تورکمن صحرا

گزارش یک روز در زادگاهم روستای باغلی ماراما

پایگاه خبری اولکامیز – حاج آنه محمد مارامایی: در روزجمعه ۱۰ دیماه به اتفاق اهل خانواده تصمیم گرفتم که به زادگاه خودم روستای باغلی ماراما بروم. رفتن من چند دلیل  داشت: یکی دیدار با برادران و خواهران و فامیل های خودم .

دیگر دلیل فوت همسر یکی از بستگان دور خودم و دلیل  آخر هم نیت سر زدن به اهل قبور روستایمان منجمله والدین مرحوم خودم بود.

بهرحال چون نماز جنازه مرحومه ساعت ۱۰صبح  بود پس از خرید اجناس و کالاهایی از شهر بطرف  روستا حرکت کردم هنگامیکه به نزدیکی  روستای خودم رسیدم حال و هوای خاصی داشتم چون هر بخشی از روستا را که نگاه می‌کردم خاطراتی در ذهنم زنده می شد ازجمله دیدن مزارع .باغات.کوچه ها وخیابان ها وخانه های قدیمی روستا که افراد زیادی در آن خانه ها زندگی می کردند و خاطرات زندگی با آنها در وجودم زنده می شد.

به خودم می گفتم چقدرمردمان قدیم روستای مان انسان های پاک و بی ریایی بوده اند که هریک از آنها برای روستایمان بسی مایه افتخار و عزت بوده اند.

خوب یادم می آید که هنگامیکه ما در یک اموری چون ورزش .تحصیل و…مقام و مدرکی کسب می کردیم به جرأت می توانم بگویم که همه افراد روستا خوشحال می شدند انگار که فرزندان خودشان این درجات را بدست آورده اند.مثلا وقتی ما در دوران تحصیل درمیان مزارع و یا کنار جاده ها درس می خواندیم. وقتی آنها مارا می دیدند با تمام وجودخسته نباشید می گفتند و با گفتن ماشالله وبارک الله ازصمیم قلب آرزوی موفقیت برای همه ما دانش آموزان می کردند.

واقعا چه دوران خوب وبا صفایی بود.خلاصه همین افکار وخاطرات گذشته است که امروزه وقتی به زادگاههای خودمان می رویم کلی برای ما لذتبخش و خاطره انگیز است و دوست داریم که بیشتر در میان مردمان روستای خودمان باشیم اما زندگی ماشینی ما دیگر بخاطر کار.تحصیل و…ما و اهل خانواده اجازه ماندن در زادگاه خودمان را بیش از چند ساعت نمی دهد.

روز جمعه هم یکی ازاین روزها بود.وقتی به روستا رسیدم پس ازتوقف چند لحظه ای درخانواده پدری ام با جماعت بسوی یکی از مساجد روستا جهت اقامه نمازجنازه حرکت کردیم و سر ساعت طبق معمول نمازبا شرکت مردمان کل روستا ومردمان روستاهای اطراف و… برگزار گردید.

پس ازقرآئت قران ودعای خیر به درگذشتگان با ۱۵ ماشین بسوی آرامگاه مسلمانان در ۲ کیلومتری شمال غربی  روستا با صفوف منظم حرکت کردیم.وقتی به آنجا رسیدیم چند مسئول که ازساعت های اولیه صبح محل دفن جنازه را آماده کرده بودند میت را با رعایت اصول عرفی واسلامی به خاک سپردیم‌ بعد ازآن صدقه آماده شده را میان حاضرین تقسیم کردیم پس ازخوردن آن حاج آخوند سوره تبارک را قرآئت نموده وبا آمین گفتن حاضران مراسم به پایان رسیدوهمگی جز من وچند نفردیگر بسوی خانه متوفی حرکت کردند.

من هم با چند آشنای خودم به زیارت اهل قبور رفته و بار اول برای همه مرحومان و بار دوم برای نزدیکان خودمان منجمله والدین خودم با خواندن فاتحه وصلوات دعاکردیم .بعد از آن بسوی منزل مرحومه حرکت کرده و تا ساعت۱۱ و۴۰ دقیقه در چادر نشستیم . با نزدیک شدن نمازجمعه همه مردم جزبستگان نزدیک مرحومه بسوی مصلی نمازجمعه حرکت کردند وقتی به مصلی رسیدیم امام جمعه موقت روستا لازم به ذکر که روستای ما ۴ آخوند امامت جمعه رابرعهده دارندکه در هرهفته یک نفرامام جمعه می شود)درحال سخنرانی بودند.

موضوع سخنرانی این هفته امربه معروف ونهی ازمنکر بود. امام جمعه این هفته فرمودند که امربه معروف ونهی ازمنکر فرض کفایه است وباید حداقل چند نفردرجامعه این امرمهم را انجام دهند سپس داستانی نقل کردندکه بسیار برایم جالب بود.چون حاوی چندنکته قابل تجزیه وتحلیل بود که دراینجا فرصت بیان نیست.

امام جمعه گفتند در روزگاران  قدیم عالمی همیشه نزد قصابی می رفت وبرای گربه اش مقداری گوشت مخصوص می گرفت. چندماه بعد متوجه کارغیرشرعی قصاب گردید .دو دل بود که آیا به قصاب نهی ازمنکرکند یا نه؟ چون می ترسیدکه مبادا بعد ازآن قصاب به گربه اش گوشت ندهد.پس ازچند روز تفکر گفت من باید گربه ام را آزاد کنم و بعد قصاب را تذکر دهم.

روزی نزد مرد قصاب رفت وگفت ای قصاب کاری که که شما این روزها انجام میدهید خلاف دین است.ازخدابترس ودیگر اینکاررا نکنید قصاب با غرورخاصی گفت ای عالم بزرگوار مواظب باش که اگردرکارم دخالت کنید.دیگرگوشتی به گربه ات نمی دهم .

عالم فرمود بخاطر همین نیت شما من‌چند روز پیش گربه ام را آزاد کردم. ودیگرمی توانم با خیال راحت وظیفه دینی ام را انجام دهم و… پس ازآن هم نمازجمعه اقامه گردید وبا دعای خیربرای کل مسلمانان مراسم بپایان رسید.

درمحوطه مسجد مسئول صندوق بیمه اجتماعی جهت تشویق بیشترکشاورزان ودامداران و.. به عضویت بیشترکارهای تبلیغی انجام می داد.که متاسفانه بخاطر عدم آشنایی ازمزایای آن چندان مردم استقبال نمی کردند.

درصورتیکه این نوع بیمه ها الحق والانصاف مفید بحال مردمان زحمتکش می باشد.لذا مسئول بیمه به افرادی چون روحانیون  فرهنگیان .کارمندان سایر ادارات و…

 یادآوری می کردند که درمیان مردم این  نوع بیمه ها راتبلیغ کنند پس ازمراسم نمازجمعه درمنزل پدریمان که مهمانی خاص برای ما ودیگر بستگان ترتیب داده بودند .حضور و پس ازصرف غذا و… تا ساعت های ۵ بعد ازظهر درمحفلی صمیمی و بسیارگرم  نشستیم و سپس  هریک ازمهمانان درفواصل خاصی بسوی خانه هایمان راهی شدیم و این جمعه هم الحمدالله بسلامتی گذشت .به امید روزهای بهتر برای کل مردم عزیز کشورمان.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا