هشت به دو راهی پا دُل دُل رسیدیم و پس از گذر از دو راهی بنو ساعت نه صبح به روستای نسبتاً بزرگی به حسین آباد کالپوش که از توابع شهرستان میامی سمنان است رسیدیم که در قسمت بالای این محل خانه های مخروبه و نیمه مخروبه ای دیدگان انظار را به خود معطوف نمود پس از پرس و جو مشخص گردید که ساختمان های کج و معوج حاصل سد بنا شده در قسمت بالای این روستا است که بر اثر تجمیع آب در پشت آن، آب از لایه های زیرین نفوذ یافته و باعث خرابی خانه ها و ترَک خوردگی اراضی این محل گردیده است.

پس از طی مسافتی، بر سر دو راهی، وجود تابلوهایی نظر سرنشینان این مینی بوس را به خود جلب نمود که سمت راست به روستایی به نامِ نام نیک و قوشه دگیرمن و سمت چب به طرف سوداغلان منتهی می شد و ما سمت چپ را به پیش گرفته و بدان سو حرکت نمودیم .

بالاخره ساعت نه و بیست دقیقه صبح به روستایی که در کُنج کوهی چون گنج شاهی خفته و شانه بر شانه ی کوه قوجه قنبر نهاده و از نسیم گوارای آن تن تیمار و روح بیمار خویش را متبرک می نمود رسیدیم و با گشتی کوتاه در داخل روستا جهت آشنایی با بافت روستا از فلکه کوچک آن دور زده و در نقطه ای جهت صرف صبحانه بار و بنه خویش را از مینی بوس تخلیه نموده و در این مکان به تناول غذای تدارک دیده ی خویش پرداختیم و در این حین نظری به اطراف افکندیم که گلهایی با گلبرهای زرد رنگ دیدگان نسبتاً خسته امان را به خود معطوف نمود که نام آن گل”گوو دُمی” بود.

سپس با باز گشت به سوی سو داغلان که روبروی آن مشرف به کوه دانیال پیغمبر و در کنار آن دوراهی دشت شاد قرار داشت به مقصد” نردین”حرکت کردیم. و در ساعت یازده و ده دقیقه پس از گذر از دو راهی دشتی گلستان و باغچه میامی مسیر را به طرف عقل خوجه ادامه دادیم دوستان که از کارشناسان تاریخ و مطالعه کتابهای تاریخی واقعه نردین را شنیده یا خوانده بودند برای رسیدن به “نردین”لحظه شماری می کردند بالاخره انتظار به سر رسید و ساعت یازده و نیم به شهر کوچک نردین که هدف اصلی این گلگشت هم دیدن شهر نردین بود رسیدیم.

دوستان که از چند روز قبل جهت آگاهی از تاریخ گذشتگان بالاخص” واقعه نردین” که خود نیز تاریخ و سرگذشتی مجزّا به خود داشت، عطش طغیان یافته درون خود را که بر تارک قلّه صبر و تحمّل بی صبرانه فواران می نمود به سخنان شیرین و دل انگیز محقق تاریخ استاد ممی زاده فروکش داده و با جان و دل به استماع این واقعه حزن انگیز تاریخی برخاستند سپس دوست بزرگوارمان به تشریح واقعه پرداخته ، چنین اظهار نمودند: که دشت نردین که در آن زمان جهت کشاورزی و دامداری مساعد و مناسب بوده و حتی ناصرالدین شاه نیز جهت تفریح و تفرّج سفر تو راهی خود به مشهد دشت شاه که اکنون به دشت شاد معروف است برای استراحت خود برگزیده است در این حوالی است. لذا همیشه نزاع بر سر تصاحب این دشت مابین خان بجنورد و خان استرآباد بوده و خان بجنورد شیر عالی خان، خان نردین را تحریک می کرده که تحت الحمایه خان بجنورد باشد و از طرفی هم این منطقه توسط گوگلان ها یعنی گروه محمد گلدی، خان گرگان دوز اداره می شده و خان نردین در پناه آن در آسایش و آرامش می زیسته و به همین منظور از آن اطاعت کرده و مالیات خود را به عاملین آنها می سپرده است.

سرانجام در سال ۱۹۱۰ گروهی از خوانین ترکمن به تعداد هیجده خان با ارسال پیام قبلی از ایلچی که اوضاع آذوقه در ترکمن صحرا وضعیت خوبی نداشته، آمدن خودشان را به شیر عالی خان مخابره می کنند و بدین وسیله با استخاره و دعای سید قلیچ ایشان و آمین ریش سفیدان ایل و…از آق قامیش به مقصد ” نردین”از راه احتمالاً لُوِه یا دشت شاد حرکت می کنند و شیر عالی خان که مدتی مالیات خود را به محمد گلدی خان نپرداخته بود به تحریک خان بجنورد تصمیم به قتل خان های ترکمن می کند و خان ها را پس از ورود به نردین هر کدام را به جایی می برد که از هم اطلاعی نداشته باشند و بدین صورت همگی آنان را در کمال ناجوانمردی سر به نیست می کند.

بعد از مدتی سید قلیچ ایشان به همراه گروهی از ریش سفیدان منطقه جهت استرداد اجساد به استرآباد رفته و با وساطت کنسول گری روسیه جسد خان های ترکمن را از آنان می ستاند سر انجام گروهی از جوانان ترکمن جهت انتقام خون خان های خود عازم نردین شده و به دلیل برف و باران سخت و صعب العبور بودن راهها موفق به کار نشده و ناکام بر می گردند.

بدین ترتیب این واقعه جانکاه و درد آور و سوزناک توسط استاد ممی زاده به خوبی تشریح شد و مستمعین که دوستان هم سفر ما بودند همگی به لحاظ تنبیه و توجیه کامل این واقعه، جهت تقدیر از بیانات ایشان با کف زدن های ممتد تشویق نمودند و بدین وسیله ابراز رضایت و خرسندی خویش را به خوبی اظهار نمودند.

پس از استراحت در کنار پارک نردین که چشمه ای گوارا از آن جاری بود ساعت یک و چهل دقیقه از شهر نردین به مقصد تیل آباد که محل تعیین شده برای نهار بود حرکت کردیم پس از گذر از آخرین روستاهای استان سمنان یعنی تلوبین و گلستان راه آزاد شهر را پیش گرفتیم و ساعت دو و پنج دقیقه به اوّلین روستای استان گلستان از آن سمت یعنی نرماب رسیدیم و پس از طی مسافت و گذر از روستاهای وامنان و سیب چال ( درست در نقطه مقابل روستا چهل چای مینودشت است) و کاشی دار بالاخره ساعت سه و بیست دقیقه به تیل آباد آزاد شهر که در کناره های آن چشمه خروشان با باغهای گردو و گیلاس و هلو که نظرها را به خود جلب می نمود رسیدیم و در کنار چشمه تیل آباد که آب گوارایی داشت به صرف نهار توقف نمودیم.

با پایان استراحت و تناول قوت قوّت بخش به جاده پر پیچ و خم شاهرود – آزاد شهر پیوستیم که در این مسیر، به دلیل آب کافی چشمه ساران، کشاورزان مشغول کشت شالی بودند و بعضی جاها نیز شالیزارها با رنگ و روح رویایی خود فرش سبز مخملین خود را گسترانیده و رهگذران روز را به دیار و اوهام و خیال شاعرانه گسیل داشته و بوی مطبوع از حاصله آن نیز مشام آدمی را به شمیم گوارای خود مستغرق می نمود.

دوستان، مسیر خوش ییلاق و جاده شاهرود- آزادشهر و روستاهای آن به دلیل تردّد زیاد و آشنایی با این مسیرجهت جلوگیری از اطاله کلام نیاز به معرّف حضور نمی باشد ولی لازم به یادآوری است که با استناد به ضرب المثل” شنیدن کی بوَد مانند دیدن” صدق این مَثَل مورد گواه است زیرا که هر واقعه تاریخی و مکانها و بناهای تاریخی با دیدن و مشاهده از نزدیک در ذهن انسان بهتر و بیشتر عینیت یافته و کیفیت واقعه و لمس آن که در دوران گذشته اتفاق افتاده و جور و ستم روا شده بر ایل و قوم ، ارتباط بلافصل خویش را ذهن به رویا کشانده و خود را جایگزین آنان می نماید و درد و آلام تنیده بر تن های آنان و قیام به حق، خروش به جا و جوشش طوفان گونه آنان بر علیه رعد و صاعقه های بی ترحّم صد البته به حق بوده، از نزدیک با جان و دل احساس می کند و درس نانوشته آنان را از نوشته های تاریخ یکی یکی به عبرت گرفته و به آینه دل و ذهن خموش بعضی افراد که به غبار جهل ، سیاه باد خرافه می دمد جلا داده و عاملانه و عالمانه در مسیر پویایی و پایایی با چشمانی بینا و گوشی شنوا گام بر می دارد .

دوستانی که در این سیاحت یکروزه زنبیل درایت و شهامت و خودآگاهی را به افتخار به جید افکنده و خورجین خُرام را به صداقت و صلابت آراسته و درکمال رفاقت و رضایت مشایعت و مشارکت نمودند به شرح ذیل می باشد:

حاج آرتق حسین زاده، عبدالعظیم ممی زاده، قمرالدین سیدی، آننا سعدیان، نورمحمد منگلی پور، عطا بردی خانی، مراد آرین، مصطفی نامور، ضیاء محمدی، مشهد قلی محمودی، رجب ساری زاده، رامین مختومی، غفور زارع مرادی، احمد جانقربانی، بهمن محمد زاده، کریم امینی فر، امین دوجی نژاد، بهروز استوان.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا