بیان فکر و نظر، حق انسان هاست، اما…
پایگاه خبری اولکامیز- یئلماز صحنه* : فضای نقد و فرهنگ نقادی در جامعه ما به هیچ وجه لذت بخش نیست نه اینکه بخواهیم این مساله را با جوامع دیگر قیاس کنیم بلکه در حدی که با مبانی قابل مستند و باورمان، سنجش کنیم خیلی پایین هستیم و نمره خیلی پایینی می گیریم.
متاسفانه برخی در گروههای تلگرامی شهرمان با اسم و هویت ناشناس و جعلی در پی نشر تفرقه و نهادینه کردن توهین و تخریب نسبت به برخی افراد دیگر هستند. این روش غیراخلاقی که با آموزههای دینی ما مغایر است، برای توهینکنندگان محبوبیت نمیآورد، به هیچوجه در سایه ی چنین برخوردهایی جامعه به رشد و توسعه نخواهد رسید.
ایجاد فضای نقد در جامعه نیازمند تحول تربیتی خاصی است که متاسفانه تاکنون نتوانسته ایم این تحول را ایجاد کنیم. نسل جدیدی که به وجود می آید نسبت به نسل های قبلی باید فضای نقادی و نقد پذیری بهتری را داشته باشند و این موضوع در جامعه نهادینه شود.
اما دریغا بسیاری از جاها که صحبت از نقد پذیری و نقادی می شود کلیشه ای بوده و اساسی نیست، باید این مساله به صورت وجدانی، ذهنی و قلبی نقادی را بپذیریم، اعتقاد قلبی به آن پیدا کنیم و وقتی این مساله در افراد نهادینه و درونی شد در جامعه تجلی خواهد یافت.
شاهد هستیم که همه افراد در تمامی محیط ها در جامعه به صورتی پرورش می یابند که ضد فضای نقد است جلوه های تملّقی که در فضای موجود جامعه می بینیم دلایل ریشه ای دارد و حتی در فضای سیاسی که صحبت از نقد می شود ادامه همین وضعیت است و بیشتر جنبه تبلیغی و کلیشه ای می گیرد.
برداشت این است که در جامعه فرهنگ نقد و نقادی نهادینه و درونی نشده و اعتقاد قلبی به این موضوع نداریم ریشه اعتقاد به نقدپذیری و نقادی در جامعه به مساله فرهنگی برمی گردد که نهادینه نشده است.
اگر گفت و گو یا فرهنگ گفت و گو را بخواهیم تقویت کنیم، باید متوجه باشیم که نقد بین ملت با ملت، ملت با مسئولان است، اما شاهد تغافل هستیم و گفتمانی در این زمینه نمی بینیم. همه معترفیم که وضعیت نقدپذیری نامناسب است و اگر دنبال تقویت نقد پذیری هستیم، باید به فکر تقویت تفکر و تعمیق عقلانیت هم باشیم.
به عبارت دیگر، جایی که نقد است، عقلانیت گسترش می یابد و هر جا که عقلانیت گسترش یابد، نقد نیز وجود دارد. اما در جامعه اگر تک صدایی و تک گفتاری باشد، نقد معنا پیدا نمی کند و خیلی مواقع احساس می کنیم که عده ای فقط متکلم وحده می شوند و وقتی این اتفاق بیفتد یعنی نقد در آن جامعه جایگاهی ندارد.
به جرات می توان گفت که جدی ترین چالشی که ما در حوزه نهادینه شدن فرهنگ گفت و گو و نقدپذیری در جامعه با آن مواجهیم این است که نظام آموزشی ما چارچوب و معیار ثابتی در اختیار افراد جامعه قرار نمی دهد و این امر باعث بروز یک سری تناقض ها در عرصه نقد و نقد پذیری در سطح جامعه می شود. به خصوص اگر حقی قائل نباشیم فضا می خشکد چرا که بیان حق انسان هاست و حق دارند نظری که در فکر و ذهن دارند را بیان کنند.
باید معتقد باشیم بها دادن به نظر دیگران نه تنها وظیفه شرعی و اجتماعی است بلکه به نفع افراد است. اما مطلق اندیشی و جزم اندیشی زمانی در جامعه اتفاق می افتد که اجازه فضای نقد وجود نداشته باشد و نمونه آن به دفعات در جامعه اتفاق افتاده است!
فضایی که نقد در آن نباشد و وقتی کسی می گوید هرآنچه که من می گویم حق است و آنچه دیگری می گوید باطل است، یا بگوید که کسی نظر شما را نخواسته و به شما ربطی ندارد!! فاجعه در اخلاقیات جامعه ایجاد خواهد شد، باید یا بهتر است به طور متقابل نظر دیگران را بپذیریم و به نظر دیگران ارزش قائل شویم اما نه با توهین و بی احترامی.
به طور کلی معتقدیم که نقد در جامعه ای گسترش می یابد که انسان به معنای واقعی حق حیات داشته باشد و کرامت انسان حفظ شود. بر همین اساس در جامعه ای که افکار انسان ها به زنجیر کشیده می شود، آن جامعه به سمت نقد حرکت نخواهد کرد.
در مجموع باید گفت راه نقد از تخریب جدا است؛ اولی با انگیزه اصلاح انجام می شود و دومی با هدف تخریب، اولی از قاعده و قانونی مشخص پیروی می کند و دومی تابع قانونی نیست، اولی سازنده است و دومی ویرانگر، اولی به دنبال گشودن درهای تازه است و دومی به دنبال به بن بست کشاندن.
امیدواریم بتوانیم شرایطی را درجامعه فراهم کنیم که بیشتر همدیگر را تحمل کنیم و بپذیریم که نقد آینه تمام نمای همانند یک کتاب است که از آن میتوان آموخت و با آن کژی و کاستی را پاک کرد و بپذیریم که همه حقیقت نزد یک نفر نیست بلکه حقیقت مثل تکههای آینهای است که هرکدام نزد یک نفر است و این پازل زمانی کامل میشود که کنار هم قرار بگیرند.
نکته بعدی اینکه امیدواریم با یاری منتقدان واقعی بتوانیم نقد را درجامعه بیشتر رونق دهیم تا بتوان در فضای سالمی که برای نقد ایجاد می شود به طرح دیدگاههای فردی و جمعی پرداخت.
*دبیر تاریخ، کارشناس ارشد تاریخ عمومی جهان / ۲۶ بهمن ۹۹
www.ulkamiz.ir
Azim Gharanjik:
سلام و عرض ادب ، استاد فرهیخته ، آقای صحنه گرامی،
با سپاس ؛
به موضوع بس جالب و ارزنده ای اشاره کرده اید . اکنون جامعه ما جهت تعالی ، بیش از پیش به تعامل ، گفت و گو ، نقد و نقد پذیری نیازمند است ،
👈 نقد می تواند موجب اعتبار طرف نقد شونده شود ، در نقد باید احترام و حدود اخلاقی رعایت شود و شخصی مجاز به نقد است که دارای دیدگاه و نگاهی کارشناسانه باشد . تا بتواند موجب ارتقای وضعیت اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و… شود . نقدی که شیوه اندیشیدن ، معنای زندگی ، روابط انسانی ، نظم اجتماعی را به چالش بکشدو طرحی نو دراندازد ، ما تازمانی که وضعیت موجود را نپذیریم و با پرسشگری مدام علیه آن نشوریم ، به هیچ روی نمی توانیم انتظار تغییر داشته باشیم . نقدی که دقیق، و مبتنی بر آگاهی و برای بهتر فهمیدن و دقیق تر دانستن یک موضوع باشد.پ ، بس تعالی بخش خواهد بود .
وفاداری به نقد ، از طرفی و ابراز شهامت نقد کردن و نقدپذیری از طرفی دیگر ، شرط نخستین فرهنگ پروری سیاسی و از الزامات سیاست ورزی است .
✴ کارکرد نقد
شاید بهترین توصیف برای انگیزه ی نهفته در پس هر نقد و نقادی ای ، تصور آن لحظه ای باشد که منتقدی پشت میزش نشسته و می خواهد به بررسی مضمون یا نویسنده ای بپردازد، که ناگهان چند پرسش برآشوبنده گریبانش را می گیرد :
مقصود از این بررسی چیست ؟
مخاطب آن کیست ،
بر چه کسی می خواهد تاثیر بگذارد
و در که نفوذ کند ؟
جامعه در کل چه نقش هایی برای چنین ونش انتقادی قائل است ؟
تری ایگلتون کتابی دارد تحت عنوان ” کارکرد نقد ” . بحث وی در این کتاب ، این است که، نقد امروزه، فاقد نقش های اجتماعی اساسی خویش است، این که همیشه چنین نبوده است، و این که حتی امروز نیازی نیست که چنین باشد …..
👈 این روزها ، در فضای مجازی ، بازار نقد و نقادی – چه سازنده ، چه مخرب ،و بیشتر از نوع تخریبی ، – داغ گشته است . بد نیست این کتاب مورد مطالعه منتقدین و سایر علاقمندان قرار گیرد ،
باشد که مقوله نقد ، در جامعه ما نهادینه شود ، البته از نوع سازنده و آگاهی بخش آن .