ملا بردی ایری
پایگاه خبری اولکامیز- “او به معنای واقعی کلمه سرو سایه افکن و تاج سر بلندی ایلش بود”
با سپاس فراوان از جناب آقای علی بشارتی که یادنامه ای را از بزرگ مرد صحرا و اسطوره اخلاق و معرفت و جوانمردی” ملا بردی ایری” یادداشت نمودند.
بی انصافی است که در ادامه مطلب از رادمردی و انسانیت والای این شخصیت بسیار مهربان و مقتدر و انسان دوست و شجاع سخن بر زبان نیاورم.
“ملابردی دده” نماد واقعی جوانمردی و انسانیت و همنوع دوستی بود. اهل حق و حقیقت. همیشه خدا را ناظر بر اعمال انسان ها می دانست و حقیقت را به زبان جاری میکرد هر چند به ضرر و زیان خودش باشد. حامی و همنشین قشر مظلوم و ضعیف جامعه بود و چه کارهای بزرگی که در این راستا نکرد.
این خصلت را از دوران جوانی با خود داشت. پهلوانی خوش هیکل، هنرمندی خوش سیما و شیک پوش و کشاورزی متبسم بود.
دوران زندگی منحصر به فردی داشت. به خاطر چندین سال تجربه طلبگی ، با علما میانه بسیار خوبی داشت و به دارالتحفیظ حضرت عثمان با مدیریت فرزند برومندش، سیدجان قاری، افتخار می نمود.
از ریا و نامردی انزجار داشت و پیوسته آن را اقرار می کرد. نزد صیادان قدیمی در شجاعت و جسارت زبانزد بود.
به استاد ستار سوقی عشق می ورزید. هنرمندان صحرا در عمق جان و بن وجودش جای داشتند. در آق قلا و سیمین شهر و بندرترکمن و گمیشان و جای جای منطقه همه او را با مهربانی ” بردی دده” خطاب می کردند و در پاسخ لفظ زیبا و دلنشین” جانا” را نثارشان می کرد.
در شادی و عزای مردم منطقه پیشگام بودند. نه تنها با مردمان صحرایم بلکه با مردم نازنین اقوام ترک و سیستانی و گیلک با زبان و گویش خود این عزیزان مهربانی میکرد.
در یک کلام مایه مودت و وحدت بود. فعال اجتماعی و فرهنگی منطقه و ده ها سال عضو شورای مردمان قدرشناس سیجوال و محل اعتماد مردم و عاشق عدالت بود.
هیچ گاه به نفع خود و خانواده اش از فرصت های پیش آمده مطالبه ای نداشت و غم مردم او را از درون به هم می ریخت. با همه آشفتگی های ذهنی خود و جامعه، شیفتگی به مختومقلی فراغی و ادبیات و هنر و شعر را در کنار دوستان هنرمندش پیش می برد و غم عالم را به کناری می نهاد.
برای برگزاری مراسم مختومقلی ایشان ، در آق توقای روزشماری داشت و پیوسته از خاطرات شب مراسم در چادرها سخن می راند. در شب های مراسم شوق و ذوق و شیفتگی به مختومقلی ایشان و فرهنگ اصیل از سر و رویش می بارید. بارها این عِرق فرهنگی را در شب های مراسم از چشمان قشنگ و خندان این مرد در زیر آن ” ملا تلپک ” ویژه ایشان در ذهنم به تصویر کشیدم.
چه بسا در بسیاری از مواقع روزگار با او نامهربانی داشت و آزار می دید و با وجود اینکه دلش مغموم بود، اشک مظلومیت خود را پنهان ساخت و اجازه نداد که شُکر از زبانش و تبسم از گونه هایش دور شود.
او مردانگی را در جامعه تعریف نمود و جوانمردی ها کرد و زود از میان ما رفت و با خاک هم آغوش گشت. زود و چه راحت در حالی که تبسم و مهربانی از گونه هایش گم نشده بود، جان به جان آفرین تسلیم نمود و درست زمانی که هنوز جامعه به مردانگی و دل بزرگ و ریش سفیدی بی محابایش نیاز داشتند، رخت بربست.
فقدان این همراه و همدم علما و بزرگان و رفیق شفیق جوانان برای خانواده و دوستان بزرگوار و هنرمندان و اهل ادب و پهلوانان سنگین بود.
در پایان ضمن طلب مغفرت برای همه سفر کردگان از درگاه ایزد متعال و آرزوی شادی روح این عزیزان، از خداوند می خواهیم که جامعه ما را از وجود مردان مرد محروم نسازد و زمینه رویش ملا بردی دده ها را در صحرایمان فراهم کند. او همیشه در برابر نامردان روزگار این بیت را با لحن انحصاری خویش و باصدایی خوش آهنگ بر زبان جاری می کرد :
نامآرد مرد بولدی،مرد بولدی ایل لر ای جانا درد بولدی،درد بولدی ایل لر ای
به درود. در پناه حق تندرست باشید.
یکی از کاربران اولکامیز
www.ulkamiz.ir