سیاسی

صلح ، پوششی برای خلع سلاح ایران

پایگاه خبری اولکامیز – دکتر احمد مرادپور : این روزها در  پاره ای از محافل سیاسی بر مقوله پذیرش توافق برای صلح تاکید می گردد. اینان بر این باورند که تصمیم گیران کشور باید از مسیر جنگ فاصله  گرفته و به سمت صلح حرکت کنند.

در  نگاه نخست، این مطالبه ممکن است نشانگر دغدغه‌ای معقول برای حفظ امنیت و رفاه ملی تلقی شود اما وقتی با دقت به بستر تاریخی و راهبردی منازعه میان اسراییل امریکا و ایران نگاه می‌کنیم، در می‌یابیم که طرح چنین پرسشی تا زمانی که از ماهیت نظام سلطه آگاه نشویم ممکن است به  خسرانی جبران ناپذیر منتهی شود.

نخست باید به این نکته پرداخت که آیا جمهوری اسلامی ایران آغازگر جنگ بوده است؟

واقعیت این است که سیاست رسمی جمهوری اسلامی همه گاه مبتنی بر «مقاومت فعال» و «بازدارندگی» بوده است مفاهیمی نظیر توسعه‌طلبی یا ماجراجویی نظامی هیچگاه در دکترین نظامی ایران جایگاهی نداشته است. حتی در مقطع کنونی نیز ایران با پذیرش آتش‌بس نشان داده که به‌دنبال تشدید درگیری یا گسترش دامنه جنگنی ست و صرفا در راستای دفاع از چارچوب منافع مشروع خود ناگزیر از دفاع از  اب و خاک و مردم بوده است.

من مایلم منتقدان را به دو دسته خیرخواهان صلح‌ طلب و عافیت طلبان صلح جو  تقسیم کنم. دسته نخست بی گمان از زمینه‌های ساختاری تهدید علیه ایران در پوشش صلح آگاه نیستند و اما عافیت جویان صلح گرا  به هر تاوانی مایلند به صلح برسند.

خطاب من به دوستان دسته دوم اینست صلحی که شما در پی آن می باشید  همرا ه با تن دادن به ساختار سلطه و پذیرفتن هژمونی غرب است.

صلح از منظر غرب به معنای توقف رشد فناوری‌های دفاعی و هسته ای، از جمله توان موشکی و پهپادی ایران است .

آمریکا و تروئیکای اروپایی سال‌هاست صراحتاً مخالفت خود را با برنامه‌های دفاعی ایران ابراز کرده‌اند از این‌رو آنچه در پوشش«صلح» عنوان می‌شود بدون شک خلع قدرت و تحدید استقلال راهبردی ایران است.

از دیگر شبهات مطروحه موضوع شعارهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران مانند مرگ بر آمریکا یا مرگ بر اسرائیل می باشد منتقدان می‌ گویند  این شعارها تحریک‌آمیز بوده  و مسئولیت درگیری‌ها را متوجه ایران می سازد.

پاسخ این است که در نظام حقوق بین‌الملل مفهومی به نام تئوری  جنگ عادلانه Just War Theory  وجود دارد لذا شعار و موضع‌گیری سیاسی هر چند تند و حتی خصمانه  مشروعیتی برای اقدام نظامی فراهم نمی‌کند.

آگاه باشیم ایدئولوژی  اگرچه ممکن است دشمنی بیافریند اما اقدام نظامی  به عنوان پاسخ به ایدئولوژی مخالف نیازمند تهدید بالفعل است لذا هرگونه پاسخی می بایست  مبتنی بر اصل تناسب (The principle of proportionality ) باشد  از این رو  شعارهای نامشروع و شایسته نابودی اعلام کردن شایسته پاسخی در همان سطح می باشد .

شعار «مرگ بر اسرائیل» اگرچه و بی تردید حاوی مخالفت آشکار ما با موجودیت و سیاست‌های رژیم صهیونیستی است  و تردیدی نیست که بیان دیدگاه‌های ایدئولوژیک و اعلام عدم مشروعیت  یک دولت مستقر می تواند  پیامدهای دیپلماتیک داشته باشد، اما فی نفسه  اسباب  مشروعیت حمله نظامی  را فراهم نمی آورد.

در طرف مقابل آمریکا و اسرائیل نیز جمهوری اسلامی  ایران را در عمل به رسمیت نمی‌شناسند کشور ما دهه هاست با تحریم های جامع روبرو می باشد آنها پا را فراتر گذاشته و با مداخله سرزمینی و‌ تشویق و‌ تحریک مخالفان  تلاش در regime chenge  دارند بسیار ساده لوحانه است ریشه این عداوت ها را  صرفا ” در شعارهای ایدئولوژیک بدانیم!

نظام سلطه همه گاه در پی مداخله در امور داخلی ایران بوده است و موضوع شعارهای ایدئولوژیک بهانه جویی می باشد شاهد این ادعا مداخله در ایران در دهه سی و در نتیجه سقوط دولت دکتر مصدق  میباشد آیا ان هنگام هم شعارهای ایدئولوژیک وجود داشت؟

بنا به شرحی که رفت هر گونه  اقدام نظامی نیازمند تهاجم عینی و تهدید قابل اثبات می باشد و صرف اختلاف در مبانی ایدئولوژیک نمی تواند مشروعیتی ایجاد نماید.

صلح بدون قدرت قطعا و صرفاً به معنای تسلیم است آنچه حامیان صلح فوری باید دریابند آن است که حفظ توان بازدارندگی و ظرفیت دفاعی جمهوری اسلامی پیش‌شرط هر گونه گفت‌وگوی صلح‌ واقعی است و در نقطه مقابل صلح بدون توان بازدارندگی به معنای تسلیم و پذیرش استعمار می باشد.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا