فرهنگی

نوشته های نوقلمان – قسمت ۶۲

وقتی برای اولین بار روزنامه خریدم

پایگاه خبری اولکامیز – یاشار ایگدری – دانش آموز کلاس هشتم مدرسه غیر دولتی بصیر گنبد

یادم می‌آید روزی بود از روزهای سرد زمستان. صبح زود همراه پدرم به مغازه‌ی نان‌سنگکی سر کوچه رفتیم. کنار نانوایی، پیرمردی با سبیل سفید و لبخندی آرام، بساط کوچکی داشت و روی میز چوبی‌اش ردیفی از روزنامه‌های تازه چاپ شده چیده بود. همیشه پدرم یکی از آن روزنامه‌ها را می‌خرید، اما آن روز برای اولین بار به من گفت:
«می‌خواهی خودت یک روزنامه بخری؟

چند سکه از جیبم درآوردم و با دستانی یخ‌زده، یکی از آن روزنامه‌ها را خریدم. هنوز بوی جوهر چاپ و کاغذ تازه در مشامم مانده است. وقتی آن را باز کردم، انگار در دنیایی تازه قدم گذاشته بودم؛ دنیایی پر از خبر و اتفاقات که انسان را به وجد می آورد.
در خانه، روی میز نشستم و با دقت به تیترهای درشت خیره شدم. بعضی از واژه‌ها را نمی‌دانستم و از پدرم می‌پرسیدم. او با حوصله توضیح می‌داد و من با هر کلمه‌ی تازه، حس می‌کردم چیزی به دانایی‌ام اضافه می‌شود.

از آن روز به بعد، خرید روزنامه برایم فقط خرید چند صفحه کاغذ نبود. مثل باز کردن پنجره‌ای بود رو به دنیا جایی که می‌شد از اتفاق‌های خوب و بد مردم آگاه شد و فهمید که زندگی فقط در کوچه‌ی ما خلاصه نمی‌شود.

حالا هر بار که روزنامه می‌خرم، هنوز همان هیجان کودکانه را دارم. بوی کاغذ، صدای خش‌خش ورق‌ها و تیترهای درشت برایم یادآور روزی است که برای نخستین بار فهمیدم نوشتن و خواندن می‌تواند دنیا را بزرگ‌تر و زیباتر کند.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا