مطالب ویژه

تا سرزمین وحی(قسمت سوم)

تفکری درآستانه پرواز

پایگاه خبری اولکامیز – عطا محمد فروز*: اکنون از مکانی که به قول معروف”مو را از ماست می کشند” عبور کرده ایم و تفتیش ها و بازرسی های به غایت سخت و آخرالزمانی برو بچه های سپاه حفاظت را در فرودگاه پشت سرنهاده و از سالن انتظار آن چشم به هواپیما یی دوخته ایم که قراراست تا ساعتی دیگر مارا به سرزمین امن الهی برساند.

براستی به هنگامی که بازرسی فرودگاهی کوچک مکانیزه آن هم در گوشه ای دور افتاده از کشور به لحاظ نتیجه این چنین دقیق و سخت است بیراه نیست که بپرسیم حسابرسی روز آخرت تا چه اندازه سخت و مثال”من یعمل مثقال ذره خیرا یره * فمن یعمل مثقال ذره شرا یره” خواهد بود؟!

به دور و بر خودمی نگرم تعدادی از همسفران در دستهایشان اسکناس های ۱۰۰دلاری مسافرتی است که از باجه فرودگاه گرفته اند بسیار خوشحال به نظر می رسند از این که می توانند از این سفر معنوی سوغاتی مادی با خود به همراه بیاورند. صدای دو سه نفری از آقایان توجهم را به خود جلب می کند گویا از هزینه های جانبی و کیفیت خدمات گلایه مندند یکی می گوید پولی که بابت کرایه اتوبوس عهد بوق از گنبد به گرگان گرفته اند از کرایه گنبد به تهران نیز بالاتر است. و دیگری ضمن تایید مورد دیگری از سقف بالای دریافت های سلیقه ای را بیان می کند و تاخیرهای چند ساعتی پرواز و علافی های ثلث شبانه روزی انتظار را زجر آور می خواند.

غرق در افکار و اوهام خود هستم به یاد نزدیکانی می افتم که از آنها خواسته بودم به بدرقه ام نیایند تا در مسیری عرفانی تر و به دور از قیل و قال دنیوی طی طریق نمایم و آنها نیز چنین کرده بودند البته ناگفته نماند دران لحظه که همه عزیزانشان را راهی سرزمین نور می نمودند هرچند سبک بارتر بودم لکن در خانه خودم احساس غریبی عجیبی کرده بودم.

دراین هنگامه بود که ناگه دفترچه یادداشت هایم از دستم زمین می افتد خم می شوم تا آن را بر دارم صفحه ی از آن پیش رویم گشوده می ماند همان صفحه ای که نکاتی از توصیه های پیشکسوتان و روحانیون، خیرخواهان، را درآن نگاشته بودم یادداشت هایم را که مرور می کنم باعث می شوند تا گریزی به گذشته بزنم و دلم بیشتر گرفته شود ازخود بپرسم که تاچه حد آمادگی این سفر الهی را دارم .

_آیا تمام بدهی های خود به افراد و اشخاص حقیقی و حقوقی را تسویه نموده ام؟!

_آیا از آنهایی که رنجانده ام یا موجبات رنجش آنها فراهم آورده ام حلالیت طلبیده ام؟!

_آیابه آنهایی که دانسته و ندانسته به واسطه من آسیبی متوجه آنها شده است مراتب جبران را به جا آورده ام؟!

_آیا به قول نورجان حاجی آق” تمرین زبان در قفا” نموده ام؟

آخر او در اولین ملاقات ما دراین رابطه همین سفارش را کرده بود که درهر حال و در هر موردی زبان از گفتن و انتقاد و مجادله …باز دارم.

آیا همانی هستم که بوده ام و تحولات من همین جامه و کلاه وظاهر بوده است یا دگرگونی های درونی نیز همپای آن تجربه کرده ام؟!

_وووو .و هزاران آیای دیگر

متاسفانه باید اعتراف کنم که من یکی در این آزمون، شانس قبولی خود را اندک می دانم جز این که چون شیخ اجل :

” بنده همان به که زتقصیر خویش

عذر به درگاه خدای آورد

 ورنه سزاوار خداوندی اش

کس نتواند که به جای آورد” .

چه ایامی که به بیهودگی از دست داده ایم و چه فرصت ها که به غفلت سپری کرده ایم!

عجب جایی است اینجا که از انسانهایی که به نحوی از آنحا با آنها در برهه هایی از زندگی خواسته یا نا خواسته دوست،همکار و همسایه بوده ایم جز طلب عفو و بخشش کاری از دست ما بر نیاید و از حضرت باریتعالی جز طلب دستگیری ومدد چیزی نشاید و بالاخره این امید آخر که انشالله جزء آن قوم به حج رفته ای نباشیم که حضرت مولانا هشتصد سال پیش در باب آنها داد “کجائید کجایید” سرداده بودند.

*عضو شورای نویسندگان سایت اولکامیز

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا