تورکمن صحرا

خواننده جوان و مؤذنِ پیر

پایگاه خبری اولکامیز – امان محمد خوجملی: موسیقی از دیرباز در میان انسانها بوده و قدمتی به درازای تاریخ بشریت دارد. فکر نکنم در دنیا قومی باشد و موسیقی خاص خویش را نداشته باشند. جامعه ای که موسیقی و خواننده نداشته باشد شبیه جنگل بدون درخت خواهد بود.

خواننده (باخشی) یک عمر بنّا بود و خواننده، هم برای آدمهای فقیر و تنگ دست نقشه ساختمان را با دست زمخت و پینه بسته خود می کشید و هم اجرا می کرد. دستمزدش هم از همه بنّاها ارزانتر بود. دنبال ثروت و انباشتن پول هم نبود. همین که خرج خانه را با زحمت و پول حلال تامین می کرد راضی بود. عارف مسلک و اهل نماز و روزه بود. شبها بعد از نماز عشا با اینکه خسته از کار بنّایی بود برای صاحب کار با تک دوتار آواز می خواند و هم داستان می گفت. در واقع به زبان ترکمنی می شود دسسان بخشی. ( خواننده ای که آواز را همراه با داستانش می خواند).

از قضا یکی از فامیل هایش جشن عروسی گرفت. اتفاقاً داماد جوان باجناق خواننده می شد. او برای عروسی باجناق خود یک باخشی دیگر آورده بود تا پاسی از شب با خواندن ترانه حضار را به وجد بیاورد.

چشمتان روز بد نبیند داماد یک عمویی داشت موذن و به شدت مذهبی و ضد باخشی و شادی بود. همه منتظر بودند موذن بخوابد تا برنامه آغاز شود. خبر رسید موذن پیر به خواب رفته برنامه را شروع کنید.

 برنامه به خاطر ترس از موذن، بدون بلندگو داخل منزل شروع می شود. حالا از بخت بدِ بخشی و طرفدارانش یکی از نوه های موذن با شیطنت موذن را از خواب بیدار می کند. موذن احساس می کند که خبرایی است. بلند می شود به سمت باخشیها حرکت می کند. باخشی بیچاره از همه جا بی خبر با چشمان بسته و دهان باز و صدای بلند آواز می خواند یک دفعه موذنِ پیر و عبوس دشمن درجه یک باخشیها و شادیها وارد منزل و جلو بخشی سبز می شود می گوید:زهر مار زهر مار. مگر نمی شنوی زهر مار به شما گفته می شود!!

باخشی که چشم باز می کند می بیند موذن پیر با دو متر قد و نیم متر ریش و لباس سفید و با عصای موسی جلویش ایستاده، خشکش می زند. خلاصه موذن کار خودش را می کند و زهر خویش را بر سر حاضران می ریزد و می رود و شادی عروسی را به خزان تبدیل می کند.

بعد از این ماجرا دسسان بخشی که باجناق داماد و موذن پیر عموی خانمش هم بود از شدت ناراحتی حدود ۱۵ سال با آنها قطع رابطه کرده رفت و آمد نداشت. برای آن حادثه تلخ  نیز ترانه ی مخصوصی سروده بود و گاه گاهی برای دیگران می خواند. این ترانه اسمش مُجی خان بود با سبک طنز هم سروده شده بود و طرفداران زیادی داشت. گاهی یک حادثه تلخ و ناگوار می تواند دستمایه شادی و مسرّت نسلهای بعدی شده و در تاریخ ماندگار شود. / کانال نویسنده

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا